در چه مواردی میشه از والدین شکایت کرد؟

سلام من یک دختر ۱۶ ساله دارم اکثرآ از سر درد شکایت میکند عینک میزند جدیدآ پیش چشم پزشک هم بردمش کم شماره چشمش عوض شده عینک رو عوض کردم سر دردش بیشتر درناحیه پیشانی که دردش به صورت کمربندی به دور سرش میزنه البته خودم فکر میکنم سر دردش بیشتر تنشی باشه توی این سن ممنون میشم راهنمایی کنید

اذان ظهر بود که نماز ظهر و عصر رو سریع خوندم، اونقدر سریع که هنوز اذان پخش میشد من نماز عصر رو هم شروع کردم و وقتی نمازم تموم شد واسه درس خوندن رفتم تو یه اتاق کوچیک. خیالم رفت و چیزی حدود 10 دقیقه برام زمان طول کشید که پدرم در اتاق رو باز کرد و گفت بیا دارن اذان میگن. من گفتم همین الان نماز خوندم و چشمم با پنجره افتاد که هوا تاریکه و این تایم برام حدود ده دقیقه طول کشید. شام خوردیم و خوابیدیم و من به ساعت نگاه کردم و متوجه شدم سال 4.5 صبحه. با ترس مامانم رو صدا زدم و گفتم من هنوز بیدارم. پدر و مادرم منو بردن درمانگاه و یه آرامبخش زدم و به روانپزشک ارجاع شدم. اون موقع دانشجوی یکی از دانشگاه های دولتی تهران بودم و حسابداری میخوندم. خیال میکردم اطرافیان گروهی اذیتم میکنند و هذیان داشتم. حدود یکسال دانشگاه نتونستم برم. داروهایی که برام طی این 10 سال تجویز شدند اینها بودند سیتالوپرام. کلردیازپوکساید. آلانزاپین. کلر پرومازین. ونلافاکسین. بیپریدین. نورتریپتیلین. کلومیپرامین. هالوپریدول. دپاکین "والپروات سدیم". ریسپریدون.بایووکسامین. پروپرانول. و داروهای دیگه که اسماشون رو یادم نیست. اون چند سال خیلی سخت بود تحمل کردن اون وضع برام؛ ولی گذشت. ذهنم میرفت روی مودهای مختلف و گاهی آکادمیک یا پلیسی یا مذهبی یا فلسفی یا عاشق میشدم.من متناسب با حالات روحیم جاهای مختلف میرفتم.مثلا مذهبی میشدم میرفتم حوزه دانشجویی و مسجد و اینجور جاها. ذهنم آکادمیک میشد میرفتم دانشگاه های مختلف و کتابخونه های مختلف. فلسفی میشد کتابای فلسفی میخوندم و ... . یه سری اتفاقات عجیب دوباره برام افتاد که بعدا فهمیدم چیزی توی غذام ریختن و هورمونهام دستکاری میشن. واحدهای ارشدم بجز پایان نامه تموم شده بود که همون ایام واسه کار رفتم تو یه دانشگاه، تو بخش مالی اونجا داروهای کنترل ذهن ریختن تو غذام و اتفاقات گذشته (یعنی ده سال قبل) مجددا عینا تکرار شدند برام. نمیدونم شاید شبیه سازیه بیماریم بود. چون اون دانشگاه زیر نظر سپاه بود و اونا رسما باهام اینکار رو کردند و آدمای موجهی بودند من توانایی اینکه بتونم شکایت کنم و به نتیجه برسم رو نمیدیدم و از ترس و شرم و ... و چون دوستام بودند تحمل کردم و گفتم شاید واقعا حق دارند. اصلا از سپاه نمیتونستم شکایت کنم. از پارسال که باهام اینکار رو کردند بهم نگفتند چکار کن و چه دارویی بخور که زودتر خوب بشی. تو اون تایم از طریق امواج، افکار و شیمی بدنم دستکاری میشد. الان یکساله که دردهام برگشتن و بشدت آسیب روحی دیدم و آبروم رفت. بخاطر این آبروم رفت که تحت تاثیر اون داروها مثل قبل هذیان میگفتم. دفعه قبلش یعنی 10 سال قبل هم که عینا مثل همین بار رقیق القلب شده بودم، چرت و پرت میگفتم ولی خودم بعدش میفهمیدم چون با بیرون هماهنگ نبود و سعی میکردم با کسی حرف نزنم اما اینبار تو محل کار خودشون باهام همراهی میکردن و من فکر میکردم طبیعیه. مثل آدمی که مریضه و هذیون میگه و اطرافیانش به اون هذیان گوش کنن و اون رو تایید کنن و خودشون تو هذیان گفتن همراهیش کنن. یقین دارم این دوبار به هم مرتبط میشن چون مشابه هم بودن. من یه آدم تا حدودی مذهبی بودم ولی یکساله کاملا بی اعتقاد شدم و حتی غسل هم نمیکنم و این اصلا براشون مهم نیست. خیلی رسمی اینکار رو کردند. ولی احتمالا بهانه هم از قبل برای کارشون ایجاد کردند. البته اگه با اون بهانه ها بشه به مردم آسیب زد باید همه مردم ایران رو اعدام کنند، چون من خیلی محافظه کار هم بودم. روانکاو یا روانپزشکی بهم معرفی کنید که حضورا بیام و بتونم بیشتر حرف بزنیم. 3 ترمه که پایان نامه ارشدم مونده و استاد پایان نامه سخت گیره. سنوات تحصیلیم تموم شده و مشموله خدمتم و طاقتم بشدت کم شده. روحم لجبازی میکنه و هر تلاشی رو بی فایده میدونم. چون بیگناه بودم و تا این حد بیرحمانه بهم آسیب زدن خیلی حس بدی بهم دست میده. تو زندگیم دنبال اشتباهی میگردم که بخاطر اون این کار رو باهام کردن. اصلا آدمه، اشتباه میکنه و بعدا جبران میکنه. خب آدم تو زندگیش اون هم تو کشوره ما که سرش رو بلند کنه گناه محسوب میشه بالاخره گناهایی داره ولی دلیل نیست که بیرحمانه بهش آسیب بزنن یا اینطوری قصاصش کنن. حداقل یه بچه ای که وضعیت زندگیش خوب نیست و شرایط جسمی و روحیه خوبی هم نداره و زندگیش در معرض تهدیده. خیلی بی رحم بودن. هر بار که یاد درسام میافتم و تایمی که عقب موندم ترس همه وجودم رو میگیره و حالم بد میشه. صبح ها که از خواب بیدار میشم هر روز بلا استثنا حالم وحشتناکه.درست مثل اوایل بیماریم.

سلام وقت بخیر همسر من مدت حدود سه ساله که مبتلا به بیماری M S شده و حدود ۲ ساله که یک روز در میان داروی تزریقی رسیژن مصرف میکنه و حدود ۴ ماه پیش مجددا دچار حمله شده و چند روز توی بیمارستان بستری شد تا پالس بگیره . توی این چند ماه تقریبا حالش رو به بهبود بود که بر اثر یه مشاجره به مدت یک هفته فشار عصبی داشیم که برطرف شده . الان چند روزه که از بی حسی و گز گز انگشتان دست و پا شکایت میکنه و میگه که تا زانو و مچ دست پیش رفته . و امروز هم این بی حسی رو در صورت و لب خودشون حس میکنن پیش متخصص شون رفتیم میگه ارتباطی با m s ایشون نداره و آزمایش تیرویید داده که خوبه ولی کمبود ویتامین D داره هنوز نوبت ام آر ای نشده به نظر شما علت گسترش این بی حسی چی میتونه باشه و در صورت نیاز به مراجعه به پزشک ، به چه نوع متخصصی باید رجوع کنم خانم بنده دارای دو فرزند هستن لطفا راهنمایی کنید

سلام وقت بخیر همسر من مدت حدود سه ساله که مبتلا به بیماری M S شده و حدود ۲ ساله که یک روز در میان داروی تزریقی رسیژن مصرف میکنه و حدود ۴ ماه پیش مجددا دچار حمله شده و چند روز توی بیمارستان بستری شد تا پالس بگیره . توی این چند ماه تقریبا حالش رو به بهبود بود که بر اثر یه مشاجره به مدت یک هفته فشار عصبی داشیم که برطرف شده . الان چند روزه که از بی حسی و گز گز انگشتان دست و پا شکایت میکنه و میگه که تا زانو و مچ دست پیش رفته . و امروز هم این بی حسی رو در صورت و لب خودشون حس میکنن پیش متخصص شون رفتیم میگه ارتباطی با m s ایشون نداره و آزمایش تیرویید داده که خوبه ولی کمبود ویتامین D داره هنوز نوبت ام آر ای نشده به نظر شما علت گسترش این بی حسی چی میتونه باشه و در صورت نیاز به مراجعه به پزشک ، به چه نوع متخصصی باید رجوع کنم البته خانم بنده ازنظر روحی خیلی ضعیف هستش لطفا راهنمایی کنید متخصص

سلام من یه پسره پنج ونیم ساله دارم که ازدو ماهگی رشد زیادی داشت و اصلا روز خواب نمی رفت از دوسالگی خیلی پر تحرک بود درسه سالگی نزد دکتر روان پز شک کودکان بردم داروی ریسپریدون تجویز کرد قند خونش بالا رفت کنترل ادرارش را از دست داد به دکتر خبر دادم دارو راعوض کرد وداروی هاریپرادول بهش داد شش ماه بهش دادم فرقی نکرد دیگه از دکتر بردن بی خیال شدم . پارسال مهد کودک از حواس پرتی و بی حسی دست و دیر یاد گرفتن شکایت داشت الان پیش دبستانی میره از درس وشعر فراریه و حواسش به این طرف وآن طرفه الان دوماه ریتالین و بایو پیپرازول وتولترودین با تجویز روان پزشک کودکان مصرف میکنه ...در پانزده روز اول کمی بهتر شده بود ولی از دوهفته به بعد که دوز داروش زیادتر شد مثل روز اولش شده در ضمن شب اداریش کمتر شده ولی پرخاشگری وبازی گوشی وبی اعتنای به تکالیفش مثل زمانی که دارو مصرف نمی کرد شد.مدیر پیش دبستانی از کوشه گیری وخواب بودن سر کلاس شکایت داره ولی توخونه جنب وجوشش زیاد در ضمن وقتی ریتالین بهش میدیم پاهاش سرد میشه وخواب آلوده میشه و پرخوری داره.

شوهرم اعتیاد تماشای فیلم های پورنو داره چیکارش کنم خودشم قبول نداره.مشاوره. هم نمیره تنها خابیدن و فیلم تماشا کردن رو ترجیح میده تا با من خابیدن.اگه شکایتی هم بکنم تهدید به خیانت میکنه چیکار کنم ازین عذاب راحت بشم

با سلام سوال بنده در مورد مشکلات زنانه است بنده 9 آذر پریود شدم که چند روز زودتر از موعد بود 9ام و دهم خونریزی شدید داشتم و بعد شد در حد لکه از روز 20 آذر دل درد و کمر مثل دوران پریود ولی شدیدتر گرفتم که همچنان ادامه دار شده آیا این دردها میتونه مربوط به عفونت باشه؟ یا علایم حاملگی هست؟ چون در دوران پریود نوار بهداشتی که استفاده کردم متوجه شدم که داخله نوار کپک زدگی داره که حتی شکایت رو هم در معاونت بهداشت از کارخانه ثبت کردم. به همین دلیل نگران هستم که عفونت شدید نباشه ممنون

پسر 6ساله دارم هر از چند گاهی چه درحالت استراحت چه در بازی وچه درخواب دریک لحظه شکایت میکند سرم درد میکنه وبعد نیم تایک ساعت استفراغ میکند بعد دوباره سرحال میشود لطفا راهنمایی کنید.

سلام سوأل بنده از خدمتتون در مورد پسر هشت سالمه اصلا اروم قرار نداره طوری که از مدرسه پارسال اخراج شد امسالم که همش شکایت ... پرخاشگره لجباز بی دقت بردم دکتر قرص ریتالین وبایوپیپرازول دادن با رسپریدون میخورد هنگ میکرد ممنون میشم راهنمایی کنید

انجام شوک الکتریکی مغز واسه وسواس ،بدون اجازه بیمار و بستری وی به مدت20روز بدون اجازه وی در پزشکی چه حکمی دارد آیا بنده می توانم شکایت کنم؟ چندسالی هست مغز من دچار کم هوشی و کارهای بچه گانه تراز سن خودم و فراموشی کودکی و نوجوانی و مطالب درسی من شده ؟ و یه حالت بی خیالی غیر طبیعی به مغز من نسبت به زندگی و کار و آینده من شده و عدم تمرکز و ممانعت از درست فکر و تصمیم گیری شده نمی دونم چم شه والا من ارشد خوندم،و دبیرستان هم جهشی سال دوم خوندم،اما الان در کارهام هی بر شکست به دلیل مشکلات واسه مغز که توضیح دادم چه کنم ؟

سلام دخترم ۱۰ سال دارد و اخیرا خیلی حاضر جوابی میکند و با گستاخی جواب من و پدرش را میدهد و کلا زود عصبی می شود و مدام توی ذهنش از بقیه مثلا دوستها و همکلاسی ها و معلمش شکایت میکنه و هی با گله و شکایت ماجراهای مدرسه رو تعریف میکنه . لطفا به من بفرمایید ایا دخترم از لحاظ روانی مشکلی دارد ؟ چگونه میتوانم جلوی حاضرجوابیش رو بگیرم ؟

با سلام پدر ۵۰ ساله ای دارم که حدود سه سال است با شکایت از مشکل بینایی که پیدا کردن به متخصصان زیادی مراجعه کردن ولی درنهایت به نتیجه ی خاصی نرسیدند.همه متخصصان اتفاق نظر دارند که مشکل ایشان از مغز و اعصاب مغزی مربوط به بینایی (خشک شدن اعصاب مغزی مربوط به بینایی) است و چشم ایشان سالم می باشد. درحال حاضر در حال مصرف داروهای آسپرین و پیراستام و نورو اید neuro aid و ویتامین های E و B1 هستند. آیا این وضعیت قابل درمان است ؟ بیماری ایشان چیست ؟ باتشکر

چرا مردم رو سر کار می زارید ما هرچی میگیم شما یه چیزی دیگع میگید بخدا این برنامه رو میبرم شکایت میکنم چرا دروغ میگید مردم انقدر مشگلات دارن بسه دیگه

Saeed Hasannezhad: من دوماه پیش برای مشکل حملات پانیک پیش یه روانپزشک رفتم وایشون پس از شنیدن تشخیص حملات پانیک و وسواس بیماری دادن و به من قرص آسنترا ۵۰ و ونابید ۳۷.۵ صبح و شب و آلپروزولام ۰.۵نصف صبح نصف ظهر ویک عدد شب دادن برای یک ماه.حال عمومی من خیلی بهتر شده بود بعد از یک ماه که پیش ایشون رفتم یکم از خواب آلودگی وسط روز شکایت داشتم وگرنه مشکل دیگری نداشتم.ایشون قرص آسنترای منو ۱۰۰ در دونوبت و ونابید را ۷۵ فقط شبها و آلپروزولام هم یک عدد فقط شبها کردند.بعد از چند روز من مشکل بیحالی وضعف مفرط داشتم نزد ایشون رفتم که گفتند تا چند روز دیگه بدنت عادت میکنه.اما بعداز ده روز علایم من بدتر وهمچنین یبوست شدید هم به آن اضافه شد.دوباره تماس گرفتم وایشون داروی آسنترای منو دوباره ۵۰ در دو نوبت کردند ولی با گذشت چندین روز من هنوز ضعف سر گیجه سبکی سر تاری دید بی حوصلگی تعریق یخ شدن پاها وبی اشتهایی دارم و واقعا رانندگی واسم مشکل شده لرزش دستها وبیتابی هم آزارم میده لطفا راهنمایی بفرمایید.درضمن در طول درمان دارویی نزد روانشناسم میرم و با روش سی بی تی تحت درمان هستم

من دوماه پیش برای مشکل حملات پانیک پیش یه روانپزشک رفتم وایشون پس از شنیدن تشخیص حملات پانیک و وسواس بیماری دادن و به من قرص آسنترا ۵۰ و ونابید ۳۷.۵ صبح و شب و آلپروزولام ۰.۵نصف صبح نصف ظهر ویک عدد شب دادن برای یک ماه.حال عمومی من خیلی بهتر شده بود بعد از یک ماه که پیش ایشون رفتم یکم از خواب آلودگی وسط روز شکایت داشتم وگرنه مشکل دیگری نداشتم.ایشون قرص آسنترای منو ۱۰۰ در دونوبت و ونابید را ۷۵ فقط شبها و آلپروزولام هم یک عدد فقط شبها کردند.بعد از چند روز من مشکل بیحالی وضعف مفرط داشتم نزد ایشون رفتم که گفتند تا چند روز دیگه بدنت عادت میکنه.اما بعداز ده روز علایم من بدتر وهمچنین یبوست شدید هم به آن اضافه شد.دوباره تماس گرفتم وایشون داروی آسنترای منو دوباره ۵۰ در دو نوبت کردند ولی با گذشت چندین روز من هنوز ضعف سر گیجه سبکی سر تاری دید بی حوصلگی تعریق یخ شدن پاها وبی اشتهایی دارم و واقعا رانندگی واسم مشکل شده لرزش دستها وبیتابی هم آزارم میده لطفا راهنمایی بفرمایید.

با سلام بنده یکسال و چهارماه هست که با پسر عموی خودم عقدکردم.اوایل تقریبا همه چیز خوب بود بعدازچندماه بیشتر بر سرحرف خانواده ،شکایت بنده از سردی خانواده ایشان وهمچنین اینکه بنده متوجه شدم ایشان هرازگاهی سیگارمصرف میکنند مشکلات ماشروع شد.من دراین فاصله چندباری بمدت چنروز نهایتا چندهفته تهران پیش ایشان ماندم چون بنده شهرستان هستم همسرم تهران.دراین فاصله چندباردعوای سختی بین مادرگرفت و من متوجه شدم این اقااصلاقدرت تمرکز وکنترل خشم خودراندارد.بحدی که وقتی بحث بالاگرفت شروع کردبه خودش رازدن سرش را کوبیدبه دیوار ایجادرعب و وحشت کرد بعدش پشیمان شد امااین یک مشکل اساسیه وبایدقبل شروع زندگی حل بشه این مشکلات وقتی خانواده هافهمیدن اومدن وساطتت کنن بیشترکینه و کدورتهای گدشته رو پیش کشیدن وهمه چی بدترشد بطوریکه الان چهارماهه منوهمسرم باهم قطع رابطه بودیم من جندباری پیام یازنگ زدم اماایشان شایدیکی دوبار اونم سرد،چون خانواده من به این اقابخاطراین رفتارغی عادی خودزنی و عصبانیت وداد بیداد تهمت اعتیاد و همچنین روانی بودن زدن این هم بگویم ایشان کارمندشرکتی بانک هستن و همیشه تحقیقات مثبت بوده و ازمایش اعتیادگفتن منفیه.بااین وجودبنده رفتم مهریه رواجراگذاشتم بلکه ازبلاتکلیفی دربیایم که الان من مایل به سازش ودادن فرصت دوباره ام اماازطرف خانواده طرد شدم ومنزل اقوامم هستم?یکسری شرایط و تعهدبرای ادامه زندگی ازاین اقاگرفتم بطورقانونی (مثل رفتن به زوج درمانی،تامدتی کم کردن ارتباط باخانواده هابرای اموختن مدیریت زندگی و..) واقعا تومخمصه گیرکردم راهنماییم کنین واقعا یعنی مطلقه شدن بخاطراین مشکلات قابل حل بهتراز ادامه زندگیه البته باوجود این دلخوری ها و بحث خانواده ها من تااخراین هفته باید تصمیممو اعلام کنم کمکم کنین باتشکر

سلام.نسبت به شخصی که موجب ازار اینجانب شده وشکایت واهی کرده بود ودارای چهره وحشتماک بود از ترس اینکه مجددا شروع به ازار کند ترس دارم.مدام خوابش رو میبینم وتصویرش که فوق العاده عبوس است برایم تداعی میشه.از رودرو شدن در خیابان نیز میترسم فوق‌العاده بدبین است .این افکار ترسناک که دارم موجب افزایش فشار وبدخوابی شده در ایم چهار سال به اندازه بیست سال پیر شدم وموهایم کلا سفید شد قرص مصرف میکنم از روانشناس نیز مراجعخ کردم نتیجه رفتم امید به زندگی نیز ندارم لطفا راهنمایی کنید

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما دکتر عزیز و بزرگوار 1. بنده یه سوالی داشتم که آیا قرص سمنکس باعث افزایش اسپرم میشه؟ آیا داروی دیگری هست که باعث افزایش اسپرم بشه؟ 2. و اینکه چه روش و دارو هایی هست که باعث افزایش سایز بیضه ها بشه؟ همسرم از سایز بیضه و میزان اسپرمم از م شکایت میکنه خواهش میکنم کمک کنید با تشکر

سلام پسرم سر کلاس نمیشینه و دائم وسط حرف معلم میپره ولی فوق العاده باهوش هست گیرایی بالا داره روابط عمومی خوبی نداره و از خودش دفاع نمیکنه بی ادبی میکنه اصلا احترام به پدر و مادر نمیزاره در مدرسه بیش از حد شیطنت میکنه همه شکایتش میکنن

باسلام.مدت چهار سال است دچار وسواس فکری هستم.در واقع دائم چهره یک فردی که شکایت واهی ازاینجانب کرده بود برایم تداعی میشود.واز اینکه مجددا باوی رودرو شوم ترس دارم چهرهای بسیار عبوس وترسناک دارد وبه هیچ وجه نمیشه قانعش کرد وهمین مرا ازار میدهد.قرص فلووکسامین وکلونازپام وپرفنازین مصرف میکنم لطفا راهنمایی نمایید

سلام با یه نفر رابطه داشتم واو کلی خیانت کرد ومن به دوست دختراش گفتم اینکه اون فهمید ازمن شکایت کرد اما هنوز من دوستش دارم چطور میتونم فراموشش کنم .

سلام با یه نفر رابطه داشتم واو کلی خیانت کرد ومن به دوست دخترش گفتم اینکه اون فهمید ازمن شکایت کرد اما هنوز نن دوستش دارن چطور میتونم فراموشش کنم .

من با کسی دوست بودم ورابطه خوب داشتم ولی بعد مدتی دیذم با ۳نفر دیگه رابطه داره من اون خانمهارو پیداکردم وشروع کردم به پیام دادن که با اون پسر نباشید نمیتونستم خودمو کنترل کنم حتی به خانواده پسر ه گفتم بعدازچند مدتی فهمید منم از من شکایت کرد . کلا افسرگی شدید گرفتم بت قرص های ارامبخش که میخورم خوابم .واز دست دادنش واین که من باختم خیلی ناراحتم وکارم گریه .اون فکر میکنه من یه باندم?

سلام پدر من الان هشت ماهه که از درد شکم شکایت میکنه نه میتونه غذا بخوره نه به راحتی مدفوع بکنه تخصیص دکترا این بوده که شش عدد کیست در ناحیه لوزوالمعده داره که طی نمونه برداری که کردیم گفتم کیست نوع خوش خیم هستش حالا میخواستم ببینم راه درمانش چی هست.

سلام ببخشید من با شوهرم تازه دوماهه ازدواج کردیم شوهرم تو جمع های خانوادگی حضور پیدا میکنه اما زود حوصله ش سر میره از جمع دونفره مون لذت بیشتری میبره حتی بعضی وقتا که میریم با خانواده من بیرون میگه دوتایی میومدین بیشتر خوش میگذشت اینجوری یجوریه آدم راحت نیست با خانواده خودش اما بهترهست اما تو اون جمع هم خیلی صحبتی نمیکنه مگر با خواهراش و چن نفر از داماداشون و پدرش از بحث های خاصی خوشش میاد اصن از بحث های روزمره و حرف های خانوادگی و عادی خوشش نمیاد بحث ها سیاسی دوس داره و مملکتی این باعث میشه دیر ارتباط برقرار کنه با خانواده م و خانوادم مخصوصا مادرم حس میکنن ازشون خوشش نمیاد و خیلی ناراحتن و اوقات منم تلخ میشه وقتی همش ناراحتی و شکایتشون رو میبینم این چه دلیلی میتونه داشته باشه؟چه مشکلی هست؟اینم بگم شوهرم حتی سابقه مجری گری در برنامه هارو هم داشته..

سلام مدتی است پسرم که ۸ ساله است از درد پا شکایت می کند کهاین دردبیشتردر ناحیه زانووبه قسمت پایین زانو می باشد ودر موقع فعالیت کردن بیشتر می شود وام آر ای نیزچندسال قبل انجام شده وچیزی نبوده ودرآزمایشات کمبود ویتامین دی اعلام شده ودراین مدت هرچند وقت یکبار درد می گیرد وباید پاهاش باپارچه ای محکم ببندم واین خیلی من را ناراحت کرده واقعا مشکل بچه من چیه ومن بعنوان یک مادر چه کار کنم.ودوباره چکاری براش انجام بدهم ؟ ممنون

سلام . مادربزرگم حدود 75سالشه و دائما از درد معده شکایت میکنه به دکتر هم مراجعه کردیم ولی تاثیری نداشته میشه لطفا راهنماییمون کنید.