سلام من بيمار افسردگي حاد دارم وازيپم ولگزوپرام ١٠ مصرف ميكردم كمي حالم بهتر شده ولي داروهام تموم شده ايا ميتونم نسخه قبل رو دوباره تكرار كنم چون دكتر م متاسفانه سفر هستن ميشه راهنمايي كنين چكار كنم بسيار متشكرم

برادر من دچار بدبینی نسبت به همسرش شده وضعیتش خیلی حاد شده دیگه به چشم تو خیال خودش میبینه

با سلام پدرم 64 سال سن و دیابت نوع دو دارد... و همینطور حدود 20 سال آلرژی فصلی و دائمی داشته...و تقریبا هرچند سال یکبار دچار سکسکه 1ماهه شده.. اما از 3 ماه پیش تاکنون دچار سکسکه حاد شده و هرنوع دارویی که طبق تجویز پزشک مصرف کرده هیچگونه تأثیری نداشته و آزمایشات آندوسکوپی اش هم خداروشکر سالم بوده خواهش دارم درمان یا راه حل این بیماری رو بفرمایید

با عرض سلام و ادب و احترام بنده مردی 31 ساله و متاهل هستم نزدیک 10 روز پیش در اثر حادثه ای به پشت بنده ضربه ای وارد شد که در این مدت در قسمت دنبالچه احساس درد شدید دارم و پزشک هم مراجعه کردم و گفتند که مشکلی نیست و ضربه دیده هست با کرم و داروی مسکن باید مدتی سر کنی تا بهبودی حاصل شود ولی داروها تاثیری ندارند و سه روز هم هست که از ناحیه پاها مخصوصا باسن چپ درد شدیدی دارم و همچنین پای راستم کشیده می شود میخواستم بدونم مشکل چیست و به چه نوع پزشک یا متخصصی به صورت حضوری مراجعه کنم؟ با تشکر

میگرن حاد وشدید دارم همراه با سوزش سر. هروز میگرن دارم.مسکن ها هم جواب نمیده،الان دپاکین 500 استفاده میکنم

آیا سرطان مجارے صفرے در مرحله غیر حاد قابل درمان قطعے است

درود.من معمولا مقاومت دارم در برابر خواب و حس خوبی ندارم و تازگی هم صحبت در خواب بدون اینکه بفهمم اتفاق می افته آیا این مشکل حاده؟

سلام خانم دکتر اکبری من یک سوال از حضورتان دارم وخلاصه ان این است که زنی 50 ساله هستم که زندگی پراز استرس داشته ام وبسیار مضطرب هستم وافسردگی حاد دارم ولی از طرف دیگر به هیچ عنوان قرص نمیتوانم بخورم یعنی با توجه به شدت بیماری فقط قرص سیتالوپرام 20 میخورم وقرص فشارخون چون نمیخواهم به قرص اعصاب اعتیاد پیدا کنم .حال با توجه به این حالات ایا روشی به غیر از مصرف دارو برای کاهش استرس وافسردگی ام وجود دارد. قبلا از لطف شما برای پاسخگویی به سوالم ممنونم

سلام خسته نباشید کرمهای مناسب برای پوست حساس ومستعد به قرمزی چیه ضد افتاب مناسب که حساسیت و قرمزی ایحادنکنه

سلام دختر 11 ساله به دلیل اتفاقی افسردگی گرفت (ترس واعصاب شدید پس از حادثه) نزد چند روانپزشک نهایت دو سالیه تحت درمان یک پزشک ودارو مصرف ولی سردرد کم وبیش داره که بیشتر ناحیه پشت سر،که گهگاهی بود ولاغرشدن، بی اشتهایی،وچند روزه با وجود علائم تب ویه مرتبه هذیان وبی حالی واشتیاق به خواب دارد خواهشا راهنمایی کنید لازم به ذکر است سال گذشته وچند ماه پیش نزد مغز واعصاب کودکان که یکی صلاح بر MRI ودیگری گفتن چون چند سال پیش انجام لازم نیست عصبیه .ضمنا گهگاهی تاری دید که متخصص مغز واعصاب گفتن به متخصص چشم رجوع،که پزشک معاینه وقطره مصرف گفتن اگر ادامه بیار اما بهبودی حاصل ومجددگهگاهی شروع،خیلی بی اشتهاست،درد پشت سر بیشترشده باتب وبی حالی ودست وپا خنک ناخن کمی رنگ عوض.

سلام من چند بیماری دارم .1-پلی نوروپاتی حاد 4 اندام .2 -گلین باره حاد . 3 -بدنم خود بخود تاول میزند .پلاسما فرز کردم ای وی ای جی 3 سال است میزنم کرتون 25 میلی صبح مخورم و بسیاری داروهائی که دکتر معالج تجویز نموده .بارها بستری شدم روحیه ندارم خانه نشین شدم چکنم ای دوست مجازی من ؟

با سلام چطور میتوانیم وسواس و ترس از حادثه و افسردگی را بدون قرص و دارو از بین ببریم چون قرصها حالمو بدتر کرده و جدیدا توهم پیدا کردم

سلام. با وجود خوندن کلی کتاب و مقالات انگیزشی و داشتن شرایط برای موفقیت ولی باز هم اون عطش لازم رو ندارم و انگیزم خیلی زود فروکش میکنه و تحت تاثیر اطرافیانم قرار میگیرم با اینکه میدونم محیط بیرونی برای من چالش به حساب میاد و باید قوی باشم ولی همیشه در عین اگاهی خودمو میبازم !! تست افسردگی هم دادم افسردگی حاد دارم . میخوام ترک کنم میخوام زندگی رو بسازم ک حقشو دارم میخوام رویاها و چیزایی ک همیشه دوست داشتم ک داشته باشمو با تلاش خودم برای خودم و اطرافیانم بدست بیارم ولی نمیدونم چجوری با اراده و مصمم به سمت هدفم پیش برم و مشکلات جسمی و روحیمو برطرف کنم.

سلام خسته نباشید من بعد استفاده از قرص های‌پروپرانول بعد قطع کردن یه بارهی قرص ها سردرد های حادی گرفتم

افسرده گی حاد دارم وهمیشه به مردن فکر می کنم

سلام خدمت شما من از مشکل بی خوابی وبد خوابی رنج میبرم مخصوصا زمانی که از شدت کار خسته هستم این مشکل کم وبیش بامن بوده اما حالا که ۵۲ ساله هستم حادتر شده تازگیها بعداز یک مهمانی شلوغ بدتر هم میشم لطفا راهنمایی کنید سپاسگزارم

سلام پسر من ٣/٥ سالشه كامل صحبت نميكنه و بيشتر حرف هاي مارو تكرار ميكنه و مشكل يبوست هم داره دكترش نوار مغزي گرفت و قرص biopipeazole رو براشون تجويز كردن وقتي اطلاعات دارويي رو خوندم مريوط به افسردگي حاد و ضدجنون و دو قطبيه دليل لينكه ايشون تجويز كردن چيه بعني مشكل رواني داره پسر من؟ لازمه بهش دارو بدم؟ ايشون گفتن فعلا گفتار درماني نبر بعد از بك ماه ببرم و تا يك ماه خوب ميشه خيلي واسه مصرف اين دارو ميترسم

ایا بیماری ا سی دی حاد درمان میشود؟ چگونه؟

با سلام خدمت دکتر من به علت ترس واضطراب در چند سال قبل به علت یک حادثه دچار ه افسرده گی شده ام الان پنج سال است که داروهای قرص ونلا فکسنی ورقص خواب می خورم می بینی دو ماه خوب می شم بعد دب اره حال بعد می شود و بعد دکتری می گوید تا آخر امر باید قرص بخوری من از شانزده سالگی قرص می خرم

ضربه ای به بالای سر پسرم وارد شده وگاه گاهی درد می کند آیا مشکل حادی می باشد

من در کودکی آدم خلاق و نابغه ای بودم همه بر من تحسین میگفتند و در بسیاری از زمینه ها همیشه اول بودم . اما زیاد نمیگم کودکی به موانع افت خلاقیت برخوردم مهم ترین موانع والدینم بودند من رو خیلی به اروم بودن وا میذاشتند. و نمیذاشتند فکر و خلاقیتم را بروز دهم و مثلا من 6 سالگی رو به خاطر دارم که یکروز مغازه نزدیک کوچه رفتم بستنی بخرم ابوی به شدت با من برخورد کردن کتک میزدن , زندانی تو اتاقم میکردن کار ندارم حتی والدینم با خودشون بسیار بسیار مشکل داشتن و همیشه با هم دعوا میکردند همیشه . اما یه روزی رو به خاطر دارم که به طرز فجیعانه ای با هم دعوا میکردند تا حد مشت زدن و اسیب دیدن . حالا من ادمی نبودم که برم سریع تو اتاقم و ولشون کنم میومدم دعوا رو میدیدم و بسیار ناراحت میشدم در طول این دوران افسردگی گرفتم و بسیار فکر میکردم ناگهان شوکی به من وارد شد و نمیدونم دیگه نمیتونستم خوشحال باشم و فکر میکردم ذهنم تاریک و افسرده شده این مشکل رو جدی نگرفتم و سال ها گذشت . مشکل حاد از زمانی بود که مشکلات بعد از این وقایع برایم پیش امد که من سوم راهنمایی بودم موقعی فهمیدم چرا استاد صحبت میکنه من دیرتر هضم و تحلیل میکنم و معنی هر کلمه ای که از دهان استاد خارج میشد رو دیرتر پردازش میکردم مشکل نمیدونم از کندی حافظه در به یاد آوردن معنی و مفهوم جمله یا هر کلمه بود یا چیز دیگه ای این مشکل رو با روانپزشک مطرح کردم و داروهای مختلفی رو مصرف کردم.تأثیری نداشت این مشکل بر روی قوه تمرکز و یادگیری تأثیر گذاشت و مجبور شدم MRI بگیرم که الحمدلله مشکلی نبود مشکل من فکریه دکتر . بسیار حواسپرت شده بودم همیشه چیزی رو جل میذاشتم و ... تا اینکه من دوران تحصیلات دانشگاه را طی میکنم مشکلم داره حادتر میشه مشکلات جدیدی برام پیش اومده نمیتونم به خوبی فکر کنم تصمیم بگیرم مادام تا به یک چیزی فکر میکنم سریع از ذهنم اون فکر میره و نمیتونم نگه دارم به سختی میتونم حتی یک عبارت رو به خاطر بسپارم. به خاطر این مشکلات احساس کمبودی دارم و به عبارتی هیچی بارم نیست دکتر خواهشا مشکل منو حل کنین من نمیتونم به اهدافم برسم اصلا نمیتونم از ته دل خوشحال باشم راه حلی رو برایم مطرح کنین

با سلام، پسری8 ساله دارم که گاها موقعی که از چیزی می ترسه و یا هیجان برای چیزی داره حالت تهوع و دل درد میگیرد و گاهی احساس نفس تنگی می کند، به عنوان مثال از زمان زلزله تهران هر شب احساس ترس می کند که مبادا زلزله بیاید و با هر نوع اخبار و حادثه بد دچار اظطراب و ترس می شود، لطفا راهنمایی کنین، البته پسر بزرگترم که 13 ساله است نیز همینطور است مثلا ترس از قیامت، مرگ،،،، دارد، مخصوصا در شبها

سلام من از کپسول لانزو پرازول مصرف میکنم بعداز ده روز ا ز مصرفش حادوروزه که اسهال میشم میخواستم دلیلش را بدانم واینک مصرف بکنم یانه

سلام! برادرم ١٥ سال است كه بيماري پاركينسون دارد كه اين بيماري در حال حاضر در فاز حاد خود به سر مي برد و مشكلات عديده اي از جمله عدم توانايي در كنترل گردن و فك، اختلال در تكلم، اختلال در بلع، بي قراري و استرس و لرزش شديد دست و گردن دارد، خواهشمندم كه پزشك فوق تخصص در اين زمينه در هرجاي كشور را معرفي بفرماييد! با تشكر

درمان درد حاد سرطان چیست؟

سلام من دختری25ساله هستم حدود دوسال میشه که دچار حالت هایی شدم که خیلی نگرانم کرد وقتی در مقابل افرادی جز خانواده قرار میگیرم و بخوام غذا بخورم اگر بفهمم دارن بهم نگاه میکنن هنگامی که قاشق رو به سمت دهانم ببرم یا اب بخورم سرم یه لرزش ریزی میگیر که به محض دور کردن قاشق یا لیوان خوب میشه ولی فکر میکنم مشکلم دار حادتر میشه که وقتی چیزیم نخورم تو جمع احساس سنگینی تو سرم میکنم و دچار لکنت زبان شدم و اونم در مقابل افرادی که هر روز نمیبینم شدیدتر میشه و اینکه من شدیدا دچار وسواس فکری هستم که فقط در مورد نمازو روزه منو اذیت میکنه مثلا اینکه رکعت چندم هستم یا وضو گرفتم یا نه با اینکه مطمعنم گرفتم ولی باز بخودم شک میکنم تورو خدا کمکم کنید دیگه نمیتونم اینجوری زندگی کنم از بودن تو جمع میترسم دارم دیونه میشم

سلام من دختری25ساله هستم حدود دوسال میشه که دچار حالت هایی شدم که خیلی نگرانم کرد وقتی در مقابل افرادی جز خانواده قرار میگیرم و بخوام غذا بخورم اگر بفهمم دارن بهم نگاه میکنن هنگامی که قاشق رو به سمت دهانم ببرم یا اب بخورم سرم یه لرزش ریزی میگیر که به محض دور کردن قاشق یا لیوان خوب میشه ولی فکر میکنم مشکلم دار حادتر میشه که وقتی چیزیم نخورم تو جمع احساس سنگینی تو سرم میکنم و دچار لکنت زبان شدم و اونم در مقابل افرادی که هر روز نمیبینم شدیدتر میشه و اینکه من شدیدا دچار وسواس فکری هستم که فقط در مورد نمازو روزه منو اذیت میکنه مثلا اینکه رکعت چندم هستم یا وضو گرفتم یا نه با اینکه مطمعنم گرفتم ولی باز بخودم شک میکنم تورو خدا کمکم کنید دیگه نمیتونم اینجوری زندگی کنم از بودن تو جمع میترسم دارم دیونه میشم

سلام حدودچهارسال پیش براثریه حادثه دچار ترس وضربان بالای قلب ودرددست چپ شدم که کلی آزمایش وسونو تست ورزش واندس کوپی انجام دادم که خداراشکرسالم بودند ولی درددست وترس هنوز همراهمه زندگیم

براي بيماري حاد و مزمن مثال بزنيد??

فرق بيماري حاد و مزمن چيست؟

افسردگی حاد یه حالته وهمه یا واقعیه و اینکه کمک پزشک میتونه چند درصد مفید باشه؟

متشکرم. ولی در حال حاضر مشکل ارتروز پا حاد و شدیده. ممنون میشوم که مرا درین زمینه راهنمایی کنید

ینی من مریضیم انقد حاد ک روان درمانی باید بشم؟؟؟؟

سلام من نمیدونم مشکلم از روانمه یا چیز دیگریه .. ولی مطرح میکنم من در سن 14 سالگی بیماری افسردگی رو گرفتم و روزی بود آنقدر افسرده و عصبانی بودم که ناگهان یه تغییری در خودم احساس کردم به علت فکرهای بسیار زیاد هنگامی که حالم به وضع طبیعی برگشت دچار حواسپرتی شدم توجه و دقتم افت کرد این رو جدی نگرفتم در دوران اول دبیرستان دچار مشکلی شدم روزی احساس کردم که حرف های استاد رو چرا بعد متوجه یا دیرتر از بیانش متوجه میشم مثال استاد میگفت و من نمیدونم هر جمله ای میگفت 5 الی 6 ثانیه طول میکشید مغزم تحلیل کنه . حافظه کوتاه مدتی که در به خاطر سپردن مطالب چندثانیه پیش کاربرد داره دچار مشکل شده بود این مشکل رو پیش هر روانشناسی هر روانپزشکی بود رفتم داروی فلوکستین رو چندین سال مصرف میکردم داروهای مختلفی مصرف کردم اما تأثیر نداشت MRI گرفتم مشکلی نبود و بیخیالش شدم چون یجوری میتونستم با این مشکل نادر کنار بیام حالا که دوران دانشگاه ترم 3 رو گذراندم کم کم مشکلم شدید تر شد نه تنها مشکل این که پس از شنیدن هر حرف یا خواندن مطالب دچار دیر تحلیلی معنی کلمات شده بودم به علاوه اینکه تنبل هم شدم حوصله ی فکر کردن دیگر ندارم چون تمرکز و دقتم هم به سختی میتوانم جمع کنم حتی شده روی کلمات ساده هم همین وضع پیش اومده برام نمیدونم چه کار کنم ذهنم حس میکنم از کار افتاده . وضعیت جدیدی که پیدا کردم فکرم میپره مادام تا به یک مسئله یا حتی جمله گوش یا فکر میکنم چند ثانیه پس از آن گفته ها رو فراموش و ادامه حرف ها رو نمیتونم متوجه بشم الان به این خاطر استرس ام بسیار شدید شده و برا همین وضعیتی دارم که بدون فکر کردن بدون فعالیت ام و به خاطر این مشکل ذهنم هر بار تنبل تر میشه خیلی بی حوصله هم شدم معدل ام در دوران قبل دبیرستان از 19 پایینتر نمیومد دو سال بعد از آن زیر 17 نمیومد چون بهر حال مشکلم حاد نشده بود ولی الان بسیار شدید شده و وضعیت تحصیلی ترم قبلیم مشروط شد من از وضعیتم بسیار تاسف میخورم چون دورانی همه از بچگیم پروفسور خطاب میکردند و هوش خوبی داشتم ولی الان تغییر زیادی کردم و شدیدا افت کرده ; اصطلاحات نامناسبی بر من تحمیل میشه نا امید شدم میخوام ترک تحصیل کنم. من بدون هیچگونه اغراق و صادقانه مشکلم رو مطرح کردم لطفا به من کمک کنید

مریض در دو نوبت صبح و اول شب به شدت در ناحیه سر احساس درد شدیدی میکند . طوری که کاملا اختیار خود را بر بدنش از دست داده و دچار تشنج و اختلال تنفسی میشود . علیرغم مصرف داروهای ضد افسردگی و آرامش اعصاب هیچ گونه علامت بهبودی دیده نمیشود. احتمال این وجود ندارد که حالت مزبور ناشی از سینوزیت حاد باشد؟ لطفا راهنمایی کنید

سلام خدمت اساتید محترم. ایا شربت متادون برای بیمار عوارض حاد دارد. چه زمانی انرا میتوان قطع کرد

سلام دکتر خسته نباشین من 38سال دارم سال 75 در اثر یه سهل انگاری وبازیگوشی برای زدن برگردان به توپ پلاستیکی درحیاط خانه سرم به زمین به یه تکه سنگ خورد وجراحت برداشت همون لحظه چیزی حس نکردم دو سه روز گذشت جای جراحت که مثل دهن ماهی باز شده بود وسمت چپ بالای گوشم وکناره فرق سرم بود ترمیم بشه یه هفته سپری شد و بعد یه هفته من چشتون روز بد نبینه که نگو نپرس خدایی از اون موقع تا حالا بگم هر روز وروز بروز علیرغم اینکه به هر جون کندنی پول جور میکنم وبا بدبختی پیش دکترهای متعدد رفتم والان 6ساله مداوم دارو میخورم پیش یه دکتر اعصاب وروان که داروهاش همش خواب وتنبل سستم میکردن والان با اینک ه فقط دوقرص یکی صبح وشب میخورم باز مستعصل هستم از زندگی 21سال هستش که افتادم حتی چند بار خواستم خودکشی کنم که نتونستم از دستم بر نیومد تو را خدا به دادم برسین با اینکه اینهمه دارو درمان تو دوره های متعدد واین دوره 6ساله مداوم کردم همچنان حس بهبودی 20درصدی هم نکردم احساسم اینه که همش دگرگون میکنه قرصا حالمو مثلن بی خیال میکنه ولی همون درد سابق ودیرینه ام کما فی السابق من رو تا نکشه دست بردار نیست راجب مریضیم نگفتم بخدا دردم اونقد زیاده که شب وروز یه ثانیه هم آرام وقرار ندارم از اون یه هفته بعد حادثه جراحت سرم که سال آخر دبیرستان نظام قدیم بودم یه روز که داشتم درس میخوندم یهو دیدم چشام بجای کتاب به آشغال زمین و خال کف دستم و رنگ ورو رفتگی پیرهنم وچیزهای ناهماهنگ ومیخ دیوار وخیلی چیزهای ناهماهنگ دیگه درگیر میشه وتا اون چیز که ذهن وچشم من روش درگیره را بر ندارم فکرمتوقف میشم وکد بسته تسلیم اون تصویر مزاحم میشم وتا از جلو چشم بر ندارم به اضطراب ودرگیری وچالش ذهنیم وانرژی وعاجز میشم و وقتی هم اون تصویر مزاحم را از جلو چشم بر میدارن دوباره به یه چیز دیگه گیر میکنم وباید همون کار قبلی رو بکنم واز جلو چشمن بردارم وهمش تکرار کنم این رویه روکه الان هم به هزار زحمت این پیام رو مینویسم وبا این درد گریبانگیر ودرگیرم تو را خدا به دادم برسین زندگیم نابود شده تشخیص دکترا اعصاب وروان وسواس فکری بوده عکس وام ارآی ونوار مغزی و شکستگی جمجمه همش سالم نشون داده دو بار ام ار آی رفتم ودومیش رو یه سال قبل گرفتم که سالم بودن وچیزی دیده نشد خانواده ام متلاشی شد یه بچه13ساله دارم به امید خدا پیش مامانش رها کردم زن دوم گرفتم جدا شدیم ده سال دانشگاه حواندم تموم بشه درسم با هزار بدبختی وفلاکت لیسانس گرفتم کارمو از دست دادم دیگه از همه چی وهمه کس حتی از خدا هم بریدم تو را خدا به داد من برسین از دست این درد خانمانسوز وفاجعه زندگی آوار کن خدا از بزرگی کمتون نکنه به خدا چاره ای واسم نمونده آویزون موندم همه چیمو از دست دادم نمیدونم چی کار کنم دیگه!!!!؟؟؟

سلام خسته نباشید من الان 20سالمه چندماه پیش یه اشتباه کردم و قرص دیمن هیدرانات به تعداد 8تا به قصد خودکشی خوردم اما خب حالم بهبود پیدا کرد بعدازاون حادثه افسردگی گرفتم قرص مصرف کردم قرص ضدافسردگی و بهبود پیداکردم البته نه کامل بعدش پدرم به طور ناگهانی فوت شد و من با دیدن صحنه ها دوباره عودکرد افسردگیم اما هرچی زمان میگذره من بی انگیزه تر و افسرده میشم باهیچکس صحبت نمیکنم و مدام تو خودمم و همش به مرگ و وقایع بعدازمرگ فک میکنم اصلا دیگه هیچ انگیزشی برای زندگی ندارم حتی دچار فوبیای مرگ شدم و همش سرم گیج میره

سلام.من تقریبا دوازده سال پیش از همسر اولم جداشدم و متاسفانه علی رغم تلاش فراوان به علت اشتباه خودم نتونستم حضانت پسرم رو پس بگیرم. اون زمان پسرم پنج سال داشت. همسر سابقم خیلی سریع ازدواج کردن و خیلی زود یک فرزند به دنیا آوردن. بنده تا ۱۰ سالگی پسرم ایشون رو ملاقات میکردم ولی متاسفانه هر وقت که من به ملاقات پسرم میرفتم در منزلشان ناراحتی پیش میامده و به همین دلیل پسرم با اصرار از من خواست که به دیدنش نرم. خلاصه اینکه جدیدا بعد از هفت سال پسرم رو دیدم. متاسفانه برادر پسرم دچار اتیسم هستن و الان ده سالشونه و حرف نمیزنن. پسر من بسیار پسر آرامی بود و الان هم که بعد هفت سال ایشون رو دیدم همچنان آرام و خونگرم هستن ولی متاسفانه مطلع شدم که از پنج سال پیش ایشون رو هم تحت درمان روانپزشک قرار دادن و مدعی هستن که مشکل بای پولار یا دوقطبی دارن و روزانه هشت عدد باید قرص بخورن و حرکاتش و حرف زدنشون بسیار کند و عجیب شده. ناگفته نماند چون پدر من مشکل بیماری دوقطبی دارن همسر اولم همیشه ترس شدیدی داشتن که این بیماری به فرزندمون به ارث برسه. من احساس میکنم به علت وجود یک فرزند اوتیستیک و نیز این ترس بیجا اطلاعات درستی به دکترهای پسرم ندادن و پسرم مشکل دوقطبی نداره. چون پدر من یک دوقطبی واقعی و حاد هستش که همه علایم رو داره ولی من اصلا در پسرم این علائم رو نمیبینم. چیزی که خیلی بارزه در رفتار ایشون اضطراب و استرس زیاده. ترس از انجام نشدن به موقع و صحیح کارها. آیا میتونین لطف کنین و منو کمک کنید و بفرمایین چه باید کرد.

با سلام خدمت شما عزیزان من حدود یک سال به بیماری وسواس دچار شدم . تصادفی داشتم و بعد از اون حادثه به طور ناگهانی هم وسواس و ترس شدید از تصادف برام اتفاق افتاد هم افسردگی به روانپزشک مراجعه کردم و تحت دارودرمانی قرار گرفتم . علائم کاهش یافت و خودسرانه مصرف دارو قطع کردم .افسردگیم خوب شد اما علایم وسواس دوباره عود کرده البته خفیف و بیشتر وسواس فکریه میخواستم بدونم بازم تحت درمان دارویی قراربگیرم امکان بهبود کامل هست یا باید حتما جلسات روان درمانی هم بگذرونم