منوی اصلی
نتیجه جستجوی مقالات "برن"
مشاهده مقالات بیشتر

پرسش‌وپاسخ

Question/Answer

سوالات خود پیرامون مسايل پزشکی را از سبزوسالم بپرسید. توضیحات بیشتر

جستجو در سوالات پزشکی و سلامت

از برنامه ریزی عصبی و کلامی(nlp) میشه به علت یک سبک روان درمانی استفاده کرد؟ و ایا کاربردش به اثبات رسیده؟ یا زیرمجموعه روان شناسی موفقیت هست؟
سلام دختری 19 ساله هستم که پشت کنکور هستم اما به دلیل استرس بالا نمیتونم تمرکز کنم و درس بخونم و من خیلی غصه میخورم که با این سن کم باید قرص اعصاب بخورم چرا که تو این سن همه دارن پیشرفت میکنن و از زندگیشون لذت میبرن اما من همیشه دچار استرس و رنج بودم و همه منو به چشم یک ادم ضعیف میببنن خیلی دوست دارم یه ادم موفق تو درس بشم اما همیشه استرس شدید بهم فشار اورد و از پا دراوردم و پارسال به همین خاطر شانس کنکور رو از دست دادم و امسال هم خیلی تحت فشارم و نمیتونم درس بخونم و واقعا عصه میخورم که چرا من؟چرا تو این سن کم و این بلا؟خیلی زود دارم پیر میشم?
با سلام من در 43سالگی هستم الان 20روزه دائم از گوش چپم سوت یکنواخت(مثل کانال تی وی که برنامه نداره سوت میکشه) برام پیش اومده سنجش شنوایی گفت اعصاب شنوایی شما اسیب دیده چکار کنم که وزوز از بین بره بقیش و تحمل میکنم این صدای سوت دیوانه کننده است چون مدام و بدون وقفه است..
سلام پنجاه و دو سال دارم چند ماه است دارم كم كم يائسه ميشم ولي خيلي چاق شدم بسيار دكتر رفتم وداروهاي منظم شدن غدد را دادن تيروئيد هم دارم ولي حتي پنجاه گرم هم كم نكردم از چاقي كلافه شده ام غذا خيلي كم ميخورم فقط ظهر ها پنج قاشق برنج و خورش و يك نسكافه در روز خواهش ميكنم بهم راهنمايي كنيد
برنامه غذایی هفتگی اسکیزوفرنی چیست
من مشکلم اینه که فکر میکنم شانه هام نابرابرن و فکرمو خیلی درگیر کرده وهمیشه جلو اینه ام از خودم فیلم میگیرم و اطرافیانم میگن این مشکل و نداری و لی من اصلا باورم نمیشه و شش ساله با این فکر درگیرم و از بیرون رفتن و موقعیت های اجتماعی میترسم و چندین بارم پیش روانپزشک رفتن ولی فایده نداشته لط کنید راهنمایی کنید
سلام بنده تنگی نفس و درد قفسه سینه دارم هرجا رفتم گفتن قلب و ریه سالمه و اینا از اضطراب هست ولی این علائم من دائمی شده و خیلی اذیتم میکنه چه دارویی باید مصرف کنم و چه برنامه ای برای ورزش یا تغذیه داشته باشم
با سلام پدر من یکباره الزایمر شدید به همراه زونا گرفته چندین پزشک عوض کردیم تا حدودی زونا رو کنترل کردیم برای الزایمر چند نوبت با دکتر های مختلف چندین دارو رو عوض کردیم تا بتونیم کنترلش کنیم.تا حدودی کنترل شده ولی حملات عصبی و خواب نا ارام و بدون برنامه داره.از امشب میخوایم زولپیدون ۵ بدیم تا خوابش کنترل بشه ایا دارویی که بتونه حملات عصبی رو کنترل کنه وجود داره؟در حال حاضر هالوپریدول نیم.و ریسپریدون۱ مصرف میکنه
سلام من دخترم بیست و یک سالمه میخام چاق شم هم تو بدن هم صورت ولی بیشتر صورت.راه هایی رو بهم بگین؟ی برنامه رژیم غذایی
سلام من ازعهده خانومم برنمیام
با سلام اقایی ۳۳ ساله هستم که تمرکز رو هیچ مساله ایی ندارم در کارهام بی برنامه هستم همیشه بیروحیه وخستم به اهدافم نمیرسم سریع افسرده میشوم
سلام من سه هفته هست که قسمت خارجی زانوم درد میکنه نه ضربه ای خورده نه چیزی فقط بعد مسابقه فوتبال دردش شروع شده به طوری ک وقتی به توپ ضربه میرنم پام در میگیره ولی در راه رفتن مشکلی ندارم دکتر هم رفتم بهم یه برنامه تمرینی برا تقویت داده و چندتا قرص ب نظرتون مشکل از چیه
سلام حدود یک سالی هست به چیزهای نوک تیز خیلی حساس شدم مثل سوزن خیاطی احساس میکنم تو چشام میخوان فرو برن بی خوابی فشار دادن دندان ها وچشام خیلی حساس شدن وبعضی وقتا ریزش اشک دارم
حواسم متمرکز نیست و همیشه ۸۰ درصد از مغزم درگیره و کاری که در لحظه در حال انجامش هستم درصد کمی از پردازنده ی مغزمو درگیر میکنه، با خودم صحبت میکنم و وقتی میخوام شروع به انجام کاری کنم کارهای دیگه هم که قراره انجام بدم همزمان میاد تو ذهنم و باعث اضطرابم میشه و تمرکزمو از دست میدم مثلا من مطالعه را خیلی دوست دارم و کتابهای زیادی هست که خریدم تا بخونم از طرفی ورزش کردن را هم خیلی دوست دارم وقتی برنامه ریزی میکنم که به همه کارام برسم نمیشه چون شب از سرکار خسته میام باید به کارهای منزل رسیدگی کنم من متاهل هستم و ۲۸ سالمه بعد از کارهای خانه باید بخوابم که دوباره زود پاشم جمعه ها هم معمولا کارهای باقیمانده روزهای هفته را انجام میدهم و چون به کارهای مورد علاقم مثل کتاب خواندن و ورزش کردن نمیرسم استرس میگیرم، البته ۱روز درمیان بعد از سرکار باشگاه میرم و در تایم های رفت و آمد از سرکار کتاب صوتی گوش میدم ولی همیشه یه عالمه پراکندگی افکار و کارهای انجام نشده ذهنمو اشغال کرده.
با سلام من یک زن ۳۴ ساله هستم که ۱۲ ساله ازدواج کردم و دو فرزند۱۰ و ۶ ساله دارم مشکل من اینه که یک نوع شلختگی تو زندگیم ایجاد شده و دوست ندارم خونه رو تمیز کنم یا آشپزی کنم و اگه هم اینکارها رو انجام بدم دوست دادم همینطور تمیز بمونه احساس میکنم بچه هام هم دارن به شلختگی عادت میکنن همسرم برعکس خیلی به نظم و ترتیب اهمیت میده و داره ازین مسئله رنج میبره ناگفته نماند که ایشون از همون اول که من این مشکل رو نداشتم توقع داشتن همیشه تمیز مرتب باشم و به ایشون خیلی رسیدگی کنم و ..‌ الان نمیدونم باید چیکار کنم که ازین وضع ببرون بیام خیلی هم برنامه ریزی میکنم ولی نمیشه بیماربهایی که دارم میگرن و فشار خون هست و یک نوع ترس از تنهایی و تاریکی که از بچگی باهامه مرسی خداحافظ
با سلام قرص بوپرنورفين و ترامادول براي بچه دار شدن كه اقايان مصرف ميكنند تاثير دارد خواهشا پاسخ بدهيد.ممنون از برنامه و شبكه اطلاع رساني جالب و دقيق شما پزشكان
سلام به پزشک محترم من از کودکی همیشه روزی نبود که پدر و مادرم با هم دعوا نکنند سر مسائل چرت و پرت باهم دعوای لحنی و فیزیکی شدید میکردن. من اون دعواها رو میدیدم و این نبود که برم تو اتاقم و به کار دیگری مشغول بشم , میرفتم اون دعواها رو تا آخر میدیدم و خودم رو آزرده میکردم و بسیار ناراحت میشدم و افسوس میخوردم. پدرم از کودکی (سن 4 سالگی به بعد) با من هم برخورد های شدیدی میکرد و به علت بیماری روانی خاص خودش بود که تمایلی رفتن به روانپزشک و درمان خودش نداشت. همیشه داد میزد و حتی من باهاش مهربانی هم میکردم اذیتم میکرد. کوچکترین کارهایی رو که انجام میدادم به شدت تنبیهم میکرد(در حد سیلی زدن های متعدد و پرت کردنم به در و دیوار) من به شدت ازرده میشدم و همیشه فکر و افسوس میخوردم این امر اعتماد به نفسم رو هم به شدت پایین می اورد چون هر کاری رو که میخواستم انجام بدم در این فکر بودم که با این کار پدرم این برخورد رو با من میکنه حتی اگر کار بدی هم نباشه. با این فکر کردن ها و افسوس خوردنا من در سن 6 یا 7 سالگی بود که متوجه تغییری در خودم شدم . به حواسپرتی دچار شده بودم و بعضی چیزها رو فراموش میکردم و دچار استرس و ناراحتی اعصاب شده بودم . برای این مشکل به روانپزشک رفتم و مشکل خودم رو گفتم کمی باهام صحبت کرد و داروی فلوکستین رو تجویز کرد . ولی مشکلات ادامه داشت و هیچ وقت تمامی نداشت گذشت و من به دوران راهنمایی رسیدم در این دوران بود که کمی کمبود حافظه رو تجربه کردم و بی برنامه شده بودم و کم حوصله; حوصله ی فکر کردن نداشتم و کمی ادم عجولی شده بودم. بعد از این دوران مشکل اساسی از جایی شروع شد که در اواخر دوران اول دبیرستان بود که مشکل روانی جدیدی رو تجربه کردم . مشکلی که در شروع کمی خفیف بود ولی به مرور زمان جدی شد. زمانی بود که هنگام توجه به سخنان معلم با ان مواجه شدم; با عنوانی و با مثال شرح میدهم . / ((مشکل و اختلال در حافظه کوتاه مدت و تمرکز و تحلیل و پردازش مطالب در حدود 4 الی 6 ثانیه بعد از گوش دادن )) هنگام توجه به سخنان استاد که اوایل شروع مشکلم بود این مشکل برایم به وجود نیومد اول فهمیدم که استاد درس رو با لحن عامیانه (نه پیچیده که نفهمم) توضیح میداد . جمله ی اول رو میفهمیدم , جمله ی دوم که میرفت جمله ی قبلی رو فراموش میکردم مشکل من بعد از مدتی کم کم جدی تر شد و هنگام توجه حتی به حرف های عامیانه مشکل دیرهضمی در من بوجود امد و توجه به حرف و یا خواندن کتاب سخت ترین کار برای من شد. خیلی حواسپرت هم بودم , به صدای مچ مچ هنگام خوردن غذا , خمیازه کشیدن و... هم حساس بودم; مشکلم روز به روز بدتر میشد . این مشکلاتی بود که با ضبط کردن و چند بار گوش دادن و یا چند بار خواندن مطالب حل میشد و پشتکار و امید بالایی داشتم و به لطف خدا معدل و نتیجه ی خوبی هم میگرفتم ;تا اینکه دوران دانشگاه رو سپری میکنم الان مشکل جدیدی علاوه بر اون مشکل ها که برایم به وجود امده است اینکه((نمی توانم بر روی یک مسئله یا یک موضوع متمرکز شوم و تحلیل کنم چون در حد 5 ثانیه بعد فکرم از موضوع یا فکر مربوطه میپره و فراموش میکنم و دوباره بسختی فکر میکنم که به خاطر بیارم)) نمیتوانم تمرکز کنم وسواس شدید فکری هم منو آزار میده به علت این مشکلات ترم سومه (جدید) که در دانشگاه تحصیل میکنم و دو ترم پیش را با معدل پایینی که حتی روی گفتن به شما رو ندارم مشروط شدم . این مشکلات را بدون هیچ گونه اغراقی و کاملا صادقانه بیان میکنم لطفا یه راه حلی برایم مطرح کنین و مشکلم و نوع درمان را بهم بگین ممنون میشم.
سلام من خانمی هستم ۲۸ ساله و مدت ۲ سال از ازدواجم میگذرد ، من کودکی سختی داشتم ، پدری داشتم که اخلاق بسیار تندی داشت و کاملا خود رای بود ، مادرم را جلوی من و برادری که از خودم سه سال کوچکتر بود کتک میزد و ما از ترس به اتاق میرفتیم و گریه میکردیم ، همیشه پدر و مادرم با هم دعوا میکردند ، ما حتی نمیتوانستیم به پدرمان بگوییم نه ،کنترل تلوزیون دست پدرم بود و حتی جرات نداشتیم که فیلم مورد علافه خودمان را ببینیم ، پدرمان خیلی مراقب ما بود و تمام زندگی ما رو کنترل میکرد و هیچ حریم شخصی نداشتیم تا اینکه بزرگتر شدیم و شدت این حساسیت پدرم کمی کمتر شد ، اگر من به پدرم کوچکترین چیزی میگفتم که برخلاف میلش بود یا با کتک زدن و یا با توهین جواب من رو میداد ، من در شرکتی حسابداری میکردم و یک روز در نمایشگاه الکامپ با پسری آشنا شدم که از همه لحاظ خوب بود و من و اپن پسر با هم به مدت دو سال دوست بودیم و عاشق همدیگر شدیم و ازدواج کردیم ، مشکلات مالی و روحی خیلی زیادی داشتیم ، هزینه مالی سنگینی رو من و همسرم متحمل شدیم جوری که تا دو سال قسط میدادیم و به سختی زندگی میکردیم تو این مدت همسرم و من کار میکردیم و خیلی از هم دور شدیم ، من و همسرم تو عشق شهره خاص و عام بودیم ولی بعد دو سال به جایی رسیدیم که هیچ حسی به هم نداریم و سر کوچکترین مساعل با هم درگیر میشویم و بحث میکنیم ، همسر من هیچوقت نه به من توهین میکند نه کتک میزند حتی تو بحث ها ولی کم کم حرمت هامون هم شکسته شدن در بحث ها ، همسرم در دعوا ها به من میگوید که انقدر حساس نباش ، عشقمونو سر این چیزای ریز خراب نکن ولی من نمیتوانم خودم‌را کنترل کنم ، من مشکلات وسواسی زیادی دارم مثلا با شکستن وسیله ای واکنش شدید نشون میدم انگار که دنیا به پایان رسیده ، خیلی به پوست و ناخن خودم پیله میکنم و خودمو زخمی میکنم ،انگار باید همه چیزایی که میخوام و برنامه ریزی کردم پشت سر هم اجرا بشن و اگر این وسط یکیشون اجرا نشن کلا بهم میریزم ، به همسرم اگه یه سری کار بگم و یکیش انجام نشه همه چیز تو سرم خراب میشه و با کوچکترین چیزها تهدیدش میکنم به خود کشی و اینکه طلاق بگیریم از هم ، خیلی حساسم و کوچکترین چیز هارو بد برداشت میکنم ، شبا خیلی تو خواب میپرم ، همش خواب بد میبینم و خواب مادرمو میبینم که بابام داره کتکش میزنه خفش میکنه ، و قلبم درد میگیره و از خواب میپرم ، مادرم برام خیلی عزیزه و اگه از دست بدمش میمیرم ، رفتار مادر شوهرم جوریه که میفهمم که اصلا منو دوست نداره مثل پدرم که میفهمیدم برادرمو بیشتر دوست داره در حالی که با اون هم تقریبا رفتارش مثل من بود ، دو ماه مادر شوهرم به خواطر تعمیرات خونه با ما زندگی کردم و نهایت احترام را به مادر شوهرم گذاشتم ولی اون اصلا تشکر خشک و خالی هم از من نکرد ، من احساس میکنم هیچکس منو درک نمیکنه و تنهام ، خیلی شوهرمو با اخلاقم اذیت میکنم و با اخلاقش خیلیاذیت میشم ، دوست دارم خودمو بکشم و از این شرایط راحت بشم ، من دو نفر عاشق رو میبینم که زندگیشون خوبه و عاشقن احساس خفگی میکنم ، من همه چیزمو از دست دادم ، تو زندگیم همیشه اتفاقای بد میوفته پشت سر هم اتفاقایی که خیلی ناراحت کننده هست ، انگار زندگیم طلسم شده ، پیش مشاور و روانشناس هم رفتم ولی کارایی که بهم گفت انجام بدم روم تاثیری نمیزاره انگار که باید با کمک قرص خودمو درست کنم ، خواستم بدونم راهکار شما چیست؟ ، ممنون
۱۷سالمه تو خونه سر همه چیز قهر میکنم از خیلی چیزا خیلی غذاها بدم میاد و مامانم و بابام همش منو چک میکنن تنها نمیزارن برم بیرون و درباره دوستام حرف میزنن میگن اونا قهر و اینارو یادش دادن و من درس دارم ولی میگن باید کار خونه بکنی و منم کمک میکنم اما ب چشم نمیاد خواهر بزرگم ک ازدواج کرده رو تو سر من میزنن منو زوری میبرن بیرون بهم تیکه میپرونن و جلوی من حرفای زن و شوهری میزنن خستم منم تنها جای امنم زیر پتو ودرس خوندنو گوشیه چیکار کنم اخلاقم خوب شه من بد اخلاقم ک اونا و کاراشون باعثشن لجباز و قهروام و خجالتی و گوشه گیر
سلام.من افسردگی و اختلال خواب شدیدی داشتم و دارم که چند ماه پیش(تابستان) رفتم پیش روانپزشک و چند دارو بهم تجویز کردند(زولپیدم،سرترالین و ضد افسردگی..) برای مدت دو هفته و طبق برنامه قرص هارو مصرف کردم و بعد از اتمام دوره مصرف بطور بیوسته تا الان هرشب زولپیدم مصرف میکنم? بدون این نمیتونم بخوابم.چیکار کنم؟ همینطور ادامه بدم؟6-5 ماهه مصرف میکنم زولپیدم رو? ولی خیلی راضیم ازش،یعنی با مصرف اون راحت میخوابم
سلام. جوانی ۳۰ ساله هستم . ازدواج داشتم . بخاطر بیکاری همه چیزمو از دست دادم . همسرم که خیلی دوسش داشتم ازم طلاق گرفت . دیگه به آخر خط رسیدم مغزم بهم فرمون نمیده . فقط به سه چیز فکر میکنم اول همسرم . دوم خودکشی و یا یه تصادف سوری . آه در بساط ندارم . چند وقت دیگه عیده . کجا برم پیش کی برم گدایی بکنم . پول یه لباسم ندارم . فقط بهم بگین آمپول لیدوکایین دور زانوم بزنم میتونم یه تصادف سوری انجام بدم درد نداره . یک بار دیگه ازتون سوال کردم ولی چیزی نگفتین . بخدا دارم از غصه می ترکم . حتی قرص برنجم گرفتم که خودمو بکشم . تورو خدا بهم بگین . شرمنده که زیاد نوشتم
سلام پسر من وسواس فکری پیدا کرده دوس داره برنامه سکس نگاه کنه 16 ساله هست من گوشی رو گرفتم ولی از گوشی من استفاده میکنه چکار کنم میگه من وقتی می بینم ارامش پیدا نی کنم
میخوام برنامه ریزی داشته باشم توزندگیم اما نمیتونم قدرتشو ندارم.....میخوام در عین اراستگی خونه تمیز باشه وخودمم تمیز اما بچم خیلی کوچولویه همه جارو بهم میربزه
سلام، من خواهرزاده‌ایی دارم ۳ سال و یک ماهه، تازه ۲-۳ ماهه که به حرف افتاده ولی بازم خیلی خوب حرف نمیزنه،توی جمله بندیش خیلی مشکل داره مثلا میخواد بگه آب میخوام به مامانش میگه آب میخوری بعضی فعلا و جمله‌ها رو هم درست میگه، تمام رنگها رو بلده، بیشتر اشیا دور و اطرافش رو میشناسه ینی ازش بپرسیم این چیه میگه البته اگه اسم اون شی رو بلد باشه، به اشاره دست توجه میکنه و با اشاره افرادی رو که میشناسه ازش میپرسیم میگه مثلا میگیم بابا کو برمیگرده سمت باباش و با دستش نشون میده، هر آهنگی رو چندبار گوش میکنه و خیلی زود حفظ میشه و میخونه ولی خیلی واضح نمیخونه بعضی کلماتش رو متوجه میشیم بعضیاشو متوجه نمیشیم، اسم خودش رو میشناسه وبا صدا زدن اسمش برمیگرده ارتباط چشمی داره بغل اونایی که میشناسه میره و ازش سوال کنیم جواب میده اسمشو فامیلشو سنشو اسم پدر و مادرشو جواب میده. با اسباب بازیاش بازی میکنه لگوهاشو رو هم میچینه، پازلاشو درست سرجاشون میذاره، آهنگ میذاریم بلند میشه وایمیسته خودشو تکون میده حالت رقص، با بچه‌های هم سن خودش اگه یه نفر باشه بازی میکنه اگه بشن دونفر باهاشون خیلی بازی نمیکنه و توی پارک میره پیش بچه‌های بزرگتر از خودش چیزی که برا من سواله اینه که خیلی واضح حرف نمیزنه و بیشتر کلماتی که میگه دندوناشو رو هم میذاره و حرف میزنه، احساس میکنم یکم سربه‌هواس از لحاظ درک، ولی خیلی مراقب خودشه و محتاط، هنوز از پوشک نگرفتنش و وقتایی که میخوان عوضش کنن خیلی داد میزنه و مقاومت میکنه و مامانشو میزنه، با تغییرات مقابله میکنه و داد میزنه مثلا اگه نیم ساعت موبایل دستش باشه بخوای ازش بگیری کلی داد میزنه و بعد گریه میکنه یا اگه ببرنش بیرون ۳ ساعت بیرون باشه بخوان بیارنش تو خونه داد و بیداد میکنه ولی در کل آروم هست، البته میگم تازه به حرف زدن افتاده ولی همه چیو متوجه میشه. میخواستم بدونم علاٸمی از اتیسم یا آسپرگر در اون دیده میشه؟ چون نمیخوام قبلاز مطمٸن شدن به خواهرم چیزی بگم، لطفا کمکم کنید
با سلام و خسته نباشيد من مادرم در ازمايشش كمبود گلبول خون مشاهده شده بايد بين ٤٠٠تا ١٠٠٠باشه ولي ٢٠٠ هست و من شنيدم كه پايين آمدن گلبول خون نشانه خوبي نيست و دكترشون گفتن كه بايد پيش دكتر خون (انكولوژ ) برن هنوز نرفتيم ولي خَيلي نگرانيم لطفا جواب دهيد ممنون
ببین من کلا ذهنم درگیره کلا شرایط رل و اینو ک یکی دیگروهم بهم وابستع میکنم بقران بجون اجیم ناراحت میشدم ک تویی. ن اینکه دوست نداشتم ها والله دوست دارم ولی ذهنم درگیره مثلا دیدی زدم همه چی کلا بخدا روانی شدم پدرومادرم میبرنم پیش روان پزشک و مشاور نمیخوامم تورو الکی وابسته کنم ایشالا یکی بیاد ک فراموشم میکنی و خوشبخت شی والله از ته دلم میگم این چه بیماری است که از داروی 205 نیز استفاده می کند و درمان ان ب چ صورتی است
برند تالگو فرانسه خوب است یا خیر
بهترین برند پوستی در جهان کدام است
برای درمان مشکل جوش صورتم که الان یک ساله درگیرشم و کلی خرج کردم و آزمایشات پیاپیی دادم که آزمایشاتم سالم بودنمو تصدیق میکنه هرچی دارو دادنم کارساز نبود حتی در مورد حساسیت و خوراکم آزمایش گرفتن و برنامه تغذیه داشتم اونم کاریاز نبود میخواستم بدونم چیکار کنم از دست جوشهای بزرگ هر روز صورتم راحت بشم 25سال سنمه و اهل شمالم تاسن24یه دونه جوشم روی صورتم نبود در ضمن من خودم یه امکانی به این میدم که انگل داشته باشم آیا انگل باعث این تورم روی صورتم میشه مرسی از این که بهم پاسخ میدید.
انگیزه واسه ادامه برنامه هام ندارم. قبلا خیلی فعال بودم و خیلی درسخون بودم و بین دوستام از همه بالاتر و بهتر بودم حتی عاشق درس بودم اما الان متنفرم و هیچ انگیزه ای ندارم. چرا؟؟؟ چیکار کنم؟
سلام مرسی بابت برنامتون ..میخاستم راجب قرص زولپیدم بدونم
سلام خسته نباشين من سه سال با يه اقايي دوست بودم كه رابطمون فقط دوستي بود بعد سه سال يه دفعه گفت كه ديگه رابطه ما چون به جايي نميرسه بايد تمومش كنيم البته قبلا هم اين حرف و زده بود ولي باز برگشته بود ولي اين دفعه برنگشت تو اين مدت من خيلي اشفته بودم چون عادت كرده بودم دوستش داشتم ميديدمش ميريختم بهم هرچيم بهش زنگ يا پيام ميدادم جواب نميداد توي اين مدت با يه اقايي اشنا شدم توي خيابون كه خيلي متفاوت بود باعث شد ديگه به رابطه قبليم خيلي فكر نكنم ولي مشكوك بود ازش پرسيدم اعتياد داره گفت فقط حشيش ميكشه و من دختري بودم كه از بوي سيگار حالم بهم ميخورد گفت كه بخاطره من حاضره بذارتش كنار و اونم از رابطه قبليش شكست خورده بود و حتي دختره رو حامله كرده بود و دختره بچشو سقط كرده بود تا اينكه از من كمك خواست تا كنارش باشم اومد خواستگاريم م رفتيم وقت محضر گرفت خيلي عجله داشت كه زود با من ازدواج كنه روز ازمايش ديدم خيلي بيشتر از قبل ميخواد حشيش بكشه و رفتارش تغيير كرده فهميدم كه اسكيزوفرني داره و پدرشم همينطور حتي مادربزرگشم همينطور اصلا نورمال نبود و تاثير بدي رو من گذاشته احتياج به يك روانكاو دارم كه تمام خاطرات گذشتم و از ذهنم پاك كنه
ایا خوردن ده عدد برنج خام قد بلند به همراه آب قبل از صبحانه میتواند باعث افزایش قد ولاغری شود‌؟؟ خوردن برنج خام چه ضرراتی دارد؟؟
داروی برندوکر خواب اور است
من مشغله فکری زیادی دارم از صبح تا وقت خواب همین طور درحال فکر یه چیزی هستمحتی دروقت خواب آرامش ندارم خواب میبینم وحس میکنم مغزم آرامش ندارد در فکر موضوع خاصی نیستم که منو برنجونه فکر های کوتا و مختلف گزشته آینده خاطرات بازبینی در هرکاری باشم فکرم یه جای دیگر استودست خودم نیست خودشان به سراغم می آیند .خواهشمندم بگویید مشکل از چیست وپیش چه دکتری بروم
سلام خسته نباشید باشگاه بدنسازی کار میکنم برنامه غذایی هم دارم بدنم خوبه ولی صورتم خیلی لاغره می خواستم چند قرص گیاهی و اشتها آور بدون عوارض برام معرفی کنيد
گوش من بعد از يه سرما خوردگي طولاني از ده ماهه پيش سوت يكسره ميكشه پيش متخصص گوش رفتم گفت كاري از دست ما برنمياد بايد تحمل كني
سلام پسر م چهار سالهام دچار برونشیت شده از زمان تولد .چندین بار سرفه های شدید داشت ودچار تنگی نفس واسپازم شد در قسمت تنفسی که به بیمارستان بستری شد .دکتر گفتن با بزرگ شدن پسرم واردشدن به پنج سالگی خوب میشه. برنشاش بزرگ میشه .میخواستم راجبع این مساله راهنمایی کنید .ممنون.
سلام وقت بخیر.. بنده دختری ۲۵ساله هستم . معلم دبستان و دانشجوی کارشناسی ارشد مدتیه احساس میکنم رفتارم عوض شده با وجود اینکه من ادم ارام و مهربانی هستم و تا حدی درونگرا اما در این مدت خیلی زود عصبانی میشم، آستانه تحملم پایین اومده، حوصله خواندن درس هایم را ندارم در دو روزی که باید خودمو برا امتحان اماده کنم فقط چند صفحشو میتونم بخونم، کار خاصی هم انجام نمیدم فقط کتابو جلو دستم میذارم و نگاهش میکنم وقتی به خودم میام میبینم وقت گذشته و هیچی نخوندم از طرفی مشغله و کارهایی که باید انجام بدم خیلی زیاده اما به اونا هم نمیرسم مدام با موهای سرم بازی میکنم و حوصله کار خاصی را ندارم.. همیشه برنامه ریزی میکنم اما هیچ وقت بهش عمل نکردم.. اکثر کارهایی که شروع میکنم ناتمام رها میشه مثل کتابی که میخوام مطالعه کنم و یا مسایل دیگه .. اگه ممکنه لطفا راهنماییم کنید چطور میتونم این شرایطو تغییر بدم..
خوب چیکار کنم که بزرگ تر شوم میدونم که برای هر کس یک برنامه غذایی هست اما من یک پسر سیزده ساله با قد کوتاه و لاغر هستم لطفا یک برنامه غذایی بدین

آخرین تست های سلامتی

درمان بی خوابی بدون دارو (کلیک کنید)
اینجا باهوش تر میشوید!
عضویت در خبرنامه ثبت نام
ثبت نام شما با موفقیت انجام شد
در خبرنامه ما عضو بشید و دسترسی خودتون به اطلاعات جالب و جذاب رو راحت کنید. باقی کارها رو ما برای شما انجام میدیم. تنظیم خبرنامه خبرنامه سلامت خبرنامه مغز و اعصاب و روان خبرنامه زیبایی و تغذیه