سلام دکتر خسته نباشین من 38سال دارم سال 75 در اثر یه سهل انگاری وبازیگوشی برای زدن برگردان به توپ پلاستیکی درحیاط خانه سرم به زمین به یه تکه سنگ خورد وجراحت برداشت همون لحظه چیزی حس نکردم دو سه روز گذشت جای جراحت که مثل دهن ماهی باز شده بود وسمت چپ بالای گوشم وکناره فرق سرم بود ترمیم بشه یه هفته سپری شد و بعد یه هفته من چشتون روز بد نبینه که نگو نپرس خدایی از اون موقع تا حالا بگم هر روز وروز بروز علیرغم اینکه به هر جون کندنی پول جور میکنم وبا بدبختی پیش دکترهای متعدد رفتم والان 6ساله مداوم دارو میخورم پیش یه دکتر اعصاب وروان که داروهاش همش خواب وتنبل سستم میکردن والان با اینک ه فقط دوقرص یکی صبح وشب میخورم باز مستعصل هستم از زندگی 21سال هستش که افتادم حتی چند بار خواستم خودکشی کنم که نتونستم از دستم بر نیومد تو را خدا به دادم برسین با اینکه اینهمه دارو درمان تو دوره های متعدد واین دوره 6ساله مداوم کردم همچنان حس بهبودی 20درصدی هم نکردم احساسم اینه که همش دگرگون میکنه قرصا حالمو مثلن بی خیال میکنه ولی همون درد سابق ودیرینه ام کما فی السابق من رو تا نکشه دست بردار نیست راجب مریضیم نگفتم بخدا دردم اونقد زیاده که شب وروز یه ثانیه هم آرام وقرار ندارم از اون یه هفته بعد حادثه جراحت سرم که سال آخر دبیرستان نظام قدیم بودم یه روز که داشتم درس میخوندم یهو دیدم چشام بجای کتاب به آشغال زمین و خال کف دستم و رنگ ورو رفتگی پیرهنم وچیزهای ناهماهنگ ومیخ دیوار وخیلی چیزهای ناهماهنگ دیگه درگیر میشه وتا اون چیز که ذهن وچشم من روش درگیره را بر ندارم فکرمتوقف میشم وکد بسته تسلیم اون تصویر مزاحم میشم وتا از جلو چشم بر ندارم به اضطراب ودرگیری وچالش ذهنیم وانرژی وعاجز میشم و وقتی هم اون تصویر مزاحم را از جلو چشم بر میدارن دوباره به یه چیز دیگه گیر میکنم وباید همون کار قبلی رو بکنم واز جلو چشمن بردارم وهمش تکرار کنم این رویه روکه الان هم به هزار زحمت این پیام رو مینویسم وبا این درد گریبانگیر ودرگیرم تو را خدا به دادم برسین زندگیم نابود شده تشخیص دکترا اعصاب وروان وسواس فکری بوده عکس وام ارآی ونوار مغزی و شکستگی جمجمه همش سالم نشون داده دو بار ام ار آی رفتم ودومیش رو یه سال قبل گرفتم که سالم بودن وچیزی دیده نشد خانواده ام متلاشی شد یه بچه13ساله دارم به امید خدا پیش مامانش رها کردم زن دوم گرفتم جدا شدیم ده سال دانشگاه حواندم تموم بشه درسم با هزار بدبختی وفلاکت لیسانس گرفتم کارمو از دست دادم دیگه از همه چی وهمه کس حتی از خدا هم بریدم تو را خدا به داد من برسین از دست این درد خانمانسوز وفاجعه زندگی آوار کن خدا از بزرگی کمتون نکنه به خدا چاره ای واسم نمونده آویزون موندم همه چیمو از دست دادم نمیدونم چی کار کنم دیگه!!!!؟؟؟