منوی اصلی
نتیجه جستجوی مقالات "تاریکی"

پرسش‌وپاسخ

Question/Answer

سوالات خود پیرامون مسايل پزشکی را از سبزوسالم بپرسید. توضیحات بیشتر

جستجو در سوالات پزشکی و سلامت

سلام خسته نباشیدمن دختری۱۶ساله هستم محصل رشته ی تجربی باهدف پزشکی دانشگاه تهران وفوق العاده پرتلاش وسخت کوش امامتاسفانه مدت هاست باافسردگی مزمن همراهم ودچارشدم به این بیماری وازهمه مهم تراینکه داروهایی مثل فلوکستین وهالوپریدول وکلردیازپوکسایدمصرف میکردم اماداروهاروقطع کردمداروهای گیاهی جایگزین کردم انزواطلبی شدید دارم وازبچگی اینطوربودم دلیلش رونمیدونم واحساس می کنم چیزی ازاول بچگیم بوده که داره اذیتم میکنه درضمن دوسال پیش به دبیرم که خانم بودوابسته شدم ومتاسفانه اتفاقات ناگواری برام افتادکه هرلحظش برام یه درده هرگز دراین رابطع دبیرم وکسانی راکه بهم بدی کردند نمیبخشم وعلاوه برعشق به هدفم برای انتقام هم شده میخوام پزشکی تهران قبول بشم وقدرتمندبشم تادیگران فکرنکنندمن ضعیف بودم خیلی ناراحتم بابت اتفاقاتی که افتاده نمیدونم یه چیزی دربچگسم هست که داره اذیتم میکنه استرس واضطراب شدید دارم وغیرفعالم وگاهی هم شبهامیترسم ازتاریکی لازمه من هیپنوتیزم بشم؟ایا خوب میشم هیپنوتیزم باعث میشه که اتفاقات بدگذشته ازکودکی تانوجوانی رافراموش کنم؟؟؟؟؟لطفاراهنماییم کنیدوبگیداگرافسردگی دارم ازچه نوعی است
با سلام من یک زن ۳۴ ساله هستم که ۱۲ ساله ازدواج کردم و دو فرزند۱۰ و ۶ ساله دارم مشکل من اینه که یک نوع شلختگی تو زندگیم ایجاد شده و دوست ندارم خونه رو تمیز کنم یا آشپزی کنم و اگه هم اینکارها رو انجام بدم دوست دادم همینطور تمیز بمونه احساس میکنم بچه هام هم دارن به شلختگی عادت میکنن همسرم برعکس خیلی به نظم و ترتیب اهمیت میده و داره ازین مسئله رنج میبره ناگفته نماند که ایشون از همون اول که من این مشکل رو نداشتم توقع داشتن همیشه تمیز مرتب باشم و به ایشون خیلی رسیدگی کنم و ..‌ الان نمیدونم باید چیکار کنم که ازین وضع ببرون بیام خیلی هم برنامه ریزی میکنم ولی نمیشه بیماربهایی که دارم میگرن و فشار خون هست و یک نوع ترس از تنهایی و تاریکی که از بچگی باهامه مرسی خداحافظ
سلام بی حوصلم دلم میخاددائم توتاریکی زندگی کنم خیلی اضطراب دارم زودخسته میشم برعکس سالهای قبل که فعالیتای سنگین انجام میدادم!الان بایه ساعت کارخسته وعصبی میشم.داروهای ضدافسردگی میخورم ولی تاثیرچندانی نداشته.خیلی دلم میخوادبمیرم اگه تقیدنداشتم وازخدانمیترسیدم میتونم بگم اینقدبی میل به زندگیم که خودکشی میکردم.خیلی گریه میکنم همه تلاشمومیکنم که بخندموبرم بیرون و...امادلم آشوبه.زیادمیخوابم ولی بازم خستم....شباخیلی میترسم وکابوس میبینم چندباردرطول شب بیدارمیشم بیشترازیک شب به بعد...ودوباره میخوابم...هرکاری میکنم نمیتونم جلوی افکارموبگیرم خیلی تلاش میکنم مثبت فکرکنم ولی اصلانمیتونم تمرکزکنم واین جوری بیشتراعتمادبه نفسم ازدست دادم...
با سلام من دختری 32 ساله هستم که ازدواج نکردم با مادرم زندگی میکنم و پارسال پدرم فوت شدند.من دختر ترسو واسترسی نبودم ولی بعد از این زلزله های اخیر از همه چی میترسم یه صدای کوچیک تاریکی اتفاقات اطراف حالمو بهم میریزه شبا خواب ندارم اصلا به شدت بی حوصله شدم حتی برای کار هم از خونه بیرون نمیرم و بیکارم.لطفا کمکم کنید من برگردم به زندگی عادیم یه دختر شاد وسرزنده و با اعتماد به نفس قبلی بشم
سلام من چندین سال هست که دچار خجالت شدید و فرار از مردم از ترس اینکه هل میشم و ابروم میره وقتی با کسی صحبت میکنم سوالات زیادی تو فکرم می چرخه مثلا با خودم میگم الان به من میخندن یا وقتی از پیششون برم میگم الان پشت سر من حرف میزنن و میگن این تو وخانواده خودش زیادیه و خیلی افکار زیادی مثل این افکار... حتی تو روی برادرام هم نمیتونم بایستم چون هل میشم و لکنت زبان میگیرم فقط از پشت یک دیوار یا یک پرده راحت صحبت میکنم حتی اگه برم سر کار پیش هیچکس نمیتونم بشینم و باخودم میگم خدایا این کی از اینجا میره و غیر از اینا استرس وتپش قلب زیاد وترس از اینکه برادرام یا خودم باکسی دعوا کنیم و از اتفاقات دیگر مثل این مورد... خصوصا افراد مسئول یا کارمند اصلا به هیچ عنوان نمیتونم روبروشون بایستم و همیشه حالت اندوه وحالت بیزاری از خودم دارم و با خودم میگم کی می میرم واز این دنیا راحت میشم با خودم میگم چرا همه مردم همیشه وقتی منو بابرادرای کوچکترم مقایسه می کنن برادرام رو خیلی از من فهمیده تر فرض میکنند و همیشه سعی میکنم شبها تو تاریکی که کسی نمیتونه منو تشخیص بده از خودم تعریف میکنم و سعی میکنم که خودمو بالاتر نشون بدم و باز هم عذاب وجدان میگیرم و میگم چرا این حرفا رو زدم ... در ضمن خواب آلودگی زیاد خستگی شدید دارم وقتی از خواب بیدار میشم انگار تازه یک کامیون را دستی بار کردم و شدیدا عصبی و زود رنج هستم طوری که اگه کسی کوچکترین خدشه ای تو کلامش بود حتی اگر منظوری هم نداشت انقدر معده و روده ام آتش میگیره که حتی سه شبانه‌روز نمی تونم بخوابم و تمام عضلاتم درد میگیرن سردرد شدیدی هم میگیرم حتی با قرص هم خوب نمیشم پیش دکتر اعصاب و روان هم دوازده جلسه به تاریخی که خودش برام تعیین میکرد مراجعه میکردم با چند بار تغییر قرص آخرش وعده آخری رو یعنی مراجعه سیزدهم را بعد از شیش ماه تعیین کرد وقتی اومدم دیدم رفته یه شهرستان دیگه و من هم با همین تعیین آخری یعنی کلرودیازپوکساید 10که اول پنج بود.. پرفنازین 4که اول دو بود.. تریفن 2..وسیتالوپرام 40که اول بیست بود و در آخرین مراجعه بجای سیتالوپرام قرص ریتالین 100تجویز کرد و فقط همین ریتالین در حدود پانزده درصد تاثیر داشت و بقیه هیچ تاثیری نداشتند ولی تا الان بخاطر درد عضلات و کمی تاثیر بر ناراحتی بیش از حد به غیر از سیتالوپرام بقیه رو مرتب مصرف میکنم البته ریتالین رو بدون نسخه نمیفروشند و همیشه به دکترای مغز و اعصاب میرم و برام مینویسند حالا خیلی زندگی پر از مشکلی دارم و احساس انزوا می‌کنم لطفا مرا راهنمایی کنید.. نزدیکترین شهر برای مراجعه ام که دارای تمام امکانات هست دزفول میباشد. ممنون
سلام استادخداقوت،پسر ۱۱ساله دارم قبلا فیلم ترسناک دیده ؛حالا از تنهایی و تاریکی میترسه "لطفا راهنمای کنید ؛ممنون
با سلام من دیروز لیزر موهای زاعد انجام دادم،امروز حس میکنم ک هنگام پلک زدن گاهی اوقات یک لکه ی کوچک سیاه در دیدم وجود داره.این لکه در تاریکی وجود نداره.البته امروز مطالعات سنگینی برای ساعات طولانی هم داشتم که شاید مربوط به این هم باشد.همش فکر میکنم ک یکی از مژه هام جلوی دیدم را گرفته.ضمنا اصلا احساس درد یا هر چیز دیگه ای رو ندارم و فقط همان هاله ی سیاه.
من معده درد و آروغ زیاد دارم.استخونای پشت سمت چپ بین دو کتفم تیر میکشه.تنگی نفس دارم.از تاریکی میترسم.ترسای غیرطبیعی دارم.همش به مرگ فک میکنم.دلشوره خیلی دارم.بعضی وقتام داغ میکنم یه حس بد مث گم شدن دارم
من از بچگی از تاریکی میترسدم ولی حالا در طول روز احساس اضطراب واسترس دارم حتی بعضی وقتها گرفتگی در عضلات صورت هم دارم دکت داروهای برایم تجویز کرد ولی فایده نداشت چکار باید بکنم
با سلام من خانم هستم که چهار ساله زایمان کردم بعد زایمان دچار افسردگی شدم ولی افسردگی نبود چون اصلا گوشه گیر نبودم فقط استرس شدید داشتم الانم فقط تنگ هراسی شدید دارم از محیط بسته و تاریکی شب مترو یا دستگاه ام ار ای احساس خفگی شدید بهم دست میده بعد از ماه رمضان امسال متوجه شدم ادنوم دارم الانم پشت سرم به مدت دو هفتس شدید درد گرفته به طکری که پشت گوشم استخوان دماغم و زیر گلوم و مهره های پشتمم درد میکنه بعد هم کاهش وزن داشتم ۲۰ کیلو وهم بیش از حد احساس خستگی و بی حوصلم علتش چی میتونه باشه همون ادنوم یا چیز دیگه ای هست
با سلام من بعد زایمان دچار افسردگی شدم ولی بعد چهار سال الان فهمیدم افسردگی نیست من استرس شدید دارم اروم و قرار ندارم بهد مشکل تنگ حراسی دارم از محیط شلوغ و بسته میترسم خفه بشم از تاریکی شب از سکوت شب میترسم چکار کنم
چشم من دو روز است که دربالا وپایین کردن در تاریکی نوری درقسمت بالا وپایین میبینم علت چیست
باسلام. من خانمی 37ساله و متاهل و دارای دو فرزند و شاغل هستم. مدت دوسال است تقریبا دچار افسردگی شدید شده ام و توهم بینایی دارم و از تاریکی و تنهایی میترسم.جامعه گریز و جمع گریز هستم. ترجیح میدهم تنها باشم. توهم بینایی هم به اینصورت است که احساس میکنم سایه ایی دیدم یاچیز سفیدی.دچارزوال عقل هم شده ام. مطالب و کارها و افراد و... رافراموش میکنم بعد کمتر از پنج دقیق.از نظر خانوادگی و شغلی بخاطر همین دچار مشکل شده ام. لطفا راهنمایی بفرمایید
,,با سلام این جانب الان پنجاه سال دارم از بچگی از تاریکی در شب می ترسیدم الان هم همین بیماری را دارم وهر چه به دکتر مراجعه کردم نتجهای نگرفتم لطفا راهنمایام بفرماید
سلام من هنوز ترسهای دوران کودکی خود را دارم ترس از تاریکی ترس از روح در هنگام تنهایی چطور بر این ترسها غلبه پیدا کنم ؟
سلام، کسی که افسردگی دارد نور خورشید و نور فراری است یا تاریکی رادوست دارد؟
کم خوابی و استرس شدید و ترس از تاریکی
باسلام. آیا ترس شدید از تاریکی و همچنین قرار گرفتن در اجتماع و حرف زدن در جمع قابل درمان هستند؟ سن 35 سال
سلام دختری 6 ساله دارم چگونه ترسش رو از زمان خواب و تاریکی رفع کنم؟لطفا راهنمایی کنید.
درمان بی خوابی بدون دارو (کلیک کنید)
اینجا باهوش تر میشوید!
عضویت در خبرنامه ثبت نام
ثبت نام شما با موفقیت انجام شد
در خبرنامه ما عضو بشید و دسترسی خودتون به اطلاعات جالب و جذاب رو راحت کنید. باقی کارها رو ما برای شما انجام میدیم. تنظیم خبرنامه خبرنامه سلامت خبرنامه مغز و اعصاب و روان خبرنامه زیبایی و تغذیه