منوی اصلی
نتیجه جستجوی مقالات "کابوس"

پرسش‌وپاسخ

Question/Answer

سوالات خود پیرامون مسايل پزشکی را از سبزوسالم بپرسید. توضیحات بیشتر

جستجو در سوالات پزشکی و سلامت

سلام من چند سال پیش همش کابوس میدیدم همه جور کابوسی هم میدیدم تو کابوس هام ۳ بار یک پسر رو دیدم با مراجعه به دکتر بعد دو سال کابوس هام خوب شد ولی حس دوست داشتن که به اون پسر پیدا کرده بودم از بین نرفت الان دوباره دچار افسردگی شدم ودارو مصرف میکنم ...کمکم کنید نمیدونم چکار کنم .
باسلام من حدودچهارسال هست که اصلا حسوحال خوبی ندارم زندگیم مثل کابوس شده جدیدان هم که شباخواب ندارم حس های وحشتناکی دارم مخصوصاعصرهاوشب ها میشه بگین چمه؟؟؟؟???????
با سلام. خانم 33ساله هستم. در طول روز وقتی می خوابم هنگام بیدار شدن قادر به بیدار شدن نیستم و خیلی اذیت میشم چندین بار چشمانم را باز می کنم ولی قادر به بلند شدن نیستم. خواب می بینم ولی نمیشه گفت همیشه کابوس. خواب های مسائل روزمره و بهش فکر کردم.
باسلام من حدودچهارسال هست که اصلا حسوحال خوبی ندارم زندگیم مثل کابوس شده جدیدان هم که شباخواب ندارم حس های وحشتناکی دارم مخصوصاعصرهاوشب ها میشه بگین چمه؟؟؟؟???????۱۷سالمم هست بچگیم ازبین رفته
سلام قرص نورتلیپتلین مصرف میکنم برای درمان افسردگی هر شب با کابوس و تنگی نفس بیدار میشم توی یک ماه مصرفم دائما اینطور بوده آیا دارو را قطع کنم یا عوارض عادی دارو هستش
در خواب کابوس می بینم و داد می زنم و حتی اختلال در تنفس ام ایجاد می شود
باسلام خسته نباشین خدمت شما بنده17ساله هستم من حدودچهارسال پیش یعنی سیزده سالگیم یه حالاتی بهم دست میدادکه باپرسوجوفهمیدم حملات پانیک بوده وبعدچندماه این حملات بدون مصرف دارووروانپزشک متوقف شدولی بعدش همه احساسام فرق کرده وهیچ حس زیبایی به چیزی ندارم مخصوصاشباوهمش زندگیم مثل کابوس شده احساساتم ازبین رفته وهیچ حسی که قبلاداشتموندارم عایاامکان داره دچارافسردگی شدیدشده باشم؟؟ شباهم یاخوابم نمیبره یاسخت خوابم میبره من دارم دیوونه میشم لطفاراهنماییم کنین چرایدفعه همه زیبایی های زندگیم رفت؟؟؟؟؟
با سلام و تشکر ،،ازوقتی نوجوان بودم ،،دوست داشتم یه موقع هایی با خودم خلوت کنم و به صداهایی که توی ذهنم بود گوش بدم،،هرشب قبل خواب یه رمان کوتاه توی ذهنم تصور میکردم،،با خنده قهرمان کی خندیدم و با گریه اش گریه می کردم،،،در واقع قهرمان داستان خودک بودم،،،وداستان هم زندگی اینده من بود،،، هرشب داستان از رویاهای قشنگ و عشق دروعین،و خیانت و ترک کردن من،،تموم می شد ،،والان که ده سال پیش یک ازدواج اجباری و طلاق داشتم فوق العاده منزوی،،پرخاشگر،،زود عصبانی،،رویایی،،اینده نگری کردن،احساس شکست و نامیدی،،کابوس های شبانه ،،بیخوابی،،خودبرتری گاهی،،و تا چشمام رو میبندم دوباره همون داستان سرا شروع میکنه از اینده گفتن که هیچ وقت اتفاق نیوفتاد،،بدبین هم میشم،چند بار از درون منو تشویق به خودکشی هم کرده،،از این تنهایی هم رنج میبرم،،،من چیکار کنم که راحت شم از این خودی که درون منه؟چه دارویی مصرف کنم؟
با سلام و تشکر ،،ازوقتی نوجوان بودم ،،دوست داشتم یه موقع هایی با خودم خلوت کنم و به صداهایی که توی ذهنم بود گوش بدم،،هرشب قبل خواب یه رمان کوتاه توی ذهنم تصور میکردم،،با خنده قهرمان کی خندیدم و با گریه اش گریه می کردم،،،در واقع قهرمان داستان خودک بودم،،،وداستان هم زندگی اینده من بود،،، هرشب داستان از رویاهای قشنگ و عشق دروعین،و خیانت و ترک کردن من،،تموم می شد ،،والان که ده سال پیش یک ازدواج اجباری و طلاق داشتم فوق العاده منزوی،،پرخاشگر،،زود عصبانی،،رویایی،،اینده نگری کردن،احساس شکست و نامیدی،،کابوس های شبانه ،،بیخوابی،،خودبرتری گاهی،،و تا چشمام رو میبندم دوباره همون داستان سرا شروع میکنه از اینده گفتن که هیچ وقت اتفاق نیوفتاد،،بدبین هم میشم،چند بار از درون منو تشویق به خودکشی هم کرده،،از این تنهایی هم رنج میبرم،،،من چیکار کنم که راحت شم از این خودی که درون منه
باسلام خسته نباشین خدمت شما بنده17ساله هستم من حدودچهارسال پیش یعنی سیزده سالگیم یه حالاتی بهم دست میدادکه باپرسوجوفهمیدم حملات پانیک بوده وبعدچندماه این حملات بدون مصرف دارووروانپزشک متوقف شدولی بعدش همه احساسام فرق کرده وهیچ حس زیبایی به چیزی ندارم مخصوصاشباوهمش زندگیم مثل کابوس شده احساساتم ازبین رفته وهیچ حسی که قبلاداشتموندارم عایاامکان داره دچارافسردگی شدیدشده باشم؟؟ کسی بوده مثل من تاحالا؟ شباهم یاخوابم نمیبره یاسخت خوابم میبره من دارم دیوونه میشم لطفاراهنماییم کنین چرایدفعه همه زیبایی های زندگیم رفت؟؟؟؟؟
حدود یک سال است با کابوسهای یکنواخت شبانه خواب راحتی ندارم و صبح با کوفتگی سردرد و احساس خستگی شدید از خواب بیدار میشوم راهنماییم کنین لطفا
من دوشبه که میخابم خاب میبینم کابوس ولی نمیتونم کنترلش کنم
درمورد کابوسهای شبانه که میبینم میخواهم بیشتربدانم
سلام بی حوصلم دلم میخاددائم توتاریکی زندگی کنم خیلی اضطراب دارم زودخسته میشم برعکس سالهای قبل که فعالیتای سنگین انجام میدادم!الان بایه ساعت کارخسته وعصبی میشم.داروهای ضدافسردگی میخورم ولی تاثیرچندانی نداشته.خیلی دلم میخوادبمیرم اگه تقیدنداشتم وازخدانمیترسیدم میتونم بگم اینقدبی میل به زندگیم که خودکشی میکردم.خیلی گریه میکنم همه تلاشمومیکنم که بخندموبرم بیرون و...امادلم آشوبه.زیادمیخوابم ولی بازم خستم....شباخیلی میترسم وکابوس میبینم چندباردرطول شب بیدارمیشم بیشترازیک شب به بعد...ودوباره میخوابم...هرکاری میکنم نمیتونم جلوی افکارموبگیرم خیلی تلاش میکنم مثبت فکرکنم ولی اصلانمیتونم تمرکزکنم واین جوری بیشتراعتمادبه نفسم ازدست دادم...
. سلام دختر ۲۵ ساله هستم در مراسم خواستگاری وقتی با طرف مقابل خواستم صحبت کنم چیزای گفت که خیلی تعجب کردم گفت دوست ندارم که درس بخونی من لیسانس طراحی دوخت دارم تو خونه خیاطی می کنم.اجازه نمی دم که بری سر کار اجازه نمی دم که بری کلاس هر کلاسی که باشه چه هنری چه ورزشی برو از مامانم بافتنی یاد بگیر.اصلا موافق کار کردن خانوما نیستم گفتند پسره گفت منم دوست دارم بیشینم تو خونه یکی بهم بده بخورم کار نرم حقوق خانم یا اقا به نظر شما برابره من گفتم نه ولی فرست نداد گفت بله همین طورم هست اقایون حقوقشون دوبرابر خانوماست مثل دیه که از خانوما نصف اقایونه گفت من دوست دارم حرف حرف خودم باشه. من گفتم من یه مدت بدون چادر بودم که گفت اگه می گفتی الانم بی چادرم من پامیشدم می رفتم حق نداری بیرون ارایش کنی گفت که خیلی مذهبیه .من گفتم من خانوادم را خیلی دوست دارم و نمی تونم ازشون خیلی فاصله بگیرم گفت با وجود اینکه کارش تو شهر خودمه گفت شاید من گفتم بریم یه استان دیگه شاید نتونی چندین ماه بری خونه بابات من زن زندگی می خوام می خوام صبح که میرم کار تا شب که میام تو خونه باشی و من بتونم بهت اعتماد کنم. پسر گفت من خیلی باخانوادم می رم و میام با داداشم شریکم و همه چیزمون با هم نصف می شه .از بچه صحبت کرد و گفت منم دوست دارم بچه زیاد داشته باشم ولی تو این دوره زمونه با این گرونی نمی شه زیاد بچه داشت ادم از پس خرجش بر نمیاد من داداشم سندرم داونه در ابتدای صحبتم از داداشم گفتم اینکه خیلی دوسش دارم ازش جدا نمی شم یکم از داداشم پرسید گفتم احتمال اینکه منم بچه دار بشم بچم سندرم داون باشه هست بیشتر از بقیه چون تو فامیلمون بازم بچه های داون هست گفت خوب برو ازمایش ژنتیک. با وجود اینکه وضعیت مالی خیلی خیلی خوبی داشتند هم خودش و هم پدرش اما مدام تو حرفاش چیزای می گفت که انگار چیزی ندارن. خیلی لهجه داشت گفت من ایجوری حرف می زنم گفتم نوع لهجه کاری به خوبی و بدی نداره هر کسی ویژگی داره منم پدرم ترک ه خودم ترکم .ترک و لر فرقی نداره خوبی به این چیزا نیست فورا بهش برخورد و گفت نه تو ترک نیستی مامانت فارسه مامان باباتم فارس بوده پس نگو ترکی خیلی بدش میومد که بگه مثلا زنش ترک باشه یا اینکه اومده خواستگاری یه ترک خانواده ایشون یکم با هامون فامیله از طرف مادری و نوه عموم عروسشون.پسره ۳۴ سالش بود و ۴یا ۵ سال پیش با دختر عمه ش عقد کرد و سر مهریه همسر سابقش و اینکه ایشون کار می کرده طلاقش داده و مهریه ایشونرا هم بهش ندادن البته اینا را بعد از اینکه خواستگاری اومد متوجه شدم و اینکه خانواده همسر سابقش چند بار اومدن و گفتند دوباره با هم ازدواج کنن شاید این به خاطر طرز فرهنگ خانواده هامون باشه که دیگه خواستگاری یه دختر مطلقه با زور می رن و خیلی پسر دوست هستند نمی زارن پسراشون تو خونه کاری بکنن در جواب به ایشون گفتم باشه یکم فکر کنم اگه همون لحظه می گفتم نه یکم برام مشکل پیش میومد به خاطر طرز فکر خانوادهامون‌.دو روز بعداز خواستگاری زنگ زدم و به مادرش گفتم که مخالف هستم و با خیلی مسائل که گفتند کنار نمیام پسره خیلی تا حالا خواستگاری رفته مامانش خیلی باهام بد حرف زد ولی دوباره بعداز چند روز یکی از فامیل های مشترکمون زنگ زد و خواستگاری را مطرح کرد من دوباره جواب نه دادم خیلی خیلی از طرف خانواده مادری اذیتم می کنن مادر بزرگم خیلی باهام بد شده چون خیلی دوست داشت که من با اون اقا ازدواج کنم خانوادشون خیلی پولدار بودن ولی به نظرم اصلا طرز فکر مناسبی نداشت انگار می خواست یه برده بگیره که همش گوش به فرمان باشه مذهبی بودن و خدا را قبول داشتنشم فقط با نماز و روزه می دانست.الان ۳ ماه از اون خواستگاری افتضاح می گذره ولی من هنوز استرس دارم همش یاد اون شب میوفتم که چطور اجازه دادم به شخصی این طوری باهام صحبت کنه همش تپش قلب می گیرم شبا با کابوس اون شب از خواب می پرم و گاهی بعدش گریه می کنم از کل اون خانواده اون پسر و خانواده مادیم بدم میاد وقتی می بینمشون حالم خیلی بد می شه استرس می گیرم عرق سرد می کنم حس بیهوش شدن بهم می ده لطفا بگید چطور می تونم با این مسئله کنار بیام ممنون از وقتی که برامو می گزارید
سلام من خانم هستم مردی ادعای عاشقی کرد وقول عقد داد ولی عمل نکرد فقط سه ساله در کنارم هست همسر دارد وگفته تا اخر عمر مرا رها نمیکند الان افسردگی گرفتم همسایه من را دید از اون خوشش اومد حس کردم همش کابوس میبینم در مورد اون زن البته هیچ ارتباطی نیست چون من قوی وایسادم ولی مدام فکر در مورد این مرد منفی حالم خوب نبست
باعرض سلام و ادای احترام حدود بیست روزقبل صبح که خواستم بیدارشوم سرم راازبالش که بلندکردم افتادم روبالش احساس تهوع نسبتاکم سبکی سر کرختی وبی حسی عمومی بدن بی حسی نسبی لب هام و عرق سرد و احساس منگی و غوطه وری شدید در آب تپش قلب شدید و اضطراب داشتم و هرچه تلاش کردم نتوانستم از رختخوابم حتی یک وجب هم بلندشوم و همینجوری که روی شکم که خوابیده بودم به 115 زنگ زدم هوشیاریم زیادنبود ولی درتماس بااورژانس و خانواده مشکل جدی نداشتم (البته گوشی رو خانمم برایم آورد) بعدکه آمبولانس آمد و نیم ساعتی طول کشید هرچنددرگزارش خودشان 8 دقیقه ای درج کرده بودند! ؛ اکسیژن خونم 99 فشارم 8 روی 8 وقندخونم 120 بود بعد که یک ساعت و ده دقیقه بعد ازاین حالت که برام پیش آمد منو به اورژانس منتقل کردند آزمایش گرفتند و اکسیژن دادند و سرم و یک آمپول به باسنم که نمیدانم چی بود بعدطبق نتیجه آزمایشات حمله قلبی منتفی بود هرچند بعدا که در اینترنت سرچ کردم یکی تو تاازاین فاکتورهایی که توی آزمایش بود حداقا 6 ساعت مبخواست تاخودشو توی خون نشون بده ولی آزمایش من یک ساعت وربع بعدازآن حالت بود البته من دقیقاساعت 8 و 50 دقیقه صبح دچارچنین حالتی شدم وقبلش ساعت 8صبح یکبارکامل بیدارشدم وهیچ خبری ازاین حالت نبود. 3روزقبل ازاینکه چنین حالتی واسم پیش بیاداحساس وزش باد درگوشهام داشتم و دوروزبعدبروزاین حات واسم دوروزهم ادامه داشت تااینکه به یک گوش و بعداکلا تمام شد. ولی ازآن موقع به بعدهرروز یک یاچندبار دچارسبکی سر افت فشار و عرق سرد میشدم هم درخواب وهم دربیداری به تناوب چندشبهم درخواب دچارکابوس میشدم و تا اینکه این علایم جایشان دادندبه عرق شبانه بیقراری دوره ای واحساس سردی درکف پاها وبی حسی نسبی بازوهام و گرفتگی خیلی کم بعد پیاده روی و هروقت سرمابه پاهام میخورد این علایم و حالات حمله بیشترسراغم می آید دکترقلب 2تا رفتم گفتندقلبت سالمه آزمایشات روتین هم که دادم مشکلی درکارنبود دکترمغزواعصاب رفتم تشخیصش البته با معاینه بالینی (سوال جواب) حملات پانیک بود دوا نوشت بامصرفشان فشارم اینقدر بالا میرفت کلیه هام درد میکرد دواها را بیشترازیک روزمصرف نکردم ولی این حالت تمام نشده هرچنداضطرابم خیلی کمترشده / البته سالهای قبل یک حالتی سراغم می آمد بااین شرح که احساس ضعف و عرق سرد و رنگ پریدگی شدید مخصوصا وقتی که ازکف زمین ارتفاع بیشتری میگرفتم داخل اتوبوس ویادرجایی سکون داشتم مثلا وقتیکه درحال اصلاح موهای سرم بودند و یا نشستن .. که با نفس عمیق کشیدن و حرکت دادن بدنم وآب خوردن بعد چنددقیقه رفع میشد اون موقع پزشکها البته عمومی گفتن کمبو اسیدفولیک دارید البته بدون هیچ آزمایش خونی که بعد از چندایامی دیگر بااین حالات مواجه نمیشدم و کلا اززندگیم بیرون میرفت (کلا سراغم نمی آمد و دوره ای سراغم می آمد ) الان فقط بازوهام بعضی وقتها بیحس نسبی میشن و بعدا بیحسی میره سراغ پاهام و بعضی وقتها احساس ضعف و سبکی سر ویا عرق شبانه میشم البته زمان خاصی نداره چه توی خواب نصف شب باشه چه بیداری روز وشب و البته احساس وزش بادتوی گوش چپم دارم البته یه خورده کمتراز اوایل اولین بار که اورژانسی شدم خواهشمندم کمکم بفرمایید دکترمغزواعصابم ام آرآی هم نوشته که هنوز نگرفته چون توی نوبتم . خدا اجرتان دهد ان شاءالله
سلام چندوقته که شباتاصبح خوابم نمیبره حتی اگ خسته باشم بایدقرص بخورم تاخوابم ببره وگرنه تاصبح مثل دیوونه هابه خودم میپیچم وشبابرام مثل کابوس شده لطفاراهنمایی کنید
علت کابوس دیدن ، و از خواب پریدن و وحشت کودک 6 ماهه چیست ؟! چه اقداماتی باید برای درمان انجام بدهیم؟! با سپاس...
باسلام من حدودچهارسال پیش یه مدت بوددچارحمله پینک میشدم ولی الان دیگ حملات به سراغم نمیایدولی حالا فهمیدم که خوردن کافئین نیکوتین ونوشابه برای اینجورافراد به شدت مضره من برای کاهش وزنم چای سبززیادمیخوردم ونسکافه وقهوه هم همینطور مشکلی برام پیش نیومدولی الان همش حس های منفی دارم و شب که میشه انگارکابوسوجلوچشمام توبیداری میبینم وحسای ناخوشایندی دارم برای درمانه اثراتی که گذاشته چکاربایدبکنم؟؟؟؟؟
با سلام من شبها چند بار از خواب بیدار میشوم وهرشبم ساعت 4بیدار میشم و دوباره می خوابم و کابوس های بد می بینم ودر طول روز خمیازه های زیادی میکشم چی کار کنم؟
آمیتریپتیلین ۱۰ مصرف میکنم.در خواب دچار کابوس میشوم.چکار کنم
با سلام من به اختلال در خوردن (پرخوری)دچار هستم استرس وشبها کابوس می بینم با توجه به اینکه فعلا مشکل چندانی ندارم وبا توجه به چند بیماری زمینه ای مثل دفع پروتئین -کم کاری غده تیروئید-دیابت نوع دو فقط از فکوکستین استفاده می کنم ۴۰میلی گرم در روز در ضمن دچار حمله پانیک هم می شوم وبازیر زبانی الپروزلام نیم میلی مشکلم حل می شود البته گاهی لطفا منو راهنمایی بفرمایید از شما صمیمانه سپاسگزارم به خاطر این کار انسان دوستانه تون !!
سلام ببخشید من قرصهای ارامبخش میخورم بخاطر فشار بالای عصبیم لخته درسرم ایجاد شد وبا امپول احیا برطرف شد الان قرصهای که میخورم باعث کابوس وحتی رویاهای که احساس میکنم حقیقت داره میشه ایا امکان داره اثر قرصام باشه لازمه دوز داروها زیاد یاکم بشه متشکرم
باسلام وخسته نباشید من یک پسر ۸ساله دارم از ۳سالگی اضطرا ووحشت وگریه شبانه داره گاهی وقتا باپتو فرارمی کنه فریاد میزنه تورخت خواب همش به هم می پیچه ونمی خوابه بغض می کنه درددل می کنه تاصبح بی خوابی داره زود عصبانی میشه ,,از وقتی که زلزله اومده دیگه شوده کابوس شبانه نمی تونه بخوابه ,,
سلام من اغلب دچار کابوسهای شبانه میشم و بیشتر مواقع حدود ساعت 2 یا 3 بامداد از خواب بیدار میشم . تپش قلب دارم کمی درد در ناحیه قفسه سینه حس میکنم و تا حداقل نصف آلپرازولام 05 میلیگرم نخورم آروم نمیشم . لطفا راهنمایی کنید . با سپاس
سلام،چند وقتی است که شب ها خیلی خواب می بینم که برخی شب ها حالت کابوس داره و این باعث میشه که روز بعد خیلی کسل باشم.در ضمن قرص اسنترا100 برای افسردگی خفيف مصرف میکنم و مدتی برای اضطرارم قرص کلرديازپوکسايد مصرف و در حال حاضر قطع کرده ام.اما با وجود خواب هام اضطرارم تا حد بسیار کمتری برگشته. پزشکم بهم قرص هالوپريدول 0/5داده و گفته هرشب نصفش روبخورم که خواب نبینم.آیا خواب دیدن میتونه نشانی از بیماری روانی باشه یا در آینده منجر به بروز بیماری روانی بشه?لطفا راهنماييم کنيد
دارو رفع کابوس
دارو های برای کاهش کابوس
سلام ، سالهاست مشکل خواب دارم زولپیدم واگزازپام استفاده میکنم امامدتی حتی بااین قرصهاهم خوب نمیخابم ،شبهازیادخواب میبینم درواقع کابوس،واقعا درمانده شدم چه کاری بایدانجام بدم تافقط ساعتی خواب ارامش بخش داشته باشم
سلام دختری دارم از زمان دبیرستان دچار استرس واضطراب شد در کنکور وضعیت بدتر شد دانشگاه قبول شد رشته مهندسی بعد دوسال گفت دوست ندارم حال در رشته دیگری در دانشگاه معتبر روزانه درس می خواند اما خوابگاه دولتی بسیار شلوغ ورعایت خواب وصحبت دعوا می باشد متاسفانه ناراحتی اعصاب در او بیشتر شده در حال حاضر دپاکین می خورد شبها کابوس می بیند طوری که دست و پاش را قطع می کنند ودر سر خود نیز احساس صدا هم دارد افسردگی شدید هم داردبا دوستان خود نیز در دانشگاه دوری می کند ومدام از شکنجه خود در کابوس حرف می زنه چکار باید کرد
باسلام وخسته نباشید.حدود ۱۴ ساله که ptsd دارم.آیا این آرزوی من براورده میشه که روزی دارو نخورم.بیخوابی و کابوس بسیار کشنده است.آیا راهی برای درمان بدون دارو وجود دارد.آیا روزی بهبودی پیدا میکنم.
باسلام مدتی هست با مراجعه به روانپزشک بخاطر افسردگی هنگام خواب قرص تری فلوئوپرازین یک میلی مصرف میکنم واز شروع مصرف این دارو شدت کابوس های شبانه من وفریاد زدنم درخواب بیشتر شده ایا این مشکل از عوارض مصرف این دارو هست؟
برای دیدن کابوس و فراموشی به روانپزشک مراجعه کردم که تشخیص اضطراب پس از سانحه بوده (تصادفی که داشتیم.)داروی سرترالین حدود۱۷۵ و وازینیدین ۰/۲ نصفش و بوسپیرون میخوردم ایندفعه دکتربه اونها قرص نورتربتیلین ۲۵ اضافه کرد شبها یک عدد ولی از وقتی میخورم اولا کمی دستهام میلرزه ثانیا سرگیجه هم دارم البته کلا از وقتی دارو مصرف میکنم دیدم هم ضعیف شده هم تار میبینم الان ۷ماه هست آیا مجبورم به استفاده ازدارو ادامه بدم عوارض داروها رو چیکار کنم؟تا چندوقت دیگر باید ادامه بدم
چهارماه هست برای مشکل خواب کلونازپام یک میلیگرم میخورم در یک هفته اخیر نیم میلیگرم کردم و کیفیت خوابم اومده و گاهی کابوس میبینم. چه کنم؟
کابوس های وحشتناک سراغم میاد که دیگه دوس ندارم بخوابم
علت کابوس در خواب و نداشتن ارامش
برای کابوسهای شبانه چیکار کنم
دخترم دچار کابوس های شبانه شده
باسلام مجددمن وقتی شبهامیخابم صبحهابه هیچ عنوان دلم نمیخادازرختخواب بیرون بیام بیدارهم هستم وچشمهایم رابستم وفقط فکرخیال میکنم واینکه صبح زودبیدارشوم برایم شده کابوس وزیاد علاقه ای به انجام کارهای روزانه ندارم
درمان بی خوابی بدون دارو (کلیک کنید)
اینجا باهوش تر میشوید!
عضویت در خبرنامه ثبت نام
ثبت نام شما با موفقیت انجام شد
در خبرنامه ما عضو بشید و دسترسی خودتون به اطلاعات جالب و جذاب رو راحت کنید. باقی کارها رو ما برای شما انجام میدیم. تنظیم خبرنامه خبرنامه سلامت خبرنامه مغز و اعصاب و روان خبرنامه زیبایی و تغذیه