حسادت یک جنون همه چیز خواهی است. یعنی من همه چیزهای خوبی که میبینم را برای خودم میخواهم. ما با این حس متولد میشویم. اما خیلی وقتها آن را نمیشناسیم و متعاقبا نمیفهمیم چرا به تحقیر و بیارزش کردن افراد در پی موفقیتشان میپردازیم.
این حس بین همسالان و دوستان نزدیک و زوجها بیشتر پیش میآید، به خصوص وقتی که یکی از اطرافیان در مسیر موفقیت قرار میگیرد.
طبیعی است وقتی که کسی را میبینیم که از ما موفقتر، زیباتر، پرتلاشتر، خوشفکرتر، تحصیل کردهتر، ثروتمندتر و ... است فکری درون مان می پیچد که چرا من نه؟ حتا لازم نیست انقدر بزرگ باشد، ما به چیزی که تصور میکنیم کسی دارد و ما نداریم هم حسادت میکنیم. همین طور رابطه با آن آدم در درونمان سخت میشود. چون او نمادی از چیزهایی است که نداریم. ما در واکنش به این حس چه می کنیم؟ در بالغانه ترین شرایط از این حس میتوان به عنوان محرکی برای تلاش و موفقیت استفاده کرد. یا گاهی میتوان خود را با همان شکل و همان نقص پذیرفت و با خود نجنگید (طی تجربه زندگی یا مسیر رواندرمانی)؛ و گاهی با تنظیم رابطه با کسی که حسادت را در ما افزایش میدهد میتوان شرایط بهتری ایجاد کرد. در کودکانهترین شکل ممکن شروع میکنیم به کم ارزش کردن کسی که به او حسادت میورزیم. او را مسخره میکنیم، طعنه و کنایه میزنیم، صلاحیت او را زیر سوال می بریم (که بیشتر اینها در قالب شوخی و خنده اتفاق میافتد) و یا با نادیده گرفتن او سعی می کنیم تا روی این حس سرپوش بگذاریم؛ تا به خودمان بگوییم او از من هیچ هم بهتر نیست. اما این یک پانسمان موقت است و حس حسادت در زیر در حال غلیان است و مثل یک خوره از درون ما را می خورد. خیلی وقتها این رفتارها را انجام میدهیم و نمیدانیم دلیل آن اینست که، یه قدم عقب تر در ناخودآگاهمان، داریم آن فرد را تحسین میکنیم. قابل پیشبینی است که کسی که به او حسادت میکنید و با طعنه و کنایه سعی در این دارید که او را کم ارزش جلوه دهید، دیر یا زود شما را از دایره معاشرتش خارج خواهد کرد. آیا شما حسادت را در خودتان می شناسید؟ با این حس قوی چه می کنید؟
متن: سعیده آذرپیوند، روانشناس بالینی، درمانگر تحلیلی