منوی اصلی
نتیجه جستجوی مقالات "خستگی مفرط"

پرسش‌وپاسخ

Question/Answer

سوالات خود پیرامون مسايل پزشکی را از سبزوسالم بپرسید. توضیحات بیشتر

جستجو در سوالات پزشکی و سلامت

سلام من دختری ۲۰ ساله ام من خیلی وقته که سرگیچه مشکل در راه رفتن و تاری دید دارم مخصوصا اول صبح که از خاب بیدار میشم و استرسم زیاده احساس سنگینی سر میکنم بعضی وقتا ی طرف سرم سوزن سوزن میشه گوشهام سنگین میشه خستگی مفرط دارم اصلا نمیتونم از عهده ی کار هایم بر آیم واسم سخت میشه مشکل من چیه ؟؟
در حال حاضر من یه پسر 27 ساله و مجرد هستم.سالیان زیادی هست با مشکل افسردگی طی کردم و میکنم.پیش روانپزشک و دکتر اعصاب هم زیاد رفتم یه دوره درمان موقت شدم اما باز اثر نداشت چون من یه مشکل و مریضی ناشناخته خیلی خیلی خیلی اساسی دارم که تا درمان نشه این افسردگیم تا اخر عمر باهام هست.نمیدونم برای رفع این مشکلم به کجا باید مراجعه کنم حتی اسم بیماریم هم نمیدونم چیه شاید یه بیماری جدید ولاعلاج باشه.یه بیماری که اسمشم نمیدونم تا لااقل با یه سرچ تو اینترنت دربارش بیشتر بدونم و لااقل بدونم به کجا مراجعه کنم تا اگه درمانی هست بهش رجوع کنم. جزییات بیماریم را براتون در زیر شرح میدم. ممنون میشم اگه اسم بیماریم رو میدونید بهم بگید و باید به کجا مراجعه کنم. 1.توی کارهام اصلا تمرکز لازم رو ندارم همش فکرم جای دیگری هست. 2.قدرت تحلیل و تفکر خیلی ضعیفی دارم. 3.قدرت بیان بسیار بسیار ضعیفی دارم تا انجا که خیلی وقتها نمیتونم منظور اصلی صحبتم را به بقیه بفهمونم. 4.قدرت یادگیریم به شدت کاهش یافته . 5.توی صحبت کردن با دوستانم اکثر اوقات دچار مشکل میشم خیلی از اوقات نمیتونم صحبتهای طرف مقابلم رو درک کنم و باید چند بار بهم بگه تا متوجه منظورش بشم. 6.وقتی یه فیلم رو میبینم اخر فیلم نمیتونم اتفاقاتی که توی فیلم افتاده رو برای دوستم تعریف کنم . 7.یک خستگی مفرط و بیش از اندازه در درونم احساس میکنم و بیشتر اوقات حوصله هیچکاری رو ندارم. 8.حتی اتفاقاتی که در حافظه بلند مدتم هم بود فراموش کردم خیلی برای خودم عجیبه. 9.نماز که میخونم پنجاه درصد اوقات نمیدونم رکعت چند هستم. 10.همیشه تنهایی در اتاقم رو با بودن در جمع حتی دوستان صمیمی , ترجیح میدم. 11.توی جمع های خانوادگی همیشه ساکت ترین عضو جمع هستم چون اصولا اصلا توانایی بیان مسیله ای رو ندارم و از طرفی اطلاعاتم هم ریست شده اند بخاطر همین سکوت میکنم نه اینکه دوست نداشته باشم حرف بزنم یا ترس داشته باشم. 12.بعضی اوقات که یه جمله ای رو میخام بگم توی جمله خیلی از لغات رو فراموش میکنم و بجاش مجبورم از کلمه "چیز" استفاده کنم. 13.اضطراب زیادی تو وجود خودم حس میکنم و اعصاب خوردی هم تا حدی دارم. 14.اگر بخواهم اتفاقات و خاطراتی که در طول روز برام تعریف کردند را بگم بیاد نمیارم .
با سلام و عرض خسته نباشید. بزارید رک و شفاف از مشکلی که برام چندسال پیش اتفاق افتاده بگم. در حال حاضر من یه پسر 27 ساله و مجرد هستم.سالیان زیادی هست با مشکل افسردگی طی کردم و میکنم.پیش روانپزشک و دکتر اعصاب هم زیاد رفتم یه دوره درمان موقت شدم اما باز اثر نداشت چون من یه مشکل و مریضی ناشناخته خیلی خیلی خیلی اساسی دارم که تا درمان نشه این افسردگیم تا اخر عمر باهام هست.نمیدونم برای رفع این مشکلم به کجا باید مراجعه کنم حتی اسم بیماریم هم نمیدونم چیه شاید یه بیماری جدید ولاعلاج باشه.یه بیماری که اسمشم نمیدونم تا لااقل با یه سرچ تو اینترنت دربارش بیشتر بدونم و لااقل بدونم به کجا مراجعه کنم تا اگه درمانی هست بهش رجوع کنم. جزییات بیماریم را براتون در زیر شرح میدم. ممنون میشم اگه اسم بیماریم رو میدونید بهم بگید و باید به کجا مراجعه کنم. 1.توی کارهام اصلا تمرکز لازم رو ندارم همش فکرم جای دیگری هست. 2.قدرت تحلیل و تفکر خیلی ضعیفی دارم. 3.قدرت بیان بسیار بسیار ضعیفی دارم تا انجا که خیلی وقتها نمیتونم منظور اصلی صحبتم را به بقیه بفهمونم. 4.قدرت یادگیریم به شدت کاهش یافته . 5.توی صحبت کردن با دوستانم اکثر اوقات دچار مشکل میشم خیلی از اوقات نمیتونم صحبتهای طرف مقابلم رو درک کنم و باید چند بار بهم بگه تا متوجه منظورش بشم. 6.وقتی یه فیلم رو میبینم اخر فیلم نمیتونم اتفاقاتی که توی فیلم افتاده رو برای دوستم تعریف کنم . 7.یک خستگی مفرط و بیش از اندازه در درونم احساس میکنم و بیشتر اوقات حوصله هیچکاری رو ندارم. 8.حتی اتفاقاتی که در حافظه بلند مدتم هم بود فراموش کردم خیلی برای خودم عجیبه. 9.نماز که میخونم پنجاه درصد اوقات نمیدونم رکعت چند هستم. 10.همیشه تنهایی در اتاقم رو با بودن در جمع حتی دوستان صمیمی , ترجیح میدم. 11.توی جمع های خانوادگی همیشه ساکت ترین عضو جمع هستم چون اصولا اصلا توانایی بیان مسیله ای رو ندارم و از طرفی اطلاعاتم هم ریست شده اند بخاطر همین سکوت میکنم نه اینکه دوست نداشته باشم حرف بزنم یا ترس داشته باشم. 12.بعضی اوقات که یه جمله ای رو میخام بگم توی جمله خیلی از لغات رو فراموش میکنم و بجاش مجبورم از کلمه "چیز" استفاده کنم. 13.اضطراب زیادی تو وجود خودم حس میکنم و اعصاب خوردی هم تا حدی دارم. 14.اگر بخواهم اتفاقات و خاطراتی که در طول روز برام تعریف کردند را بگم بیاد نمیارم . سعی کردم موارد بالا را با صراحت بهتون بگم.
سلام چند سالی هست که حرکات من کند و اهسته شده احساس خستگی مفرط دارم گردن درد هستم وحرکت گردن مخصوصا چرخش به عقب برام سخته بستن دکمه مچ پیراهن برام مشکله راهنمایی بفرمایید ممنونم
سلام. دختری هستم سی و دو ساله ک بدلیل اضطراب شدید ک پنج سال پیش داشتم خستگی مفرط بیحالی تعریق شدید استرس افسردگی گرفتم، تمام آزمایشاتی ک انجام دادم نشون دادن ک سالمم و از لحاظ روحی بیمارم. کلی روانپزشک رفتم ولی متاسفانه هر دارویی بهم نمیسازه. فلوکستین برام عالی هستش وقتی میخورم بعداز ده روز میشم یک انسان معمولی وسالم. ولی متاسفانه خارش شدید میگیرم. دکتر سیتالوپرام هگزال تجویز کرده حالم خوب شد ولی تپش قلب و لرزش شدید میگیرم پروپرانول دادن ولی پروپرانول بعد دوهفته اثر خودشو ازدست میده. سرترالین هم خارش میاره برام. الان فلووکسامین صد صبح با نصف آلپرازولام نیم، شب ایمی پرامین۲۵ ونصف آلپرازولام میخورم. یکم لرزش گرفتم و تجربیات من میگه بخاطر تداخل ایمی پرامین هستش میخام امیی پرامین دیگه نخورم ولی میترسم لرزش نره. باآلوینتا هم لرزش میگیرم. فلوکستین هم با ایمی پرامین میخوردم لرزش میگرفتم ولی بدون ایمی پرامین لرزش نداشتم. الان میخام فقط فلووکسامین و آلپرازولام بخورم. میترسم لرزش از فلووکسامین باشه مثل سیتالوپرام. شما چی میفرمایید. فلووکسامین صد بدون ایمی پرامین لرزش نمیاره؟ میخام خوب شم خسته شدم از خستگی وزنم پنجاه و هشت قدم 168
سلام.من دختری 19ساله هستم و حس میکنم که دچار افسردگی شده باشم ولی مطمئن نیستم.از وقتی محصل بودم تا به الان بخاطر درس هام و شکست در این راه واقعا ضربه های زیادی خوردم...من خیلی روی درسهایم حساس بودم و بخاطرش از خیلی چیزها گذشتم حتی سلامتیم! دیگر درس خواندن برای من تبدیل به یک خود آزاری شده بود ولی با این حال شکست میخوردم و این حالم را بدتر کرد...مرتب مشکلات گوارشی پیدا میکردم و فکر میکنم معدم هم تحت تاثیر قرار میگرفت و کافی بود ذره ای به خودم بخاطر درس سختی بدهم تا معده ام بهم بریزد. من این موضوع را نادیده گرفتم و با قرص و دارو سر کردم تا به الان که کنکوری شده ام...احساس پوچی میکنم و نمیتوانم درست درس بخوانم چون باید ساعات زیادی مطالعه کنم ولی انگار مثل گذشته نمیتوانم و احساس خستگی مفرط میکنم...این وضعیت مرا خیلی نگران کرده...ناامیدی و خستگی و یکنواختی و مشکلات جسمی دارد باعث میشود من برای کنکور که همه ی آینده ی من به ان بستگی دارد نتوانم به خوبی عمل کنم...خواب های آرامی ندارم و نزدیک به سه سال است که تقریبا یک شب درمیان خواب های آشفته ی زیادی میبینم. نمیدانم چکار کنم و از طرفی خجالت میکشم که به خانوادم بگم میخواهم به روانپزشک یا مشاوره فردی مراجعه کنم چون میدانم آنطور که باید این موضوع جدی گرفته نمیشود! میشه به من کمک کنید و بگویید با این تفاسیر من چکار باید بکنم؟و چجور مشکلم را حل بکنم؟
خستگی مفرط دارم انرژیم خیلی کمه
درودواحترام وسپاس فراوان از کانال خوب وعالیتوتون من خانمی ۳۵ساله متاهل دو مورد من رو خیلی آزار می ده و نیاز به راهنمایی دارم من در رشته هنرتحصیل کرده و سالها در زمینه کودکان بطور مستمر فعالیت داشته ،درکل چیزی از خودم می تونم مختصر بگم اینه که من آدمی بسیار فعال و اکتیوی بودم، مدیریت یک موسسه اموزش عالی رو داشتم و بسیا. فعال ،نترس و ریسک پذیر بودم بدلیل ازدواج از شهری که ساکن بودم در واقع ازخانه پدری به یکی از شهرستانهای شمال غرب نقل مکان کردم درحال حاضر۳ساله که ساکن شده اولا بخاطر تغییر محیط همه چیز خوب بود و تازگی داشت خیلی به دنبال کار بودم ولی متاسفانه موفق به پیداکردن کار نشدم وحالا به آدمی تبدیل شدم که من واقعی من نیست اعتمادبنفسم خیلی کم شده،یه جورایی ترس به من غالب شده و خیلی دوری از خانواده اذیتم می کنه برای شروع هر کاری می ترسم البته به این نکته اشاره کنم که ما شروع زندگی سختی داشتیم و شرایط برای ما به یکباره سخت شد و به یول معروف ورق برگشت اما خدا روشکر درحال حاضر همه چیز خوبه وعالیه من احساس می کنم که یکی از ترسهای من بخاطر شرایطی که پشت سر گذاشتیم می ترسم اگر کاری رو شروع کنم چیزی رو ازدست بدم واحساس می کنم که توان سابق رو ندارم و یه خستگی مفرط وکهنه ایی در من نفوذ کرده که من رو گاها ناتوان می کنه به طوری که احساس می کنم که دیگه مثل سابق حوصله و توان ندارم. مورد دومی که خیلی برای من آزاردهندس زمان هست همیشه فکر می کنم وقت ندارم زمان ندارم به عنوان مثالاگر می خوام کار یا ادامه تحصیل بدم به خودم می گم ۳۵ سالته ارشدت بگیری که چی بشه یا هر تصمیمی زمان کوتاه ولی بعد وقتی کمی از دورتر نگاه می کنم می بینم اوه من تازه قراره عمر کنم مثلا ۲۰سال دیگه خودش عمریه ولی این فاصله زمانی خیلی برام کوتاه می شه بطوری که انگار ۲۰ سال دیگه حکم دو روز یا نهایتا دو ماه دیگه رو داره امیدوارم تونسته باشم منظورم رو روسونده باشم ممنون می شم که من رو راهنمایی کنید سپاس از لطف شما شاد وپیروز باشید
از دست دادن عملکرد هوشمندانه و کاهش حافظه و همچنین سردردهای عجیب در بالای سر در حین انجام کار ذهنی یا عملی و همچنین احساس ضربان در بالای سر و نزدیک پیشانی حین شروع آن سردرد و خستگی مفرط
احساس سردردی که با تمرکز کردن روی هر چیز به ناحیه بالای سر و همچنین احساس ضربان خون در بالای سر و همچنین خمیازه زیاد در طول روز و خستگی مفرط علی رغم خواب کافی و همچنین پایین آمدن تمرکز و دیر یادگیری مسائل درسی.سن ۲۲ سال جنسیت مذکر ممنون میشم کمک کنید
با سلام . من مدن طولانی نزدیک به ۵ سال ه ک از ضعف عمومی بدن بخصوص پاها و خستگی مفرط . عدم انگیزه . گز گز کف دست و پا . بی حوصلگی . بی قراری پا و گرفتگی عضله درگیرم . آزمایش خونم فقط غلظت خون رو نشون داده و ام آر آی هم مشکلی رو نشون نداد . ب پزشکان متعدد با تخصص های مختلف مراجعه کردم که باز هم به جای اول یعنی متخصص اعصاب و روان ارجا داده شدم . اگر ممگنه راهنمایی بفرمایید
علت خستگی مفرط چیه
سلام من خانمی29ساله هستم مدت یک سال ونیم قرص های رهاکین لیتیم کوتیاپین فولکستین و... تحت نظرروانپزشک مصرف میکنم ولی باز مثل سابق چابک وسرحال نیستم هر دو سه ماه یک بار آزمایش لیتیم می دهم به نظر جناب عالی چه باید کرد ازین خستگی مفرط نجات پیداکنم البته میگرن هم دارم
سلام عليكم، جایگزین قرص لیتیوم چه دارویی در بازار موجود است؟ من خستگی مفرط بدون دلیل دارم. علتش چی میتونه باشه، ممنون میشم راهنمایی بفرمایید
سلام من۲۶ روزه که به دلیل بیماری سودوتومورسربری و icp بالا به دستور پزشک روزی ۳ عدد قرص استازولامید و نصف قرص فروزماید مصرف میکنم در این مدت دچار خواب رفتگی دست و پا و صورت و خستگی مفرط شدم که پزشکم گفتن عوارض داروست و مهم نیست اما از دیروز تمام بدنم دچار کهیر شده و خارش غیر قابل تحملی داره آیا لازمه استازولامید رو قطع کنم ؟ و یا اینکه میشه هیدروکسی زین مصرف کنم ؟ با این دارو تداخلی نداره ؟ متشکرم
سلام من 49 سالمه وزنم 69 کیلوگرم . مدتی است که با راه رفتن زیاد و خستگی مفرط ساق پای راستم درد میگیرد و بعد از مدتی استراحت درست میشود . دلیل آن چیست؟
سلام مردی 35 ساله هستم مدتی است از صبح که از خواب پا میشم احساس میکنم فشار عمودی سنگینی روی سرم هست که به فک بالا هم اثر میذاره CT scan انجام شد ولی مشکل نداشت. درضمن طپش قلب هم دارم طوری که احساس میکنم دارم میمیرم کمی دوبینی هم در خوندن عداد کامپیوتری هم دارن ونیز خستگی مفرط عضلاتم ومفاصلمهم درد میکنن بخصصوص در مفصل زانو .ممنون میشم راهنمایم کنین
درمان بی خوابی بدون دارو (کلیک کنید)
اینجا باهوش تر میشوید!
عضویت در خبرنامه ثبت نام
ثبت نام شما با موفقیت انجام شد
در خبرنامه ما عضو بشید و دسترسی خودتون به اطلاعات جالب و جذاب رو راحت کنید. باقی کارها رو ما برای شما انجام میدیم. تنظیم خبرنامه خبرنامه سلامت خبرنامه مغز و اعصاب و روان خبرنامه زیبایی و تغذیه