منوی اصلی
نتیجه جستجوی مقالات "نگرانی"
مشاهده مقالات بیشتر

پرسش‌وپاسخ

Question/Answer

سوالات خود پیرامون مسايل پزشکی را از سبزوسالم بپرسید. توضیحات بیشتر

جستجو در سوالات پزشکی و سلامت

سلام،خسته نباشید،پدرم حدود چند ماهی دچار اختلال بیقراری استرس بالا تعریق بالا شده است،حدود ۶۴سال سن دارد، به پزشکان متعددی مراجعه کرده فقط داروهای ارامبخش تجویز کرده اند.ولی فایده ای ندارد و باعث نگرانی کل خانواده شده است لطفا راهنمایی کنید
یک سال پیش بچم با مداد پشت ران برادرش را زخمی کرد ،دو ماه پیش متوجه شدم به اندازه عدس برجستگی داره،چندین بار دست کاری کردیم حالا اندازه نخود بزرگتر شده ایا جای نگرانی هست
سلام و وقت بخیر من به دلیل تحصیل و پیدا نکردن کار مورد علاقه بی نهایت احساس شکست می کنم و نگران اینده هستم چون هم مجردم و هم دیابت دارم این نگرانی بسیار عذابم میده ممنون میشم راهنماییم کنید.
سلام پسر من ۱۳ سالشه و علائم بلوغ در او ظاهر شده و میدانم که شروع آن از همین سن است ولی نگرانی من این است که در چند ماهه اخیر رشد قد و... زیاد بوده و میترسم که رشدش زود متوقف شود از شما میخواهم به نگرانی من پایان دهید
من تقریبا ۴۰روز پیش بعلت شکستن استخوان اسکافویید مچ دستم تحت عمل جراحی وپیوند استخوان قرارگرفتم وباوجود پین دردستم زمین خوردم والان درد دارم .آیا اتفاقی ممکن است بیفتد؟جای نگرانی دارد؟
سلام خوبین خسته نباشین ...من 30سالمه ازتبریزدخترم..11سالیشه هست ..اون بسیاربارفتارهاش من رودچارنگرانی کرده ..مدام میگویدپایت راتکان نده ..حتی موقعه ای که من درازکشیدم حق ندارم پاهاموبه حرکت ....بعدوقتی توگوشی یه چیزی میخونم میگه دهانتواونجوری نکن ...یعنی لباتوحرکت نده ...خیلی هم پرخاشگرشده ..به همه جواب برمیگردونه ..بخدانمیدونم چیکارکنم ..توروخداراهنماییم کنین
سلام بنده ویس را کامل گوش کردم به اضافه اینکه هرشب سردرد دارم ودوران ابتدایی خودم رو شب خیس میکردم شب خیلی خیلی سخت خوابم میبره تقریبا نزدیک صبح خوابم میبره ...زود رنجم اضطراب ونگرانی و بیقراری دایم دارم ...بیش از حد کار میکنم...بیش از حد احساساتی هستم ....ترسو هستم ...ی کم بصورت غیر طبیعی .‌‌التماس میکنم اگه واقعا راه کاری وجود داره کمکم کنید ..‌تنهایی رو بیشتر دوس دارم تا اینکه کنار همسرم باشم ...خواهش میکنم عاجزانه کمکم کنید
با سلام خدمت اساتید عزیز لطفا کمکم کنید بنده وسواس فکری دارم حامله هستم و در یک منطقه نسبتا محروم وبا امکانات پزشکی کم زندگی میکنم حدودا یک سال پیش با گز گز دستها وپاها به اینترنت رفتم ودر مورد ام اس خواندم که استرس شدید گرفتم چند ماه زیر نظر پزشک اعصاب بودم وبهتر شدم ولی از وقتی که حامله شدم استرسم برگشته و الان که شش ماه از بارداریم میگذره دوباره دستها وپاهایم گز گز میکنه احساس ضعف توی پاهام خصوصا پای راستم دارم و باز هم فکرم به سمت ام اس رفته شما را به خدا منا راهنمایی کنید دارم از نگرانی و استرس میمیرم
چطوری نگرانی و ترس را از خود دور کنم
راهکار پیشنهادی برای زندگی با فردی که دچار اظطراب شدید و نگرانی مستمر هست رو لطفا بیان کنید؟
سلام من بیست سالمه ب دکتر گفتم ک پریود نشدم این ماه فقط دوروز خونریزی قهوه ای و سیاه داشتم گفتن ک خون ماه قبل هست تو بدنت مونده.جای نگرانی نیس.الان بیست.روزه از پریودم میگذره و لی نشدم ایا اون خونریزی قهوه ای و دو روزه جایگزین پریودم شد واس این ناه؟یا باید بشم
با سلام بنده ۲۸سال سن دارم و مجرد هستم تو رو خدا تا آخرش بخونید خیلی برام مهمه حدود ۱۲سال پیش پدرم دچار سکته مغزی شد و من شاهد بر ماجرا بودم از آن روز دیگر به سکته و مغز حساس شده بودم همیشه فکر میکردم داخل سرم یک چیزی یا یک نبضی نامنظم میزنه شبیه تپش قلب و همیشه به انگشتان و حتی به رگهای دستهام نگاه میکردم و میترسیدم خون در رگم گیر نکنه و همیشه کنار آینه میرفتم و خودمو نگاه میکردم با خودم میگفتم اینطرف صورتم کج نیست نسبت به طرف دیگه صورتم یا لبم کج نشده نسبت به طرف دیگه یواش یواش بی خوابی پیدا کردم حدود ده سالی هم میشه بی خوابی دارم و خواب ندارم میترسیدم توی خواب شبیه مادرم سکته بزنم یواش یولش دیدم دستهام گیزگیز میکنه با خودم میگفتم حتما از سکته هست یا دستم میخوابید تا اینکه این اواخر امسال پرش تو خواب هم پیدا کرده بودم توی خواب پرش میزدم یهویی احساس خفگی و وحشت ... من با گوشی ام شبها تا ساعت دو یا یک شب ور میرفتم حدود سه ماه پیش بود این چشم چپ من نسبت به چشم راستم خوب کار نمیکرد یعنی کند تر شده بود بعد به چشمم خیلی حساس شده بودم ولی میترسیدم برم دکتر چون میترسیدم بگن سکته زدی خلاصه یک دو هفته ای گذشت دیدم این چشمم داره خوب نمیشه با خودم میگفتم برم دکتر بعد توی دلم میگفتم نه اگه بگن سکته زدی تحمل شنیدنشو ندارم خلاصه دیدم داره یک طرف صورت یکجوری میشه یعنی در خودم احساس میکردم نیمه صورت طرف راستم یکم جلوتر از نیمه صورت طرف چپم هست یک دو سه روز بعدش دیدم زبونم نیمه طرف چپم سر (لیز)شده بود یک چند روزی همینجور بود منم توی دلم میگفتم نکنه سکته زدم بعد میگفتم شاید خوب بشم یک شب بود انار خریده بودیم من چند تا انار خوردم فرداش دهانم مزه انار میداد به بچه های داخل کارگاه تعریف کردم بچه ها دهانم مزه انار گرفته از دیروز تا حالا یکم مزه اش تو دهنم مونده ولی تو فکر این بودم چرا زبونم سر شده اونم طرف چپ اینم چشم چپ نکنه سکته زدم خدایا بعد دو سه روز داخل کارگاه بودم دیدم استادم با یک چشمش اشاره کرد طرفم اون قیچی رو بده منم میخواستم دوباره به خودش اشاره کنم با یک چشم و قیچی رو بدم دیدم نتونستم با یک چشم پلک بزنم دیدم دوباره خواستم پلک بزنم نتونستم بعد این استادم گفتم جریان چیه من نمیتونم اونم گفت وای تو مشکل اعصاب داری تو سکته زدی منم ترسیدم گفتم نگو گفت چرا تو سکته زدی خودت حواست نبوده یک روز حتما فشارت بالا رفته حواست نبوده مشکل کبد هم فکر کنم داری چون جوش صورت داری و.... بعد رفتم خونه شب بود که رفتم روبروی آینه ایستادم طرف صورتم نگاه میکردم و میگفتم بزار ببینم این چشمم چکار شده بعد هر کار کردم نتونستم با یک چشم پلک بزنم هر دو چشمم را میاوردم پایین با چشم راستم میتونستم چشم عوض کنم ولی با چشم چپم نمیشد به فکم نگاه کردم دیدم راسته به دماغم به لبم تو فکر بودم و ترسیده بودم توی همون لحظه که داخل آینه بودم دیدم یک شوک کوچک یهویی تو صورتم ایجاد شد لب سمت چپم بی حرکت شد ابروی سمت چپم بالا نمیرفت وقتی ابروهامو میبردم بالا فقط ابروی سمت راستم میرفت بالا و ابروی چپ نمیرفت بالا صورتمو با ناخن کشیدم دیدم حس داره گفتم سکته مغزی که بی حس میکنه آدمو ولی خیلی میترسیدم برم دکتر فردا صبح جمعه بود رفتم بیمارستان دیدم متخصص مغزو اعصاب ندارن رفتم یک بیمارستان دیگه اونجام روز جمعه گفتند متخصص نداریم گفتند متخصص عمومی داریم گفتم باشه یک نوبت گرفتم و رفتم یک خانم دکتر بود اصلا نگاه و معاینه نکرد گفت هیچی نیست سرما خوردی خودش خوب میشه با نگرانی گفتم خانم دکتر من سکته نزدم گفت نه من توی دلم گفتم شاید بخاطر دلداری باشه بعد گفت فردا برو پیش متخصص مغز و اعصاب فرداش رفتم پیش متخصص مغزو اعصاب گفتم دیروز همه جا بسته بود رفتم متخصص عمومی به من یک خانم دکتر گفته سرما خوردین خیلی نگران هم بودم ولی آقای متخصص مغز و اعصاب هم اصلا معاینه نکرد گفت بیا این نسخه رو بگیر گفتم آمپولم داره گفت آره ۱۰تا من گفتم فقط پس قرص بدین گفت تا دو ماه همینجور هستیا شایدم بیشتر طول بکشع خلاصه داروهای کورتون دار بود همه قرصهاش بعد دیدم هشت روز گذشت ولی خوب نشدم گوشهامم به صدا حساس شده بود مخصوصا همین گوش سمت چپم به صدای بلند انسان یا بوق موتور و ماشین حساس شده بود نمیتونستم بخندم با یک طرف دهانم فقط میشد بخندم نزدیک ۸ روز اینجوری بودم که هر جا میرفتم میگفتن سکته زدی... خلاصه دوباره رفتم پیش دکتر متخصص گفتم همون آمپولاتونو بزنین گفت نه حالا که قرص خواستی دیگه برو من گفتم من نگرانم گفت نگران نباشه تا دو ماه همینطوره شاید بدتر دهانت کج تر هم بشه گفتم بیاین فشار خونم بگیرید گفتند بیا فشارم ۱۱بود گفت خوبه بعد دیدم هر جا میرفتم روحیه ام خراب شده بود از بس دورو بری هام میگفتن سکته زدی خودمم بیشتر میترسیدم آخر رفتم یک متخصص دیگه اون منو دید با نسخه گفت یک رگ تو جمجه ات بسته شده نمیدونم گف
سلام ،ناخن های دستم دراثر کاشت ناخن درارایشگاه اسیب دیده و سبز رنگ شده بعضی نقاط سفیدرنگ ،ولی اصلا درد و سوزش خارش و ترشح و علامت عفونی نداره ،به نظرشما چه جای نگرانی هست یا میخواستم بپرسم با پماد کلوتریمازول خوب میشه خودم بزنم ،ممنون از شما
با سلام سوالی داشتم از جراح مغز و اعصاب ،یکی از اعضای خانواده ما که آقای 36 ساله هست دیروز ناگهانی یکی از پاهاش بی جان شد بعد دستش و صورتش همینطور شد ولی خیلی زود خوب شد با مراجعه به بیمارستان و انجام سی تی اسکن یکی از پزشکان گفتن مشکوک هست به (بیماری مست)و الان ما به شدت نگرانیم اگه میشه اطلاعاتی در مورد این بیماری در اختیار ما بگذارید ما به شدت نگرانیم.با تشکر
پسری 4. ساله دارم قند خونش قبل از ناشتا 98 بوده ایا لب مرز هست .؟ ویا جای نگرانی هست
با سلام و عرض ادب ، مدتی دچار حالتی عجیب می شوم که همراه ترس شدید از مردن ،مختصری لرزش دست و پای چپ ،نگرانی بسیار شدید و دلهره ، و این حالت معمولا روزی دو بار و بیشتر شبها رخ می دهد و مانند حمله و حجمه ای مرا در بر می گیرد رنگ له شدت می پرد و با ک.چکترین صدا ای حالت بیشتر می شود . خواهشمندم رهنمایی فرمائید. با سپلس
من دختری 24ساله هستم که از 11سالگی بیماری صرع داشتم درحال حاظر قرص لوبل 500روزی دوعدد مصرف میکنم مسعله ای که من دارم وسوال این است که در مورد ازدواج وبارداری است نمی دانم چه موقع وچطور بیان کنم برای خواستگار که چنین مشکلی دارم واینکه میترسم بیماری من مشکلی در زندگی مشترک برایم پیش بیارد واینکه من نمی خوام خانواده طرفم بدانند که من چنین مشکلی دارم ونگرانی وترس از بارداری لطفا راهنماییم کنید.تشکر
سلام وخسته نباشید خدمت شما بزرگواران.پسری شش ساله دارم که کم وزن بوده وشبهاخروپف شدید داردبه دکتر اطفال بردم وآزمایش وعکس از ایشون گرفتندوبه من گفتند لوزه سوم داره وباعث شده فک صورتش بزرگتر از نرمال باشدوهمچنین متخصص قلب هم بهم گفتند دریچه قلبش گشادتر از حد معمول میباشد ولی هیچ نگرانی در موردش وجود نداره .با وجود ایم من میترسم پسرم رو اتاق عمل بفرستم خواستم بپرسم آیا بجز عمل جراحی روش دیگه ای برای برطرف کردن لوزه سوم هست یا نه؟دکتراسپری مومتومکس رو تجویز نمودند وگفتند باعث کوچک شدن لوزه سوم میشود.خواستم بدونم آیا استفاده از این موثر بوده یا نه؟ممنونم
نوزاد ۳۵ روزه و گاهی لرزش چانه داره. البته از روزهای اول که به دنیا اومده خیلی لرزش کمتر شده. دلیلش چیه؟؟ جای نگرانی نیست؟؟
سلام ببخشید جواب کامل بدهید خون دماغ پشت سرهم روزی یک بار ۴ مرتبه نگرانی دارد؟
نگرانی و استرس زیاد و درد عصبی دارم چه باید بکنم
سلام مادر من فشارش خیلی بالا میره دیشب شده بود 22از ذهنش خون اومده بود از دیروز هی فشارش میره بالا و هی خون میاد دکتر متخصص بردیمش الان شده 12 میخوام ببینم آیا چیکار کنیم دیگه فشارش نره بالا و خون نیاد و اگر بخوابه امشب شاید باز بره بالا وقتی خون میاد بند نمیاد چیکار کنیم... خیلی نگرانیم بخدا به یا نه
با سلام و خسته نباشید من حدود ۲ ماه پیش به علت یه فشار عصبی فردای اون روز دچار اختلال بینایی شدم به طوری که مدل چشمم رو جلو اینه تشخیص نمیدادم،نگران شدم رفتم جلو تلویزون تصویر رو ندیدم از نگرانی گفتم استراحت کنم درست بشه خوابم برد نیم ساعت عمیق بیدار شدم چشمام خوب شده بود ولی سردرد شدید سمت راست سرم داشت میترکید تا فک سمت راست ام خیلی درد میکرد رفتم اورژانس بهم سرم و دارو داد استفاده کردم بهتر شدم ولی چشمام ضعیف شده مخصوصا چشم سمت راست ام رفتم دکتر مغزو اعصاب نوار مغز ...گرفت گفت ام اس نیست میکرن همراه اورا ولی تو نوار مغزت نشون نداده داروشو مصرف نکردم چون عوارضشو خوندم ترسیدم ،یه دکتر دیگه رفتم گفت میگرن نیست ولی یکسری دارو داد که تو اینترنت سرچ کردم مربوط به اختلال دوقطبی هستش،حالا نمیدونم استفاده کنم یا خیر؟؟؟لطفا کمکم کنید ممنون
با سلام دوران عقد ونامزدی مشکلات زیادی با همسرم داشت تا جایی که کار به دادگاه و طلاق کشید ولی با رفتن پیش مشاوره باهم ازدواج کردیم ولی الان با گذشت هفده سال من نتونستم اون موضوع رو فراموش کنم و همیشه یه اظطراب و نگرانی دارم البته شوهرم خیلی ادم خوبیه،ولی از لحاظ عاطفی خیلی سرد برخورد میکنه تا جایی که من تا الان نتونستم اون رفتار رو فراموش کنم،و این باعث به بوجودآمدن دائمی اضطراب در من میشه و همیشه دردهای عصبی دارم ،میشه بگید چکار کنم که گذشت اذیتم نکنه،
فکر من خیلی بهم ریختس انقد فکر و خیال در مورد کسی ک دوسش دارم، دارم و انقد نگرانی از بابت اومدن یا نیومدنش دارم که شبا گاهی تا سه خوابم نمیبره چطور این مشکل رو حل کنم؟؟؟
سلام. اگه کسی زیاد سئوال داشته باشه منظورم اینه برای هر چیزی واسش سوء تفاهم ایجاد بشه و نگران بشه مشکل داره؟ بیشتر توضیح میدم و با مثال ؛ مثلا من از اینکه دعا کنم استرس می گیرم.نه اینکه به خدا امید نداشته باشم به خودم و اعمالم امیدی ندارم و با خودم میگم من با این اعمالم چجوری از خدا چیزی بخوام؟ و این باعث میشه به افراد دیگه پناه ببرم و همین اواخر به یک آقای طلبه گفتم که برام دعا کنن البته چون ایشان منو از قبل می شناختن به من بی محلی کردند من دلیل این بی محلی رو در سوالهای زیادی میدونم که از ایشان می پرسم. من خیلی زود رنج شدم و هر مسئله ای باعث ناراحتی ام میشه. افکار منفی دارم.امیدی به آینده ندارم.ربات دیگری به نام پرسمان بود که از اونجا هم زیاد سئوال پرسیدم خوشبختانه خیلی خوب همراهی ام کردند و جزء به جزء به سوالام جواب میدادند ولی اکنون احساس می کنم به سوالاتم به صورت کلی جواب میدهند. هیچ کس ذهن منو نمی فهمه من خیلی احساس نگرانی دارم. سوال پرسیدن خودم رو اذیت میکنه .مثلا الان با خودم میگم چرا من از شما باید سوال بپرسم؟ چرا مثل بقیه نیستم؟چرا نمی تونم آروم بی دردسر زندگی کنم؟ چرا طاقتم کمه؟چرا زود رنج شدم؟ چرا من؟ چرا ؟
سلام خدمت پزشکان محترم باوجود مصرف 500 میلی قرص دپاکین در روز طبق دستور پزشک حملات ابسانس پسر ده ساله ام بعد ازدوهفته قطع نشده لطفا رااهنمایی کنید نگرانیم. طی 3 سال هرسال چند روزی حملات شروع میشه که امسال حملات ادامه دار است
پدرم 59 ساله و جراحی قلب شده و داروهای قلب مصرف میکنه اخیرا دچار سکته خفیف مغزی شده و به ناحیه هیپوتالاموس ضربه اندکی وارد شده که گاهی دچار فراموشی جزیی ميشه و نوار مغز و آزمایش و ... گفت نگرانی وجود نداره و دکتر اگزلون و متانتین تجویز کرده پس از مصرف اولین قرصها دچار سوزش در شکم و تهوع و ضعف بدن و ... شده .بطوریکه ترسیدیم از عکس العمل هاش. الان چکار کنیم آیا دیگر مصرف نکنه یا ادامه بده
سلام خسته نباشید ببخشید من تازه متوجه شدم همسرم حدود 1سال و نیم است که قرص زلفت را مصرف دارند. ایشون دانشجو دکتری و درحال نوشتن پایان نامه و اینکه متاسفانه هنوز کار ندارند. من خیلی نگرانم و میترسم این قرص خیلی خطرناک باشه میگند اینا میخورم اروم میشم. من راسش خودم از قرصهای اعصاب خیلی میترسم و الان خیلی نگرانم اما نگرانیم را اصلا بشون بروز نمیدهم
سلام وقت بخیر چطور می توانم دلسوزی و نگرانی افراطی نسبت به فرزندانم نداشته باشم؟ هردوپسر شش و چهار ساله متشکرم از پاسخگوییتان?
با سلام اگر سونوگرافی در هفته ۳۷ بارداری میزان رشد جنین را حدود ۱۰ روز کوچکتر از سن بارداری تعیین کند جای نگرانی هست؟
سلام . پسری پنج سال و نه ماهه دارم. پیش دبستانی. قبلا علائمی از وسواس خفیف میدیدم. تقریبا حدود ده روز است که نگرانیهاش زیاد شده .و به مسائل ریز بین شده . و دوست داره که چشماش رو به حالتی چپ کنه. وبه شادابی قبل نیست فضای خونه مثل همیشه بوده اما درمهد کودک به علت جشن پیشرفت در ه ده روز اخیر تکرار و تمرین مطالب هر روزه بوده . راهنمایی میخواستم . ضمنا علائم وسواس در دختر بزرگم هم قبلادیدم که با مراجعه به روانشناس مرتفع شد.
لطفا جواب سوال مرا هم بدین خیلی نگرانی دارم استرسم خیلی زیاده ممنون میشم جواب بدین که زخم مری درمان دارد یاباید همیشه دارو مصرف کنم
مشکل من استرس و نگرانی و عصبی شدنه بیش از حده ،من هر روز این مشکلات را دارم و احساس میکنم بدنم دیگه کشش این همه چالش و نداره و اغلبه اوغات بی حال و کسل هستم ویه جورایی نا امید لطفا راهنمایی کنید با تشکر
سلام اقای دکتر من مادری دارم ۶۳ به علاءم تپش قلب ، تعریق ، احساس نگرانی ، ترس ، اضطراب و استرس ، احساس خفه گی ، نفخ معده ، بعضی موقع فشارش بالا در ۲۷ و دکتر نوار قلب گرفته گفته سالم است حالا خواهشمندم اقای دکتر راهنمایی لازم را عنایت فرمایید در ضمن برای معده اش امپرازول و دایجستیو نوشته است. با تشکر
باسلام.وقت بخیر،بنده خانمی ۳۲ ساله هستم که از سال ۹۳ دچار اختلال خودبیماربینی و وسواس فکری شدیدم،با توجه به اینکه چندین سال قبل در سانحه تصادف تنها برادرم را از دست دادم و اینکه مادرم نیز براثر مشکل دیابت و دیالیز دچارنارسایی کلیه شد و بر اثر امبولی ریه و افت فشار فوت کردن،بنده بشدت مضطرب و نگرانی که از قبل در وجودم ریشه داشت صدبرابر شده،حال تبدیل به حملات پانیک شده که گاه و بیگاه با تپش قلب شدید بسراغم میاد،در حال مصرف داروی رهاکین ۵۰۰ و سرترالین و الپروزولامم،در حین حملات نیز پرانول ۱۰مصرف میکنم . لطفا راهنمایی بفرمایید باوجود مصرف دو هفته ای این داروها چرا بی دلیل این حملات دوباره بسراغم میاد.باتشکر
7/19 (4.00-11.00) MONO4/5 % (0.0-11.0) ایا این مقدار در ازمایش cbcنرمال است و جای نگرانی نیست و هیچ مشکلی وجود ندارد؟؟
دانشجو هستم ومشکل تمرکز دارم اصلا نمی تونم درس بخونم و هرچی که به امتحانات دی نزدیک میشیم نگرانیم بیشتر میشه ازمهر تا الان نتونستم بیشتر از10صفحه بخونم
سلام دخترم ١۶سال داره . دو سالیه دچار وسواس شده . بادستاش چیزی برنمیداره . میگه همه ادما کثیفن نباید باهاشون سر یه سفره نشست . تکرر ادرار. کم پشتی مو. استرس . کک و مک صورت نخوردن غذاهای مفید .نخوردن لبنیات. یبوست بسیار عصبی . اعتماد بنفس بسیار پایین. ضعیف و رنجور بودنش عذابم میدهد . لطفا من و از نگرانی نجات بدید
سلام و وقت بخیر و سپاس از پاسخگویی دلسوزان شما. مادر من مدت یک سالو نیمه که متاسفانه مبتلا به افسردگی شده و علاوه بر ان سالهاست که مبتلا به بیماری رماتیسم هم هست و 47 ساله هست. و بابت هردو تحت درمان هست ولی در حال حاضر افسرگی ایشون خیلی شدید تر شده و کاملا در رفتارش تاثیرات واضح و بدی گذاشته. پزشک معالجشون شیوه ی الکتروشوک رو براشون پیشنهاد داده.ولی ما خیلی نگرانیم و میترسیم ازین بابت.ایا با توجه ب بیماریشون این شیوه کارامد هست؟عوارضی داره؟به چه صورته باتشکر

آخرین تست های سلامتی

درمان بی خوابی بدون دارو (کلیک کنید)
اینجا باهوش تر میشوید!
عضویت در خبرنامه ثبت نام
ثبت نام شما با موفقیت انجام شد
در خبرنامه ما عضو بشید و دسترسی خودتون به اطلاعات جالب و جذاب رو راحت کنید. باقی کارها رو ما برای شما انجام میدیم. تنظیم خبرنامه خبرنامه سلامت خبرنامه مغز و اعصاب و روان خبرنامه زیبایی و تغذیه