منوی اصلی
نتیجه جستجوی مقالات "صدای بلند"
مشاهده مقالات بیشتر

پرسش‌وپاسخ

Question/Answer

سوالات خود پیرامون مسايل پزشکی را از سبزوسالم بپرسید. توضیحات بیشتر

جستجو در سوالات پزشکی و سلامت

سلام الان یه دوسالی هست موقع شنیدن صدای بلند موقع تغییر دادن سر واینکه زمانی که دارم راه میرم یه ذره پستی یا بلندی باشه شرگیجه میگیرم ویهویی دلم خالی میشه مشکل کجاست به نظرشما گوشم مشکل داره اخه رفتم دکتر گوش نگاه گوشمم کرد گفت مشکل نداره لطفا راهنمایی کنید
سلام خسته نباشید يه برادر کوچیکی دارم که لیسانس رشته درستش هم شیمی هستش نزدیکه یک سال که باکسی حرف نمیزنه الان که سه چهار ماه که خودش با خودش حرف ميزنه ولی با صدای بلند فحش هم ميده جدیدن هم ميره داخل آشغالها زباله جم میکنه وقتی هم از خونه میزنه بیرون ديگه نمياد تا دورز یا سه روز بعد پيداش ميشه شبها هم دور میخوابه زود هم بیدار ميشه خیلی باخودش حرف ميزنه انقدر حرف ميزنه که سردرد ميگيره حالا ما باید چیکار کنیم که این برادرما خوب بشه سوال زیاد دارم با تشکر از شما
باسلام.دختر سه ساله ایی دارم که سه چهارروزیه تب داره ودل درد واینکه ظاهرا جملات رو باید با صدای بلند بگم تا بشنوه.حدود دو هفته پیش هم همین علائم رو داشت که با دارو بهتر شد.دیشب توی خواب خون دماغ هم شد که بسیار منو نگران کرده که بی سابقه بوده سوال بعدیم اینکه دخترم بسیار بسیار وابسته است ومدام باید بغل بشه وحتی سمت پدرش هم نمیره وتمام کارهاشو من باید انجام بدم که این مساله بسیار منو خسته کرده.در ضمن بنده شاغل هستم
با سلام بنده ۲۸سال سن دارم و مجرد هستم تو رو خدا تا آخرش بخونید خیلی برام مهمه حدود ۱۲سال پیش پدرم دچار سکته مغزی شد و من شاهد بر ماجرا بودم از آن روز دیگر به سکته و مغز حساس شده بودم همیشه فکر میکردم داخل سرم یک چیزی یا یک نبضی نامنظم میزنه شبیه تپش قلب و همیشه به انگشتان و حتی به رگهای دستهام نگاه میکردم و میترسیدم خون در رگم گیر نکنه و همیشه کنار آینه میرفتم و خودمو نگاه میکردم با خودم میگفتم اینطرف صورتم کج نیست نسبت به طرف دیگه صورتم یا لبم کج نشده نسبت به طرف دیگه یواش یواش بی خوابی پیدا کردم حدود ده سالی هم میشه بی خوابی دارم و خواب ندارم میترسیدم توی خواب شبیه مادرم سکته بزنم یواش یولش دیدم دستهام گیزگیز میکنه با خودم میگفتم حتما از سکته هست یا دستم میخوابید تا اینکه این اواخر امسال پرش تو خواب هم پیدا کرده بودم توی خواب پرش میزدم یهویی احساس خفگی و وحشت ... من با گوشی ام شبها تا ساعت دو یا یک شب ور میرفتم حدود سه ماه پیش بود این چشم چپ من نسبت به چشم راستم خوب کار نمیکرد یعنی کند تر شده بود بعد به چشمم خیلی حساس شده بودم ولی میترسیدم برم دکتر چون میترسیدم بگن سکته زدی خلاصه یک دو هفته ای گذشت دیدم این چشمم داره خوب نمیشه با خودم میگفتم برم دکتر بعد توی دلم میگفتم نه اگه بگن سکته زدی تحمل شنیدنشو ندارم خلاصه دیدم داره یک طرف صورت یکجوری میشه یعنی در خودم احساس میکردم نیمه صورت طرف راستم یکم جلوتر از نیمه صورت طرف چپم هست یک دو سه روز بعدش دیدم زبونم نیمه طرف چپم سر (لیز)شده بود یک چند روزی همینجور بود منم توی دلم میگفتم نکنه سکته زدم بعد میگفتم شاید خوب بشم یک شب بود انار خریده بودیم من چند تا انار خوردم فرداش دهانم مزه انار میداد به بچه های داخل کارگاه تعریف کردم بچه ها دهانم مزه انار گرفته از دیروز تا حالا یکم مزه اش تو دهنم مونده ولی تو فکر این بودم چرا زبونم سر شده اونم طرف چپ اینم چشم چپ نکنه سکته زدم خدایا بعد دو سه روز داخل کارگاه بودم دیدم استادم با یک چشمش اشاره کرد طرفم اون قیچی رو بده منم میخواستم دوباره به خودش اشاره کنم با یک چشم و قیچی رو بدم دیدم نتونستم با یک چشم پلک بزنم دیدم دوباره خواستم پلک بزنم نتونستم بعد این استادم گفتم جریان چیه من نمیتونم اونم گفت وای تو مشکل اعصاب داری تو سکته زدی منم ترسیدم گفتم نگو گفت چرا تو سکته زدی خودت حواست نبوده یک روز حتما فشارت بالا رفته حواست نبوده مشکل کبد هم فکر کنم داری چون جوش صورت داری و.... بعد رفتم خونه شب بود که رفتم روبروی آینه ایستادم طرف صورتم نگاه میکردم و میگفتم بزار ببینم این چشمم چکار شده بعد هر کار کردم نتونستم با یک چشم پلک بزنم هر دو چشمم را میاوردم پایین با چشم راستم میتونستم چشم عوض کنم ولی با چشم چپم نمیشد به فکم نگاه کردم دیدم راسته به دماغم به لبم تو فکر بودم و ترسیده بودم توی همون لحظه که داخل آینه بودم دیدم یک شوک کوچک یهویی تو صورتم ایجاد شد لب سمت چپم بی حرکت شد ابروی سمت چپم بالا نمیرفت وقتی ابروهامو میبردم بالا فقط ابروی سمت راستم میرفت بالا و ابروی چپ نمیرفت بالا صورتمو با ناخن کشیدم دیدم حس داره گفتم سکته مغزی که بی حس میکنه آدمو ولی خیلی میترسیدم برم دکتر فردا صبح جمعه بود رفتم بیمارستان دیدم متخصص مغزو اعصاب ندارن رفتم یک بیمارستان دیگه اونجام روز جمعه گفتند متخصص نداریم گفتند متخصص عمومی داریم گفتم باشه یک نوبت گرفتم و رفتم یک خانم دکتر بود اصلا نگاه و معاینه نکرد گفت هیچی نیست سرما خوردی خودش خوب میشه با نگرانی گفتم خانم دکتر من سکته نزدم گفت نه من توی دلم گفتم شاید بخاطر دلداری باشه بعد گفت فردا برو پیش متخصص مغز و اعصاب فرداش رفتم پیش متخصص مغزو اعصاب گفتم دیروز همه جا بسته بود رفتم متخصص عمومی به من یک خانم دکتر گفته سرما خوردین خیلی نگران هم بودم ولی آقای متخصص مغز و اعصاب هم اصلا معاینه نکرد گفت بیا این نسخه رو بگیر گفتم آمپولم داره گفت آره ۱۰تا من گفتم فقط پس قرص بدین گفت تا دو ماه همینجور هستیا شایدم بیشتر طول بکشع خلاصه داروهای کورتون دار بود همه قرصهاش بعد دیدم هشت روز گذشت ولی خوب نشدم گوشهامم به صدا حساس شده بود مخصوصا همین گوش سمت چپم به صدای بلند انسان یا بوق موتور و ماشین حساس شده بود نمیتونستم بخندم با یک طرف دهانم فقط میشد بخندم نزدیک ۸ روز اینجوری بودم که هر جا میرفتم میگفتن سکته زدی... خلاصه دوباره رفتم پیش دکتر متخصص گفتم همون آمپولاتونو بزنین گفت نه حالا که قرص خواستی دیگه برو من گفتم من نگرانم گفت نگران نباشه تا دو ماه همینطوره شاید بدتر دهانت کج تر هم بشه گفتم بیاین فشار خونم بگیرید گفتند بیا فشارم ۱۱بود گفت خوبه بعد دیدم هر جا میرفتم روحیه ام خراب شده بود از بس دورو بری هام میگفتن سکته زدی خودمم بیشتر میترسیدم آخر رفتم یک متخصص دیگه اون منو دید با نسخه گفت یک رگ تو جمجه ات بسته شده نمیدونم گف
یک پسر ده ساله دارم که بعضی شبها در خواب راه میره و حرف میزنه. در این حالت آشفته و پریشان هست. ناله میکنه. ادای گریه درمیاره. به خودش فحش میده ، معذرت خواهی میکنه و منو پدرش و مرتب در آغوش میگیره و میبوسه و ابراز محبت میکنه. در بیداری بچه خجالتی هستش و معمولا سخته براش که بغلش کنیم و ببوسیمش. حتما باید با صدای بلند صداش کنم تا بیدار شه و بعدش شروع به لرزیدن میکند و هیچی یادش نمیاد. بسیار بچه درس‌خوان و منظمی هست. مطمئن شدم که در مدرسه کسی مشکلی براش ایجاد نکرده. ولی من مادر خیلی سختگیری هستم. احساس میکنم به خاطر رفتار منه. در ضمن این مشکل از یک تب شدید شروع شد و دو ساله هست اما الان چند وقتیه شدید شده و زمانش هم طولانی.
باسلام من یک مرد متاهل هستم وشش سال هست که ازدواج کردم فرزندی ندارم اما نزدیک به ۲سال هست که رابطه زناشویی بین من وهمسرم نیست مثل دوتا آدم غریبه باهم رفتار میکنیم همدیگه رو دوست داریم اما نمیدونم چرا باهم تفاهم نداریم وهمدیگه رو درک نمیکنیم بیشتر مشکلات از خودم هست قبول میکنم ولی نمیدونم چطوری باید زندگی خوب دوبارمونو بدست بیاریم وهمش حرف طلاق رو میزنیم از شما خواهش میکنم تورو بقران کمکون کنید زندگیمون ازهم پاشیده نشه وضع مالی خوبی ندارم بای حقوق کارگری زندگی میکنم اما خدارو شکر خانمم توقعی نیست وانتظار فقط یک زندگی خوبو داره اخلاقم باهاش خوب نیست هروقت بیرون بریم جلوی مردم باصدای بلند باهاش حرف میزنم وضایعش میکنم اما بازم تحمام میکنه تورو خدا کمکم کنید زندگیمو دوست دارم نمیخوام زنمو زندگیمو ازدست بدم با تشکر
سلام وقتتون بخیر خانمی 38 ساله هستم دارای شغل با استرس بالا واینکه استانه خشمم از. صفر تا صد بیشتر مواقع صد هست خیلی سریع عصبانی میشم و با صدای بلند صحبت میکنم میخواستم اگه امکان داره راهنمایی بفرمایید
من در خواب حرف میزنم و خواب هایم را با صدای بلند میگوییم .چگونه ان را درمان کنم؟
سلام وقت بخیر.خانم من ۳۰ سال سن دارد ۴ سال هست که ازدواج کردیم.بچه نداریم.حدود ۵ ماه قبل توی خواب دچار تشنج شد جوری که دستاش سفت شده بودن فقط صدای بلندی میداد به مدت ۲ دقیقه چیزی نمیفهمید تا ۱۵ دقیقه بعد آرام آرام تا حدی هوشیاریش برگشت توی این ۵ ماه ۳ بار توی خواب اینجوری شده نوار مغزی و سیتی اسکن شده و آزمایش داده ولی چیزی دیده نشده فقط مقداری عفونت داشت که دارو مصرف کرد و عفونت اومد پایین ولی بعد از اون بازم اینجوری شد .لطفأ کمکم کنین.ممنون
سلام.وقت بخیر. همسرم خیلی رفتاربچه گانه داره.برنامه هامون رابه مادرش یادرجمع خونواده خودش میگه.کم کم رفتارهای مثل خبرچینی ودخالت محسوس مادروپدرش که خصلتشون هست را آشکارادیدم.باهمسرسابقش مقایسه کرد وبعدقهر یابحثمون کمش میکرد لجبازی میکرد.قهرمیکرد.حرف زشت وطرفداری ازمادرش وخواهرش وقتی میگفتم دخالت میکنن.کارم ازسکوت وگریه وقهر رسید به جایی که جواب فحشش رادادم.وخیلی عصبی میشدم ودادمیزدم بخاطر دروغ گفتنش وحاشا کردن چیزی که میگفت ومیزد زیرش.الان8 ماهه عقدیم.بیشترتوخونه همسرم بودم تا پدرم.کم براش نگذاشتم توکار خونه وکارخودش کمکش کردم.توقعی نداشتم ازش واینو قدرمیدونست اما وقتی دیدم سواستفاده گر وپرروشد به زبان آوردم که انگارکلفتت هستم.سه بارجلوی مردم باصدای بلند به من توهین کرد چون ناراحت بودم ازشون وحرف نمیزدم.حتی باخودش تصادف کردم یبارهم جدیدا ازبس حرص دادمن هم حرف زشتهای قبلش رابه خودش زدم وازماشین پیاده شدم که رفت وتاخونه ساعت2 نیمه شب پیاده رفتم وخیلی وحشتناک بود.الان هم چندروزه تا چیزی میگه من ساکت میشم وبعد عصبی میشم وچون یبار زد تودهانم هنوز داغ به دلمه وتا حرف زور ودروغ میگه وکوتاه نمیادمنم میزنمش.خیلس حالم بده.همیشه عذرمیخواست ومیبخشیدم.اما جدیدا حتی معذرت خواهی نمیکنه ومیگه تومقصری.خیلی دروغ وحاشامیکنه. من هم ازدواج دومم هست شرایط بد همسرم راکه هنوز بخاطر کارهای دادگاه باهمسرسابق وخانواده اون صحبت داره رانپذیرفتم.وچون غرورم شکسته شده بود شروع کردم به تذکر واینکه کارش درست نیست اما گاهی مخفی یا علنی صحبت داشت با انها واز سکوت وببخششم سو استفاده کرد وابلن کارمون به دعواکشیده سررفتارهای زشت ونامناسبش.دیگه پاقعا راهی نمونده انجام نداده باشم غیر سکوت دربرابرکارهاورفتارش که نمیتونم. درخواست راهنمایی دارم. سپاسگذرام
باسلام وتشکر لطفابفرماییددلایل حرف زدن باخود باصدای بلند مخصوصا دراماکن شلوغ چیه؟
باسلام، دختری دارم پنج ونيم ساله که پیش دبستانی میرود از 2سالگی دچار استرس است اول با صدای بلند مثل صدای آهنگ میترسیدیا مثلاً نسبت به کار بدی که کرده توبیخ کوچولو میکردیم فوراً استفراغ میکردیاوقتی کمی بزرگتر شد 4ساله با هر صدا که از خانه همسایه ها میامد استفراغ میکرد وما مجبور بودیم دایم تلوزيون را روشن کنیم تا از جای دیگر صدا نیایدوقتی صبح تا زمان ظهر مجبور بودیم با ماشین جایی برویم همین مشکل راداشت وارد مهد کودک شد ودایم این حالت استفراغ رادر مهد داشت یا وقتی از خانه ميخواست به مهد برود بلاخره بردیم دکتر وازمایش دادیم از لحاظ جسمی کاملاً سالم بود بردم روانشناس گفتن که اضطراب شدید هست وبايدمداخله دارویی انجام شود وفلوکستین دادن اول خوب بود ولی بعداز یک ونيم ماه رفته رفته بدتر شد الآن سه ماه است که مصرف میکند ظهر ها 5سیسی وبه تازگی یک چهارم از قرص ریسپریدون دادن که شبهامصرف کند ولی فایده ای نکرده. لطفاً منو راهنمایی کنید واقعاً ديگه نميدونم چکار کنم
دختر ۳ سال و ۲ ماهه ای دارم که درنوزادی خیلی سخت به خواب میرفت،زیاد میخوابید،زود خسته میشد، خصوصا درمحیط جدید یا محیط پر صدا،از حدود ۸ ماهگی به چیزی میگفتیم دست نزن به طور مثال اتو دست نمیزد ومیترسید!بخش حرکتی اش بسیار کند بود ، تا حدود ۲ سالگی همه چیز میخورد ولی بعد از ان دچا حالت وسواسی نسبت به برخی غذاها شده مثلا در خوردن گوشتها مشکل دارد! کودکی ارام است،۲سالگی راه افتاد و از ترسش دست به چیزی نمیزد اول میپرسید بعد چیزی را میخورد یا دست میزد!از همان نوزادی به صدا حساس بود از هر صدای بلندی مثل موتور، جاروبرقی،دوش اب، موسیقی بلند،حرف زدن بلند میترسد ،از حیوانات حتی مورچه ،لمس انها و صدای بلند انها همچنین رفتن اب درچشمانش میترسد و دچار اضطراب  میشود. اصلا از بلندی حتی مقدارکم نمیپرد و میگوید میافتم، خجالتی است.حدود ۱ سالگی دست در دهانش میبرد حین اضطراب و بعد دست در بینی ،فشردن دندان ها به هم ! از بچه های کوچکتر و هم سن خودش میترسد خصوصا وقتی سر و صدا میکنند و اطرافش میدوند.مثلا در پارک صبر میکند همه از سرسره بالابروند و میایستد ونگاه میکند و میترسد بچه ای ار کنارش رد شود همچنین از لمس انها دچار اصطراب میشود  دوست دارد ولی اضطراب شدیدش اجازه نمیدهد.۱سالگی به حرف امد و بسیار عالی است زبانش و با بزرگتر از خودش خوب حرف میزند و ارتباط میگیرد.قدرت تخیل خوبی دارد.تمام احتیاجاتش را میگوید!تمرکز خیلی خوبی دارد!هوش بالایی دارد! حافطه خیلی خوبی دارد.ارتباط چشمی خوبی برقرار میکند! حدود۵ ماه پیش به دکتر اعصاب روان مراجعه کردیم که شربت فلوکستین داد و کمی بهتر شد با تولدخواهر کوچکش ۴ ماه پیش این وضعیت تشدید شده،اطراف انگشتش را میکند.انگشت دردهان میبرد، بسیار بیشتر به صدا حساس شده و وقتی از چیزی زیاد میترسد میلرزد.از حدود ۱ سال پیش دچار حالت تهوع و استفراغ بعد از اضطرابهای شدید ۴ بار تا کنون شده. رفتاردرمانی هم میکنیم ولی نتیجه محسوسی نمیبینیم و اواخر ترس و اضطراب خیلی شدیدی دارد اصلا شاد نیست و مدام میترسد و جدیدا میلرزد و حالت تهوع و استفراغ هم دارد.دستهایش هم چند هفته ایست که میلرزد !خواب و خوراکش خیلی زیاد شده!با کوچکترین صدای بلندی یا گوش دادن به موسیقی هیجان آوری یا بازی هیچان اوری دچار اضطراب شدید میشود!ترس ما از افسرده شدن اوست!شاد  نیست و غمگین است!تشخیص شما چیست؟ ایا اسیب مغزی مطرح است و اگر باشد باید چه کارهایی انجام دهیم؟ما ساکن شهرستان  هستیم!لطفا راهنمایی کنید!با تشکر
دختر ۳ سال و ۲ ماهه ای دارم که درنوزادی خیلی سخت به خواب میرفت،زود خسته میشد، خصوصا درمحیط جدید یا محیط پر صدا،از حدود ۸ ماهگی به چیزی میگفتیم دست نزن به طور مثال اتو دست نمیزد ومیترسید!بخش حرکتی اش بسیار کند بود ، ارام است،۲سالگی راه افتاد و از ترسش دست به چیزی نمیزد اول میپرسید بعد چیزی را میخورد یا دست میزد!از همان نوزادی به صدا حساس بود از هر صدای بلندی مثل موتور، جاروبرقی،دوش اب، موسیقی بلند،حرف زدن بلند میترسد ،از حیوانات حتی مورچه ،لمس انها و صدای بلند انها همچنین رفتن اب درچشمانش میترسد و دچار اضطراب میشود. اصلا از بلندی حتی مقدارکم نمیپرد و میگوید میافتم، خجالتی است.حدود ۱ سالگی دست در دهانش میبرد حین اضطراب و بعد دست در بینی ،فشردن دندان ها به هم ! از بچه های کوچکتر و هم سن خودش میترسد خصوصا وقتی سر و صدا میکنند و اطرافش میدوند.مثلا در پارک صبر میکند همه از سرسره بالابروند و میایستد ونگاه میکند و میترسد بچه ای ار کنارش رد شود همچنین از لمس انها دچار اصطراب میشود فکر میکنم دوست دارد ولی اضطراب شدیدش اجازه نمیدهد.۱سالگی به حرف امد و بسیار عالی است زبانش و با بزرگتر از خودش خوب حرف میزند و ارتباط میگیرد.قدرت تخیل خوبی دارد.تمام احتیاجاتش را میگوید! به دکتر اعصاب روان مراجعه کردیم که شربت فلوکستین داد و کمی بهتر شد با تولدخواهر کوچکش این وضعیت تشدید شده،اطراف انگشتش را میکند.انگشت دردهان میبرد، بسیار بیشتر به صدا حساس شده و وقتی از چیزی زیاد میترسد میلرزد.دچار حالت تهوع و استفراغ بعد از اضطرابهای شدید ۳ بار تا کنون شده. رفتاردرمانی هم میکنیم ولی نتیجه محسوسی نمیبینیم و اواخر ترس و اضطراب خیلی شدیدی دارد اصلا شاد نیست و مدام میترسد و جدیدا میلرزد و حالت تهوع و استفراغ هم دارد.دستهایش هم چند هفته ایست که میلرزد !خواب و خوراکش ریاد شده!ترس ما از افسرده شدن اوست!شاد نیست و غمگین است!ایا ممکن است مشکل از مغز او باشد واسیب مغزی باشد و اگر باشد باید چه کارهایی انجام دهیم؟ما ساکن کرمان هستیم!ایا بیماریهای مربوط به مغز درمان هم دارند یا تا همیشه همینطور باقی میمانند؟لطفا راهنمایی کنید!با تشکر
_حرکت دادن دست و صورت(وسواس ) _سوال پرسیدن های بسیارزیاد _گاها باصدای بلند دادزدن _عدم تمرکزبر مسائل وبی توجه بودن درکارها _تائیدگرفتن از پدرو مادر در مورد حرفهایش که حتماباید چه درست یاغلط تاییدبگیرد. _بسیار مثبت بین بودن نسبت به مسائل ✅سوال اصلی این است که پسرم تاچندسال دیگرباید دارومصرف کند؟وایا بهبودی بااین داروهاصورت میگیرد؟ باتشکر.ازکرمانشاه
سلام میخواستم بپرسم نوزاد 3ماهه رو میتوان به مجالس پر سروصدا مثل عروسی برد صدای بلند برایش ضرری دارد؟
پسرمن 8سالشه فوق العاده عصبیه بهونه میکنه خیلی گریه میکنه سر هر مسئله پیش پاافتاده ای.وسایلش رو مدام گم میکنه یا یادش میره کجاگذاشته.حساس و زودرنجه.وسط حرف دیگران میپره باصدای بلند حرف میزنه .....وبرادرکوچکش رو که3ونیم سالشه خیلی اذیت میکنه .....ومدام درحال قهرکردنه ....خلاصه کنترل کردنش خیلی سخته ......راهنمایی کنید باهاش چه برخوردی داشته باشم ....شبها نصف ریسپریدون1میلی گرمی بهش میدم تابخوابه.....ایا عوارض نداره براش
سلام خسته نباشید مادر من 45 سالشه و از خیلی وقت پیش وقتی کوچکترین ناراحتی داشته باشه تپش قلب پیدا می کنه و کل بدنش سست می شه و نمی تونه درست نفس بکشه و حرف بزنه و بصور ناخوداآگاه و با صدای بلند گریه می کنه و نمی تونه گریه شو کنترل کنه پارسالم یک شک عصبی بهشون وارد شد که شکر خدا چیز زیادی نبود ازون وخت تاحالا تحت نظر دکتر اعصاب و روان هست که ایشون قرص کلردیازپوکساید 5 رو تجویز کردن ولی وختی این قرص رو مصرف می که کلا هواسش اینجا نیست انگار تو یه دنیایه دیگه ست و کلا نمی تونه تکون بخوری و حرکت کنه . ولی هنوزم با کوچیکترین ناراحتی همون علائم رو دارن و چشماش باد می کنه صورتش قرمز می شه ،بدنش سست می شه و کلا حالت صورتش عوض می شه. می خواستم بدونم بنظر شما دلیل این علائم چیه و چیکار کنیم؟
سلام.زمانی که چند نفر با هم صحبت می کنند با صدای بلند یا بچه ای با صدای بلند صحبت میکند مقداری اذیت میشوم و استرس میگیرم.دلیل این چیست؟ممنونم.
باسلام. یه پسر۴ساله دارم. فرزند۲هست. بسیار باصدای بلند صحبت میکنه. خصوصا وقتی بیرون یا رستوران میریم. فقط سروصدا خیلی بلند داره. که باعث خجالت میشه. هرچی هم تذکر میدیم اروم تر فایده نداره. به خاطر این رفتارش داعم حرف میزنه سروصدا میکنه همش فکر میکنم مشکل خاصی داره
مشکل من استرس هستش 5سال پیش یه بحران مالی خیلی بد رو پشت سر گذاشتیم و الان هم مشکلات خیلی زیادی دارم بخاطر هر چیز کوچیکی استرس میگیرم و نگران میشم سرو صدای بلند رو اصلا نمیتونم تحمل کنم و اعصابم به هم میریزه گاهی بخاطر استرس سردرد های بسیار شدید میگیرم شبا هم دندان قروچه دارم
مشکل من استرس هست 5سال پیش یه بحران مالی خیلی سخت رو پشت سر گذاشتیم که البته الان هم مشکلات زیادی تو زندگی دارم بخاطر هر چیز کوچکی استرس میگیرم و نگران میشم سر و صدای بلند رو اصلا نمیتونم تحمل کنم سردرد شدید میگیرم
سلام من از۲۰ سالگی خودارزایی داشتم ودر۲۵ سالگی متاسفانه باعلائم مورمورشدن انگشت پاوبعداسترس و دردمچ دست وکشیدگی تاندوم وبعدحمله غش ووزوزگوش وتحمل صدای بلندونداشتن وبعدازغش کنترل ادراروازدست دادم وبه خاطراضطراب زیادبه دکترمغذواعصاب رفته وداروی فلوکسامین وپروپنانول و...مصرف شدتا۲سال وخودم قطعش کردم ولی به علت عدم اطلاع که اینهاازعوارض خودارزایی هست متاسفانه نتونستم اینکاروترک کنم وعلائم چاقی وریزش شدیدمووجوش صورت ولک های پوستی وپریودنامنظم وزودرنجی وحساس بودنم بهش اضافه شده والان که ۳۰ سالمه متاسفانه دوباره بااسترس حالتای عوارضش برگشته من الان توبه کردم وواقعاازکارم پشیمونم که چقدرنادون بودم الان من اگراینکاروترک کنم عوارضش خوب میشه؟لطفامنوراهنمایی کنید.من خواستگارهم دارم ولی چون ازسلامتیم مطمئن نیستم نمیتونم جوابی بدم چون همش فکرمیکنم به اعصابم صدمه زدم ونمیدونم چیکارکنم ولی خیلی دلم میخوادازدواج کنم ولی میترسم لطفابگین من چیکارکنم که خوب بشم وآیامیتونم ازدواج کنم وازدواج موفقی داشته باشم ؟وآیااگربه دکترروانشناس بالینی مراجعه کنم میتونه کمک کنه ودرمان کامل بشم؟
سلام من از۲۰ سالگی خودارزایی داشتم ودر۲۵ سالگی متاسفانه باعلائم مورمورشدن انگشت پاوبعداسترس و دردمچ دست وکشیدگی تاندوم وبعدحمله غش ووزوزگوش وتحمل صدای بلندونداشتن وبعدازغش کنترل ادراروازدست دادم وبه خاطراضطراب زیادبه دکترمغذواعصاب رفته وداروی فلوکسامین وپروپنانول و...مصرف شدتا۲سال وخودم قطعش کردم ولی به علت عدم اطلاع که اینهاازعوارض خودارزایی هست متاسفانه نتونستم اینکاروترک کنم وعلائم چاقی وریزش شدیدمووجوش صورت ولک های پوستی وپریودنامنظم وزودرنجی وحساس بودنم بهش اضافه شده والان که ۳۰ سالمه متاسفانه دوباره بااسترس حالتای عوارضش برگشته من الان توبه کردم وواقعاازکارم پشیمونم که چقدرنادون بودم الان من اگراینکاروترک کنم عوارضش خوب میشه؟لطفامنوراهنمایی کنید.من خواستگارهم دارم ولی چون ازسلامتیم مطمئن نیستم نمیتونم جوابی بدم چون همش فکرمیکنم به اعصابم صدمه زدم ونمیدونم چیکارکنم ولی خیلی دلم میخوادازدواج کنم ولی میترسم لطفابگین من چیکارکنم که خوب بشم وآیامیتونم ازدواج موفقی داشته باشم ؟
سلام من بیماری پانیک وآگروفوبیا دارم نمیتونم ازخونه برم بیرون دچار وحشت واضطراب میشم وحالم بدمیشه صدای بلند هم حالمو بدمیکنه شماچه راهکاری دارید
من هر چی میخورم نفخ می کنم،شبها موقع خواب با صدای بلند دفع گاز از بدنم بیدار میشم،سالهاست که این مشکل رو دارم چه درمانی توصیه می کنید؟
سلام .من مادر 39 ساله ای هستم دارای دو فرزند دختر بزرگترم خیلی دختر آروم ونجیب هستش ولی دختر دوم من اختلال روانی دارد و از همان موقع که وارد مدرسه شد به کل تغییر کرد از بچگی بیش فعال بود و همه معلمین و مدرسین مدرسه از دستش گلایه داشتن. بد اخلاق تند رو با صدای بلند هتاکی کردن و فحش دادن بی احترامی به بزرگتر و سربزرگی و تند خویی نمونه رفتاری است که از خود نشان میدهد و چند مرتبه از مدرسه اخراج شده به خاطر بی انضباطی به مشاور از طرف مدرسه معرفی شدیم ولی اصلا تغییری انجام نشد.یک لحظه عصبی میشه وبعد زود پشیمون میشه همش از خودکشی دوستش حرف میزنه یا از فرار خانه.واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا مرا راهنمایی کنید?باتشکر
سلام ببخشید همسرم ۸سال پیش عمل هیپوفیز کرده چندوقته تاصبح توخواب باصدای بلند حرف میزنه شدا بدبین وبداخلاق شده ۷۸سال سن داره به هیچ عنوان به دکترمعالجش نمیره خواهش میکنم راهنمایی کنید متشکرم
خواهرزاده من تازگیا دچار مشکل روانی شده.یهو باصدای بلند میخنده.کم میخوابه.سیگاری نبوره سیگاری شده مرتب دوسه بسته پشته هم میکشه.هذیون میگه.صدا میشنوه.دانشجوی پزشکیه 25 ساله.کل بدی هایی ک تو زندگی بش کردن یادش میاد.بیماریش چیه.من چ کمکی بهش کنم و چرااینطوری شده
سلام گوش راستم تقریبا ۲ساله هر موقع صدای بلندی بهش میرسه درد بدی میگیره من تازه۱۶سالمه و ضربه ای هم به گوشم وارد نشده بنظر شما دلیل چیست؟
سلام،من از۲۱سالگی خودارزایی میکردم و۴سال بعدکم کم عوارضشونشون داد اول انگشت پام مورمورمیشدوریزش مووتاندوم دستم کشیده شدوغش وصدادرسروتحمل صدای بلندنداشتن واسترس وتپش قلب ورفتم دکترروانپزشک و۳سالی قرص فلوکسامین و...مصرف میکردم وخودم قطعش کردم ولی نتونستم ازخودارزایی دست بردارم والان که ۳۰سالمه دوباره عوارضش برگشته وباشنیدن خبربداسترس شدیدبهم دست دادوحالت تهوع وازتپش قلب شب اول خوابم نمیبردوشب دوم ازخواب پریدم وسرگیجه شدیدداشتم وصداتوسرمه ومردمک چشمم گشادوتنگ میشه وبعضی مواقع بی قرارمیشم وترس ازفضای تنگم دارم خیلی نادون بودم وپشیمونم ومیخواستم بپرسم باترک خودارزایی خوب میشه عوارضش واعصاب ضعیف قابل بازسازی هست ومن به چه متخصصی مراجعه کنم؟
من همیشه با صدای بلند موزیک گوش میدم،خواستم بدونم خطرش واسه گوشم در چه حد جدیه؟
سلام و درود شب بخیر دخترم که سندرم ترنر دارد و 30 ساله است ، کارشناسی ارشد دارد و شغل خوبی هم دارد ولی دارای بی ثباتی خلقی است ، ارتباط ها خوب نیست و... مشگلات مربوط به روان و شخصیت دارد ،مسئولیت کارهای خودش را در خانه و اتاقش و ... انجام نمی دهد و... و اما سوال : برایم مشگل است سوال را مطرح کنم ... در حالی که مادر ، پدر و خواهرش کنار هم هستیم ، گاز معده اش را با صدای بلند رها می کند و اصلا حتی سرش را هم بلند نمی کند یعنی به عکس العمل دیگران اهمیت نمی دهد ، می دانم که احتمالا مشگل مربوط به اعصاب و روان است ولی خواستم مطمئن شوم . خودش هم اصلا در این خصوص نه حرف می زند و کمک بخواهد و نه نه به سوال و واکنش ما جواب می دهد . (من حس می کنم براش مثل عطسه کردن است ) از راهنمایی شما سپاسگذارم . ?????
سلام شوهرم مدام باتوهیل وصدای بلند حرف میزنه هرکاری کنم خوشش نمیاد زود عصبانی میشه حتی ازکارهای ناچیز چکارکنم خسته شدم لطفا راهنمایی کنید.
کودکم ۳ ساله است و از جیغ و صدای بلند به شدت گریه میکند تنها فرزندم است کلا بچه ترسویی است و من خیلی ناراحتم چون پسر است لطفا کمکم کنید
درمان بی خوابی بدون دارو (کلیک کنید)
اینجا باهوش تر میشوید!
عضویت در خبرنامه ثبت نام
ثبت نام شما با موفقیت انجام شد
در خبرنامه ما عضو بشید و دسترسی خودتون به اطلاعات جالب و جذاب رو راحت کنید. باقی کارها رو ما برای شما انجام میدیم. تنظیم خبرنامه خبرنامه سلامت خبرنامه مغز و اعصاب و روان خبرنامه زیبایی و تغذیه