پسري ٦ سالا دارم كه در مهمانيها خيلي شلوغ ميكندمخصوصا وقتي خانه پدربزرگش ميرود با همه بي احترامي ميكند و جواب سر بالا ميدهد اما در خانه زماني كه تنهاست خيلي خوش برخود و ارام است. در ضمن با پسرخاله اش كه از خودش كوچكتر است و همچين پسو همسايه مان بد برخورد ميكند، اما در بچه هاي پيش دبستاني خوب و ارام است

من دچار اختلال دوقطبي هستم و ١٨سالمه اين موضوع به شدت ازارم ميده بايد چيكار كنم؟بعضي موقع ها باهوش خوشحال هستم بعضي موقع ها همش درست دارم گريه كنم يعني كوچكترين مسايل باعث گريم ميشه

من خيلي حساس شدم و هميشه وقتي يك مراسم و شادي كه هست فكر تموم شدنش هستم و گريه ميكنم ميترسم از اينكه ديگه اين شادي ها نباشه ميترسم از اينكه اطرافيانمو از دست بدم و خيلي حساس شدم با كوچك ترين تنش يا چيز ناراحت كننده اي ضربان قلبم تند ميزنه و حالم بد ميشه

درموردسايز آلت وكوچكى ان راه حل؟

سلام و عرض خسته نباشيد من پسر كوچكى دارم كه دايما من رو مجبور ميكنه اسباب بازى براش بخرم يعنى هر چيزى ميبينه رو ميخواد واگر نگيرم انقدر جيغ ميزنه كه ديوانم ميكنه شده سه روز براى يه اسباب بازى گريه كرده به نظرتون من چه كنم؟؟؟ با تشكر

باسلام من سه ساله با همسرم زندگي ميكنيم و بطور سنتي باهم ازدواج كرديم از نظر فرهنگي و خانوادگي و اقتصادي خيلي تفاوت سطح داريم ما بسرعت و بدون انجام مراحل آشنايي عقد و ازدواج كرديم و سه ماه بعد عروسي كرديم البته همه اينابخاطر اصرار از جانب اونا بود همسرم خيلي عصبي و استرسي هست و موقع عروسي هم مرا تهديد به خراب كردن رابطه هاي فاميلي و بهم زدن عروسي و ... كردبدليل اينكه من ازش خواسته بودم چيزي از مراسم عروسي بدلخواهم باشه. بسيار دهن بين هستند و كج خلق و ايرادگير و سرمسايل جزيي ناراحت ميشن كار ايشون از دوازده شب تا دوازده ظهر روز بعد ميباشد و هرروزه . ايشون خيلي زياد. ميخوابن و تمايل به گردش ندارند جز اينكه با فاميل نزديكشون برن گاهي خيلي عصبي هستند و گاهي افسرده و استرسي خيلي بد رانندگي ميكنند قبل از ازدواجمان چندين بار تصادف كرده بودند اگه دوست داشته باشن در مورد مصرف مشروب يا پاسور زياده روي ميكنند يا چيزي نميخرن يا گرونترينشو ميخرن چندين بار سر جزييات تهديد به جدايي كردن و قهر ولي با پادرميوني تمام شده ايشون پدرو مادرشون جدا از هم زندگي ميكنند و از اول كودكيشون دعوا و كشمكش بوده ايشون تمام توانشونو صرف جلب محبت ديگران دارند نه من و بنظرم اختلال شخصيت دارن و خريدا و كاراي خونه رو بسختي و دير انجام ميدن تصميمات سريع و بدون فكر در امور شغلي و زندگي دارم و خيلي فريبكار هستند بامن . مستقيم ميگن من نميخام زندگي كنم خانواده سنتي دارم و داره سي و سالم ميشه ايشون سيو چهارسال و،هيچ ذوقي ندارن به زندگي ولي در مسافرتها و مراسم جشن خيلي شادي و جنب و جوش نشون ميدن عقيده دارن كه خانواده برتر هستيم ولي اگه صحبت خانواده ما كه وضعيت مالي و اجتماعي بهتري داريم عصبي ميشن حرف حرف حودشونه حتي توي اشپزي و چيدمان منزل درمسافرت و جلوي جمع بسيار ولخرج هستن ولي در موارد عادي نه. خيلي ميترسن كه از فاميلشون طرد بشن يكبارهم قهر كردن و تهديد به خودكشي درصورتيكه تا روز قبل باهم خوب بوديم . بنظرتون اميدي هست به. درمان و چقدرطول ميكشه. ؟ ميشه زندگي كرد ؟ميشه بچه دار بشم؟؟حتي دست روم بلند كرده چندبار ايشون تو خواب خيلي تكون ميخورن ميلرزن ناخن جويدنم دارن از كودكي قدرت نهدگفتن رو به خانوادشون ندارند و هميشه تو خودشون هستند اشتها و ميلي جنسيشون زياد نيست وابستگي به نظرات مادرشون دارن يكروز بهم ميگن خوبي با كوچكترين حرفي منوبد ميدونند ازينكه بامن ازدواج كردن اظهار ندامت ميكنن هيچوقترابطه. صميمي زن و شوهري. نداشتيم. من براي بالارفتن سن و قدرت. بارداريم هم نگرانم

باسلام و عرض ادب من خانمي٢٨ ساله هستم يك ازدواج ناموفق داشتم كه حدود هفت سال طول كشيد من عاشقش بودم و از لحاظ خونوادگي درسطح پايينتري از ما بودند و علي رغم تلاش براي حفظ رابطه مون به دليل بيكاري و اعتيادش جداشدم واز شهر خودم به شهري ديگه اومدم كارمندم توي كادر درمان و يكسال پيش با پسري اشناشدم كه ازهمان ابتدا حرف ازدواج و عشق و عاشقي رو پيش كشيد و بااصرار شديد و تندروي هاش در كمتر از شش ماه با رضايت هردو خانواده ها و اشنايي وتحقيق كه پسر خوبيه ازدواج كرديم اين اقا از من شش سال كوچكتره و من فقط بخاطر عشق شديدي كه بهم داشت شيفته ش شدم و ازدواج باهاش رو قبول كردم حالا از همون اول با من هم خونه شده با اينكه مثلا هنوز نامزديم رفتاراش اصن عادي نيس عصباني كه ميشه بهم حمله ميكنه گلومو ميگيره فحاشي هاي خيلي زشت ميكنه خيليييي زود هم پشيمون ميشه گريه ميكنه ميگه بدون تو نميتونم زندگي كنم با كوچكترين اتفاقي پاي خونواده شو وسط ميكشه خونواده ش هم شديدا ازش حمايت ميكنن چون فقط دوتاپسر دارن و اين اقا پسركوچيكه س كه خيلييي لوس و غرغرو هست قهر ميكنه وسايلشو جمع ميكنه ميره خيلي بچه نن س منم چون هميشه روي پاي خودم واستادم هم غرورم زياده هم رفتارام مردونه س من يه تكيه گاه ميخواستم نه يه بچه ننه درضمن خيلي هم بلده نقش بازي كنه حتي سربازيشو با تظاهربه ديونگي و كلي خرج و مخارج معاف شده كه خدمت نكنه و از خونواده ش دور نباشه حالام با يه دعواي كوچيك دوباره زنگ زد به پدرش و از خونه ي من با تمام وسايلش رفتن هرچي ام ميگم بياين بريم پيش يه مشاور اين اقا ميگه اصلن نميام ميگه تو رواني اي خودت بايد بري منم خيلييي احساسي و زود رنجم سريع بهم بر ميخوره خودم به تنهايي رفتم پيش مشاور بهم قرص فلوكسيتين و پرانول داده ديگه خسته شدم كمك ميخوام

شقاق و هموروئيد دارم الان هفت روزه كه معقدم ترك گرفته و پماد ليدوكايين و انتي فيشر ميزنم و شربت و قرص مسهل ميخورم و لي خوب نشده مدفوع هم نمياد ازم فقط يه مقدار كوچك و سفت مياد حالا واسم تنقيه گرفتن كه با عصاره گياهي گل ختمي بزنم تو معقدم و رودم بره ميخواستم بيينم كار درستيه ؟ چيكار كنم

من ٣٦ سالمه كارمندم و مجبورم دختر كوچكمو پيش مامانم نگهدارم چند ماهه كه رفتاراي عجيبي داره و لجبازي و بد رفتاري ميكنه و حرف منو گوش نميكنه، فكر ميكنم نگهداري دخترم پيش مادرم تاثير گذار است نميدونم بايد چيكار كنم

سلام خسته نباشى من مردى ٥٥ ساله هستم داخل ريه ام توده ى كوچكى هست دكتر گفته كه الحمدالله سرطانى نيست به نظر شما قابل درمان مى باشه لطفا كمكم كنيد چه كار كنم سپاسگذارم

با سلام و خسته نباشيد. در لوب چپ من يك نودل سرد كوچك مشاهده شده. پزشك از من خواست كه نمونه بردارى انجام بشه. اما استرسم ازينكه بدخيم باشه اجازه نميده. اگر بدخيم باشه امكان مرگ است؟

سلام روز بخير من ٣٥ سالمه كارمند هستم به علت درد شانه به پزشك مراجعه كردم دكتر بعد از معاينه گفت شما در تمامي نقاط بدن احساس درد داريد كه بيشتر از فرد عادي احساس درد ميكنيد من هم وقتي مقايسه كردم ديدم كه درست است اگه يك ضربه كوچكي كه به من وارد شود در مقايسه با ديگران بيشتر حس ميكنم دكتر گفت اين از درد روحي است كه اسمش فيبرومالياژ يا همچين چيزي است در صورتي كه من فردي آرام ولي كمي استرسي هستم كه أصلا ظاهرم نشون نميده آيا من بايد به روانشناس مراجعه كنم يا نه به روانپزشك برم و درمان دارويي بگيرم ??

سلام خانمي هستم ٣٢ساله براثرتصادف مهره پنجم كمرم فاصله پيداكرده الان رفتم دكتر گفتن بايد عمل بشه ولي شرايط عمل ندارم چون دوتا بچه كوچك دارم اياراه ديگري وجود داره عمل نكنم

با سلام وخسته نباشي مشكل من با همسرمه واينه كه من به قول ايشون ادم حساسي هستم و تا زمانيكه حرفي پيش نياد مشكلي نيست ولي به محض كوچكترين اختلاف نظري بشدت عصباني ميشه كه قابل وصف نيست و در اخر من مقصرم راهنمايي كنيد ممنون ميشم

سلام من احساس ميكنم دو قطبى هستم بعضى از مواقع احساس ميكنم زيادى ناراحت هستم وخودم را براى چيز هاى كوچك خيلى سرزنش ميكنم و خيلى از مواقع احساس ميكنم خيلى به انجام كارى اشتياق دارم ولى وقتى آن را ميخواهم انجام دهم دلسرد ميشوم ويا در حين انجام آن زود از آن خسته ميشوم و ديگر خبرى از آن اشتياق نيست حافظه ام هم خوب كار نميكند و زود چيز ها را فراموش ميكنم و اصلا قدرت تمركز ندارم اگر از شخصى ناراحت باشم و آن را بروز دهم بعد از مدت كمى عذاب وجدان ميگيرم و خودم را خيلى سرزنش ميكنم من سابقه ى بيمارى صرع هم دارم كه الان درمان شده است اتفاق هاى گذشته خيلى ناراحتم ميكند و زياد من را به عمق خود ميبرد بعضى اوقات زياد اميدوار ميشوم ولى اين اميدوارى و اعتماد به نفس عمر زيادى ندارد هر روز هم به فكر خودكشى هستم نميدانم اين افسردگى است يا دو قطبى بودن....؟؟؟

باسلام خانم مريم عبداللهي عزيزخواستم پرسم كه نزديك ظهرباحس بوياييم كه خيلي قوي شده كوچكترين بويي به مشامم ميرسه خلط گلوم پرميشه وحالت تهوع ميگيرم غروبم ميشم ازچيه؟؟پانيك دارم

سلام من ليزر پوست ميرم براي بيكيني بعد امروز احساس كردم كنار مقعدم دوتا برجستگي كوچك هست رنگ پوستمه ميخواستم بپرسم ممكنه زگيل باشه؟ اگر ممكنه به ي پزشك وصلم كنيد عكس بفرستم تشخيص بدن ممنونج

با سلام تازه ازدواج كردم و بنا به يه سري مسائل كوچك با همسرم به اختلاف خوردم، همسرم يهو وسط بحث گفت با اين وضعيت از هم جدا بشيم بهتره! بحث رو ادامه ندادم و ازش خواستم كه بيشتر فكر كنه بعد از چند روز دوباره همون حرف رو زد يك هفته بعدش باز هم همين حرف رو زد و دوباره و دوباره اوايل با خودم ميگفتم چيزي نيست تو دعوا نقل و نبات نميدن كه هر چند دعوامون از جنس داد و بيداد و كتك كاري نبود و فقط اختلاف نظر سر چيزاي الكي بود هر چي گذشت بيشتر فكر كردم و افكار منفي اومد سراغم به اين نتيجه رسيدم كه بايد به طلاق رضايت بدم الان از اون دعوا يك ماه ميگذره و احساس ميكنم همسرم ديگه نميخواد جدا بشه ولي راستش من ديگه اعتمادي بهش ندارم، اين اعتماد از جنس خيانت و اين حرفا نيست! اعتماد ندارم كه بخوام با كسي شروع كنم زندگي بسازم كه با هر مساله كوچيكي آخرين راه يعني طلاق رو انتخاب ميكنه متاسفانه قبل از ازدواج هم پيش مشاور نرفتيم و با هم دوست هم نبوديم و خانواده ها ما رو به هم معرفي كردن نظر شما چيه؟

حافظه خيلي ها ضعيف دارم هيجً برداشت يك جمله كوچك را هم ندارم

من با پسري پنج سال از خودم كوچكتر به مدت پنج ماه دوست هستم و قرار ازدواج با هم گذاشته بوديم. به شدت به هم وابسته هستيم و علاقه فوق العاده زيادي بين هر دوي ما هست. احساسات زيادش اول تبديل به ترس شد الان اون ترس بزرگتر شده و بهش غلبه كرده. چند روزيه رفته ازش خبري ندارم. اينو مطمئنم كه اونم الان حالش خوب نيست. نمي دونم چيكار كنم بهش زنگ بزنم نزنم چه رفتاري بايد داشته باشم نمي دونم واقعا البته فشار خيلي روش هست اخراي سربازيشه و شغل مناسبي هم نداره و مي درنم كه نسبت به من احساس ضعيف بودن مي كنه.

آلتم كوچكه باتوجه به سنم من قصد ازدواج دارم ولي بخاطر التم مانع اينكارك ميخوام آلت بزرگي داشته باشم چيكار كنم ،چي مفيده بخورم ؟؟؟لطفا كمكم كنيد

سلام من سه روزه كه در كشاله رانم سمت چپ برجستگي سفتي وبدون دردي زير پوست احساس ميكنم كه اندازه يك كشك هست كه البته وسايل سنگين جابجاكردم واحساس ميكنم كمي كوچكتر شده اين چيه وچه كنم

سلام،دوسال ازدواج كردم البته براي بار دوم،الان تو عقد هستم،شوهرم از گذشتم خبردار شد و بعد خيلي مشكلات بخشيد و باز فهميد كه قرص متادن ميخورم و اونم حل شد الان هموني كه ميخواد شدم اما اون تعادل نداره مدام تو سرم ميزنه و تو يك لحظه قربون صدقه ميره و يهويي عصبي ميشه و ميگه ازم متنفر و باز خوب ميشه ،كارش تو جاده هست و هروقت كه هست روز اول خوبه بعد عصبي ميشه و دعوا داريم ،همش استرس دارم و حس ميكنم تعادل نداره و جلوي همه خانواده من و خودش رسوام كرده ،اما نميخوام زندگيم خراب بشه با هر زوري شده نگهش داشتم اما با كوچكترين روزنه اي به روم مياره و دعوا ميشه ،تروخدا كمكم كنين نميخوام جدا بشم ،چون جدايي هم بد هست و يكبار تجربه كردم،لطفا راهنمايي كنيد

سلام، يه خواهر ١٤ ساله دارم كه كاملا رفتارهاي عصبي، ناهنجار و غير عادي از خودش نشون ميده، به كوچكترين اعتراض از طرف پدر و مادر يا دو خواهر بزرگتر واكنش نشون ميده مثل فحاشي ، حمله كردن به اعضاي خانواده، شكستن وسايل و در اتاق و... واقعا نميدونيم چي كار كنيم كه رفتاراش نرمال شه. ممنون ميشم اگه كمك كنين

سلام مادرم 80 ساله مدتي دچار توهم شده ك دختر كوچكش بدون اجازه او ازدواج كرده و بقيه فرزندان نيز او را اذيت ميكنند. از راهنمايي شما متشكرم.

سلام قرص اسپيرونولاكتون را براي هرمون به من داده اند آيا مشكلي ندارد مصرف اين قرص ٢٧ساله و متاهل هستم و فعلاً قصد بارداري ندارم ولي مشكلي كه هست سينه هام خيلي كوچك است و اين قرص تاثيري در بزرگ شدن دارد؟؟؟؟

حدود يك ماه است كه زبانم هى زخم مشود در كنار زبانم يه جوش داخلى دارد كه فقط ظاهرش قرمز بود ولى شديدا درد داشت هنگام حرف زدن وبرخورد با دندان الان هى داره كوچكتر وسفتتر ميشه ولى زبونم هى خشك چروك ميشه الان دوروزه بى حس و سفيد شده اصلازبونم بار نداره

سلام دخترم يه سوراخ كوچك بالاتر از سوراخ مقعدش داره الان سه ماهشه و ترشح نداره اما يه كم موي سياه اطرافشه ميخواستم بدونم مشكل ستون فقرات داره؟

سلام دخترم ١٦ ساله است چند وقت پيش به خاطر پريود نشدن به دكتر مراجعه كرديم ازمايش هورموني داد كه خوشبختانه نرمال بود اما در سونو گرافي از شكم و لگن متوجه شديم كليه راست و تخمدان راست ندارد و رحم و تخمدان چپ بسيار كوچك است كه با انجام سي تي اسكن مطا بقت داشت و پزشك ازمايش كاريوتايپ توصيه كرد و ديروز انجام داديم. اقاي دكتر خيلي نگرانم كه دخترم سندروم راكي تانسكي ويا ترنر نداشته باشه تا جواب بياد من دق كردم اياا ممكنه يكي از اين سندروم ها رو داشته باشه؟ از لحاظ ظاهري هيچ مشكلي نداره؟ يعني دخترم به طور حتم اين سندروم رو داره يا اينكه ميشه جوابه كاريوتايپ خوب باشه. لطفا منو از نگراني در بياريد ممنونم.

علت گرفتگى مكرر عضلات دست و پا در حدى كه كوچكترين حركت با درد خيلى شديد همراه ميباشد و هروز بدون هيچ دليلى يك يا دوبار موجب گرفتگى اعضلات دست يا پا ميشود چيست؟ با سپاس

سلام براي درمان كوچكي بيضه در مردان كلاين فلتر چه بايد كرد باتوجه به اينكه ميزان وجود اسپرم ٠ است و بيضه ها از حد نرمال خيلي كوچكتر است و اندازه الت تناسلي متوسط قد بلند و سنم ٢٢ است و اتروفي شديد هر دو بيضه را هم دارم

سلام ،مدتى است رو ى كشاله رانم احساس يك توده ميكنم،ميشه توضيح بديد اين چيه؟البته كوچك است