سلام خسته نباشید به من تجاوز شده با گفتن دروغای مختلف و خام کردن و الان فهمیدم زن و بچه داره و مرتب بهانه میاره و ازم دور میشه و میگه زنم را راضی میکنم و هیچ کاری نمیکنه و من در خانوادم بخاطر رد کردن خواستگارام تحت فشارم و حتی یکبار خودکشی کردم و حال روحیم خیلی بده بنظر شما چکار کنم به دادم برسید تو عشقش میسوزم و کم توجهی میبینم

سلام وقت بخیر مدتی میشد که مصرف قرصهای آسنترا و کلردیازپوکساید رو قطع کردم چون حال روحیم اوکی بود اما مجدد بخاطر فشار و استرسهای روزانه افکار فوبیا و ترس و استرس بر بدنم غالب شده الان روزی ۱۰۰ میل آسنترا و ۱۰ میل پوکساید مصرف میکنم ولی همچنان بی روحیه و کسلم آیا میزان دوز قرص رو باید بیشتر کنم؟؟ ممنون از راهنماییتون

سلام به یکی بدی کردم برای جبرانش دسترسی ندارم بهش چکار کنم . بخاطر همین حال روحیم بده چکار کنم؟

سلام.آیا استفاده از قرص مورد Murad ضدآکنه برای کسی که یمقدار ناراحتی اعصاب و افسردگی داره، مشکل سازه؟باتوجه به اینکه قبلا راکوتان رو امتحان کرده و حال روحیش وخیم شده

آیا استفاده از قرص مورد Murad ضد آکنه برای کسی که یمقدار ناراحتی اعصاب و افسردگی داره، مشکل سازه؟باتوجه به اینکه قبلا راکوتان رو امتحان کرده و حال روحیش وخیم شده

با سلام.آیا استفاده از قرص مورد Murad ضد آکنه برای کسی که یمقدار ناراحتی اعصاب و افسردگی داره، مشکل سازه؟ باتوجه به اینکه قبلا راکوتان رو امتحان کرده و حال روحیش وخیم شده.

من دچار فکرای منفی هستم چون به تازگی دیدن مریض سرطانی رفتم و حال روحیم بهم ریخته

سلام شوهرم من 32ساله است مشکل تورم غدد لنفاوی دارد با این که به چند دکتر مراجعه کرده و اون ها تشخیصشون این بوده که به خاطر عفونت است ولی خودش قبول نداره و همش فکر میکنه که سرطان داره تا جاییکه روحیه اش رو از دست داده و حال روحی بدی داره ،برای کمک بهش چی کار میتونم بکنم؟

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما متخصصین محترم. من و شوهرم نزدیک ۶ سال ازدواج کردیم الان یه دختر دوسال و نیمه داریم . درضمن همسن ودخترخاله ٬ پسرخاله هستیم . من فوق دیپلم ولی ایشون سیکل می‌باشند . خانواده ها با ازدواج ما مخالف بودن با اصرار ازدواج کردیم و از اون اول ازدواج متوجه شدم شوهرم برای زود انزالی به سمت مواد مخدر کشونده شده به هر نحوی مانع می‌شدم ولی اثرنداشت چون پنهانی ادامه می‌داد ایشون مدام تحت تأثیر پدرو مادرش هست از طرفی خیلی رفیق باز و دهن بین و ساده هست.خیلی منو بی احترام می‌کنه و همیشه حرفاش به من دروغه حتی یه کلمه راست بامن نیست. خیلی هم بهم خیانت می‌کنه به شیوه هایش مختلف نه پول میاره خونه نه اخلاق داره و خیلی بددهن هست.همیشه از طرف خانواده ام تأمین شدم چه‌مالی چه خوراک چه پوشاک خانواده ام حمایتم کردن خونه خریدم ماشین خریدم ولی‌ فوق‌العاده قدرنشناس درصورتیکه خانواده اش حمایتش نمیکنن و همیشه من و بچه ام به خانواده اش میفروشه حتی به برادرش... یه کار براش پیدا کردم با هزار رفت و آمد طی دوساله قرارشد امروز فردا بره سرکار استخدام بشه ولی ایشون چندبار به من خیانت کرد این دوسه ماهه گذشته بخصوص پریشب که با گوشام شنیدم می‌خواست ببره اون زن سوار ماشین کرده بود نیمه شب ببره خونمون من نیستم .که گوشیش دستش خورد شماره منو گرفت من همه رو گوش دادم الان به قهرم موندم چکارکنم خیلی معذرت خواهی ببخشید توبه می‌کنم بار آخرم ولی جوابشو ندادم چون حال روحیم خرابه .... خانواده ام میگن بخاطر بچه ات اینبار می‌خواد بره سرکار خوب ببخشش فرصت بهش بده ولی من نمی‌تونم سر دوراهی موندم .... گفتم بهش باید بیای بریم مشاوره وگرنه من جوابتو نمیدم ... ممنونم منو راهنمایی کنید حالم خوب نیست

میخواستم بدونم به مردی که خیانت شده وحال روحیش خرابه وخانمشم دوست داره ونمیتونه ازش جداشه درمانی وجود داره که حالش خوب شه وبتونه به زندگی ادامه بده؟دارویی هست که اعصاب وروانشو آروم کنه تا نشخار فکری نداشته باشه وهمش تو گذشته نباشه؟

سلام تورو خدا جوابمو بدید من زگیل تناسلی دارم خیلی نگرانم چون باتوجه به این‌که من هیچگونه رابطه‌ی جنسی نداشتم نه میدونم از کجا گرفتم حال روحیه خیلی بده وبرای اینکه سیستم ایمنی بدن م قوی بشه چه دارویی مصرف کنم و چه کار کنم

سلام شوهر من از تیر تا مهر ماه گل مصرف میکرد ترک کرد الان مجدد شروع کرده اما فکر کنم شیشه خودم رفتم مشاور گفت باید بیاد اما هرکار میکنم نمیره باهمه خوب جز با من اما خیلی چرت و پرت میگه میخنده سرکار نمیره به محض کشیدن چرت و پرت گفتنش شروع میشه اما ترک کرده بود بازم حال روحیش خوب نبود نمیشه دارو براش تجویز کرد

سلام من حدود چند سال زیر نظر یه روانپزشک بودم که قرصهای پرفنازین وفلوکستین وتوپیرامات وریتالین مصرف میکردم اما 6 ماه پیش دیگه قرصها رو مصرف نکردم اما حال روحی خیلی بدی داشتم که دوماه پیش مجبور شدم دوباره قرص پرفنازین مصرف کنم آیا من به داروها اعتیاد پیدا کردم ودیگه نمیتونم خوردنشون رو ترک کنم ؟

سلام و خسته نباشید. من 33ساله و متاهل هستم.سه بحران رو پشت سر گذاشتم ک به ترتیب شدت این بحران ها بیشتر از بحران قبلی بود . بعد از گذشت سه سال از اخرین بحران زندگیم الان متوجه شدم ک متاسفانه نتونستم به خوبی از این دوره عبور کنم و تحت تاثیر اون حال روحیم واقعا بده.و روزبه روز بدتر هم میشه دیگه حتی توانایی انجام کارهای روزمره ی خونه رو ندارم،با وجود عشق به اشپزی دیگه تمایلی به اشپزی ندارم،دائم سردرد دارم و خیلی حساس شدم.دخترم رو گاهی بخاطر اذیت هاش کتک میزنم? حس عذاب وجدان بسیار شدید دارم .و با وجود اینکه متاهل هستم یه حس مسئولیت بسیار بسیار شدید در قبال خانواده دارم ک این حس خیلی زندگی شخصی منو تحت تاثیر قرارداده. احساس میکنم ،مادرم از من توقع بیش از اندازه داره.نمیدونم شایدم واقعا فقط حس میکنم ولی این موارد داره منو از پا درمیاره،نمیدونم باید چطوری به حس های بدم غلبه کنم

سلام وقتتون بخیر خانمی 28هستم 11ساله ازدواج کردم و حاصل ازدواجم یک پسر 7ساله اوتیسم و یک دختر2میباشد من خانواده پدری پر تنشی داشتم پدرم مریضه اعصابه و مادرم شاغله و مارو بزرگ کرده من فرزند ارشد خانواده هستم 17سالگی به اصرار مادرم مجبور به ازدواج اجباری شدم همسرم 7سال ازم بزرگتره،شغل آزاد داره سرباز فراری هست و وضعیت مالی مناسبی هم نداره کاش فقط اینها بود اخلاق نداره?? زندگی سختی با همسرم دارم نداری، بچه مریض، نداشتن تفاهم با همسر دو ساله به تنهایی با دو فرزندم دنباله کارهای درمان پسرم هستم در این مدت همسرم هیچ‌وقت همراهیم نکرد تمام مسئولیت بچه ها و حتی کارهای بیرون از منزل رو بعهده من گذاشته دو ساله شدیدا خودمو تحت فشار گذاشتم، از هیچ تلاشی برای پسرم فروگذار نکردم با نداری و اخلاق شوهرم سوختم و ساختم شوهرم به پسرم فحش میده کتکش میزنه چون مشکل نداره تو یازده سال زندگی مشترکم یکروز خوش ندیدم نه خوراک دارم نه تفریح و نه پوشاک حال روحی خیلی بدی دارم، زود عصبی میشم، تمرکز ندارم، مدام احساس خستگی میکنم امیدی به زندگی ندارم پر از استرسم??? مجبور شدم پنهانی به پزشک اعصاب و روان مراجعه کنم تشخیص افسردگی و اضطراب گرفتم و روز یک مرتبه قرصهای فلوکستین پروپرانولول و دیازپوکساید مصرف میکنم خیلی احساس تنهایی و درماندگی میکنم هیچکس حمایتم نمیکنه بخاطر بچم با اطرافیانم قطع رابطه کردم هیچکس درکم نمیکنه نمیتونم این زندگی ادامه بدم خسته شدم از زندگی از وقتی چشم بدنیا گذاشتم همش غم و غصه دیدم چکار کنم تو رو خدا راهنمایی ام کنید حالم خیلی بده اجرتان با امام حسین

وسواس وا ضطراب داشتم از بچگی . رو به بهبود بودم با داروی جدید حال خوبی داشتم . ولی توی یه بحث خانوادگی از حالت طبیعی خارج شدم چون تحت تاثیر الکل بودم رفتار خیلی زشتی داشتم حرفهای زننده زدم و از اون تاریخ حال روحیم کلا" به هم ریخته اضطرابم خیلی بیشتر شده . و فکر دقیقا" مغزمو خورده متلاشی کرده ذهنمو سه ماه درگیر این موضوع هستم روز به روز بدتر میشم دکتر محمد صنعتی دارو داده ولی تاثیری نداشته خیلی حالم بده به قدری اضطراب دارم که از خونه بیرون نمیرم وسواس فکری خیلی آزارم میده حالم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بده . من عاشق زندگی هستم و همیشه امیدوار ولی زندگی در وجودم مرده احساس میکنم نمیتونم ادامه بدم حتی به مرگ فکر کردم .

دوست پسر من یکماهی که شدیدن درگیر مشکلات خانوادگیه،از طرفی جسمش هم بیمار شده و تمام مدت در استراحته.من از طرفی هم خیلی نگران حالشم هم نگران رابطمون.از هم دوریم در حال حاضر و من حتا پیشش نیستم که کمکش باشم.حالا چند روزه بدون اینکه مشکلی پیش بیاد جواب من رو نمیده.من واقعن نمیدونم چکار کنم.گفتم اگه به هر دلیل با وجود اینکه مشکلی هم نداریم میخوای رابطمون رو تموم کنه خب باید میگفت.ولی اون اصلن جوابم رو نمیده.نگرانم و از طرفی حال روحیم خوب نیس چون آدم خیلی خوبیه و اینکار از شخصیتی که اون داره بعیده ولی مشکلاتش خیلی زیاد شده متاسفانه.

با عرض خسته نباشید من حدود شش سال به بیماری خودارضایی دچار هستم.تا قبل از شروع کنکور هیچ مشکلی چه جسمی چه روحی نداشتم تا اینکه با شروع کنکور یه سری افکار میومد تو سرم از شک کردن به مادر و خواهرم تا شک تو دین و مسائل اعتقادی یک سال روهرجوری بود طی کردم.حدود دوهفته به کنکور احساسات بدی داشتم هرشب گریه میکردم؛اعتقاداتمم ضعیف شده بود که از خدا کمک بخوام.کنکور تموم شد رتبمم بدک نشد4000ریاضی.یکم اروم تر شدم تا همین چن وقت پیش که تصمیم گرفتم این کار رو ترک کنم از اون روز به بعد حال روحیم خیلی بد شد هر روز احساس خود کشی باهامه خیلی اعصابم به هم ریختس لطفا کمکم کنید درضمن نمیخوام پدر و مادرم از حالم با خبر بشن???