طبق تجربه ،افرادی که برای درمان به ما مراجعه میکنند دچار درد و رنج و احساس ناتوانی هستند و در نظر خودشان آزادی و اختیار کافی برای انجام فعالیت های زندگی ندارند.
کشفیات ما نشان نمیدهد که جهان برای آنها خیلی محدود شده باشد و یا اینکه هیچ حق انتخابی نداشته باشند بلکه نشان میدهد که این افراد خودشان سدی در مقابل خود ایجاد میکنند تا امکاناتی را که در برابرشان است نبینند زیرا آن تسهیلات و امکانات در الگویی که از جهان برای خود ساخته اند وجود ندارد .
تقریبا هر فرد انسانی در دوره زندگی خود نقاط عطف و مراحل تغییری را پشت سر گذارده که باید درباره آنها تامل کند .
نکته این است که بعضی میتوانند این دوره های تغییر را بدون هیچ مشکلی از سر بگذرانند و آنها را به عنوان دوره های نیرومندی و خلاقیت تلقی کنند .
بعضی دیگر که با همان مشکلات رو برو میشوند این دوره ها در نظرشان ایام ترس و رنج جلوه میکند و اگر هدفشان صرفا حفظ خویشتن باشد این دوره ها طولانی میشود .
تفاوت بین این دو دسته افراد به نظر ما این است که افراد خلاق و آنان که به شکل مفید و موثری با این فشارها مقابله میکنند الگویی غنی از آن وضعیت در نظر دارند و میتوانندامکاتات وسیعی را در برابر خود ببیند و دست به اقدامات مختلفی بزنند
دسته ای دیگر در مقابل خود راههای کمی را باز می یابند که هیچ یک از آنها در نظرشان جالب نیست
چگونه ممکن است افراد مختلف که در دنیای واحدی زندگی میکنند جهان را این همه متفاوت ادراک نمایند ؟؟؟
من فکر میکنم که این اختلافات در درجه اول ناشی از غنی بودن و کامل بودن الگوهای آنان است
چگونه میشود انسانهایی که با این جهان پیچیده ،غنی و دارای ارزشهای گوناگون روبرو میشوند ،الگوی فقیر و حقیر از این جهان برای خود بسازند ؟؟؟؟
چرا بعضی ها برای خود رنج و دلتنگی می آفرینند ؟؟؟
این افراد لزوما ،بد،دیوانه یا بیمار نیستند .
در واقع آنان نهایت تلاش را میکنند تا از امکانات موجودی که از آن آگاهی دارند استفاده نمایند .ویا بهتر بگوییم از بهترین امکاناتی که در الگوی خاص آنان موجود است استفاده میکنند
رفتار ادمی هر قدر که در نظر اول عجیب و غیرعادی جلوه کند ، دارای منطقی است ،بع شرط آن که امکانات موجود در الگوی آنان را در نظر داشته باشیم .
موضوع این نیست که انتخاب این افراد غلط است بلکه امکاناتی بیشتر از آن در برابر خود نمیبینند و تصویر دقیق و پر مایه ای از جهان پیرامون خود ندارند
ما برای بقا، رشد ،تغییر ، و درک شادمانی از همان شیوه ای استفاده میکنیم که برای ساختن الگویی حقیر از جهان ،و شیوه آفرینش الگوها در هر دو مورد یکی است .
پس فرایندی که باعث میشود غیر عادی تربت و بی همتا ترین فعالیت های بشری را به انجام رسانیم همان است که به کمک آن می توانیم راه پیشرفت خود را سد کنیم و برای این منظور کافی است که الگوی خود را با واقعیت جهان یکی بپنداریم