منوی اصلی
نتیجه جستجوی مقالات "گریه"
مشاهده مقالات بیشتر

پرسش‌وپاسخ

Question/Answer

سوالات خود پیرامون مسايل پزشکی را از سبزوسالم بپرسید. توضیحات بیشتر

جستجو در سوالات پزشکی و سلامت

باسلام دختر م دوازده سالشه دوسه هفته ای هست که بعداز کارنامش افسردگی گرفتن به شدت ناراحت ومظطربه دیروزم بدون دلیل در اتاقش گریه میکرد لطفا راهنمایی کنید چکار کنم,درضمن همه نمراتش خیلی خوب بود اما ریاضیش قابل قبول شده بود بعدش افسردگی تا حدی شدید گرفتن
سلام من دوتا بچه پسر دارم با اختلاف سنی ۱۳ ماه بزرگه ۳ و نیم ساله و کوچیکه دو و نیم ساله کوچیکه اخلاقش عالیه اما بزرگه همش گریه میکنه بهانه میگیره برای بیرون رفتن برگشتن به خانه لباس پوشیدن و در اوردن وکلی در صورتی که همه چیز های خوب مال اونه و کوچیکه طفلی مظلومه و هیچی نمیخواد ایا با کم محلی بهتر میشه یا نه .لطفا راهنمایی کنید چطور برخورد کنم
باسلام من یه پسر۳ساله دارم که اصلا آرام وقرارندارد لوازم خانه واسباب بازیهایش را پرتاب میکندبعدمیزنه زیرگریه خیلی بهانه گیرهست زیادحرف میزندبیش ازحدلجبازاست هرجا میرود هرچیزی ببینددست میزندویا آون وسایل وبرای خودش میخواهددیگران راکتک میزندبسیارخشن وعصبی هست واقعا درمانده شدم ومشکل شب ادراری هم دارداصلا حرف گوش نمیکندحرف حرف خودش هست لطفا کمکم کنید
سلام...دختری هستم 24ساله که بعد یک اتفاق ناخوشایند استرس بهم وارد شد...ازون مرحله بعد همش استرس دارم..جوری که واقعا برام عذاب آور شده...کف دست و پام همش عرق میکنه..همش به چیزای بد فکز میکنم تا حدی که ضربان قلبمو حس میکنم و حالت تهوع میگیرم.شبا بیشتر اینطوری میشم.خیلی شرایط برام سخت شده.دلم میخاد یه گوشه بشینم گریه کنم
سلام . من دانشجوی دکترای تخصصی هستم اما چند وقت هست دچار استرس و اضطراب های شدید شدم طوری که نفسم تنگ میشه . شبهای خواب ارام ندارم . کلا دوست دارم گریه کنم . حتی گاهی اوقات موقع خواب پام تحت کنترلم نیست و پرش داره . متشکر میشم. راهنمایی بفرمایید
سلام من یه دختر مجرد ۲۲ساله ام به شدت میل جنسی ام زیاده به حدی که گاهی وقتا گریه میکنم از شدت نیاز امکان ازدواج هم ندارم فعلا دارویی چیزی هست که مصرف کنم نیازم رو کمتر کنه؟
سلام.کودک هشت ماهه ای دارم که از دوماهگی به عنوان کمکی شیر خشک بهش میدادم .الان هم شیر خودم رو میخوره هم شیر خشک...ولی هر دورو خییلی بد میخوره.به محض دراز کردنش روی تخت اینقدر گریه میکنه و شیشه رو پس میزنه...شیر منم با هزار بدبختی میخوره.واقعا کلافه شدم.لطفا راهکاری بهم بدید که چیکار کنم بهتر بشه
سلام خسته نباشید فرزند پسرم 14 سال دارد حدود دوهفته است که شروع کرد که نمی توانم درس بخونم وسمت کتاب نرفت مدرسه نرفت روز بعد گریه کرد بیقراری میکرد که بخونم چی بشه وروز سوم گفت تو سرم سروصدا میشنوم صدا مشت ریختن دیوار راه رفتن مار روی لوله گاز ،شبا خواب نداره وسردرد قسمت پیشانی داره بردم دکتر اعصاب وروانشناس که گفت افسردگی گرفته. البته بدونه انجام آزمایشات قرص فلوکستین 10 تجویز کرد الان یک هفته هست ولی من قرص ندادم چون دیدم خیلی عوارض داره نمیدونم چیکار کنم خودش همش میگه خودم مبارزه میکنم خوب میشم اما من بخاطر سردردش که بخاطر سروصدا هست خیلی میترسم لطفا راهنمایی کنید سپاس ازشما.
پدرم ازاوایل ازدواج سراغ مواد مخدر رفت (تریاک و شیره)الان 36سالشه وازبیستو چندسالگی شروع شد..درمان سرطانش تقریبا1سال در نه جلسه...میگه ب بهونه بری مثال باشگا میری ی جای دیگه ویا لازم نکرده بری بیرون ..من رسما یک زندانی هستم..من تاهرموقع یادمه این همینجوری بود..هیچوقت اخلاق خوبی نداره مگ اینکه موادشو زده باشه و بیادخونه...فقط دعوا میکنه ولی دست بلند نمیکنه..روانی..مامانم میگه اگه طلاق بگیرم مردم پشت سرمون حرف میزنن وهر یه تکه نونو روش صدتا اسم میزارن که از کجا اومده..میگه طلاقم بگیرم باز خودم باید برم سرکار فرقی ب حالمون نمیکنه ولی فرق میکنه اون موقع کسی نیس ک قیافشو ببینیم به گریه بیوفتیم و زجر بکشیم..و پدرم آواره میشه چون کسیو نداره ودلش میسوزه اما اونم خیلی خستس.ب نظرتون طلاق بگیره؟!
با سلام،پسره یازده ماهه دارم،چند وقت هست که خوابش خیلی کم شده،در طول روز فقط یک مرتبه حدود یک ساعت میخابه،شبها هم که تا صبح تو خواب نق میزنه و گریه میکنه،یعنی شب هم خواب راحت نه خودش داره و نه من،خیلی ازین موضوع ناراحتم،اگر میشه کمکم کنید،با سپاس?
سلام من افسردگی دارم تحت نظر دکتر هم هستم خیلی دلم میخاد بایکی حرف بزنم روزی چند پیامک برام دکترم میفرستم بیشتر وقتا جواب میده . ولی من اگه بعضی وقتا جواب نده شروع میکنم به گریه کردن اون تنها پناه من
سلام فرزندم پرخاشگر وحساس وزودرنج هست افسردگی دارد بعضی اوقات خوشحال هست وبعضی اوقات گریه می کند تا خودش راخالی کند دکتربراش قرص دپاکین تجویز کرده شبی یک عدد می خورد دوهفته هست که شروع کرده آیا این قرص مشکلش را حل می کند ؟
1.تنگی تنفس شدید-2.سنگینی سینه-3.تپش شدید قلب-4.نداشتن تمرکز-5. عدم اعتماد به نفس - 6.حس مرگ- 7.احساس بیقراری شدید - 8.و گریه شدید- 9. ترس از حمله دوباره-10.و تنگی نفس دائم
سلام یک دختر 13/5 ساله دارم که به شدت میترسه و نمیدونه که از چه چیزی میترسه البته بیشتر از تخیلات خودش هست و الان مدتیه که به شدت دچار اختلال خواب شده و تا من و پدرش بیدار نباشیم خوابش نمیبره حتی با اینکه در کنار ما میخوابه .لاغرو رنگ پریده شده خیلی گریه میکنه گاهی افسرده و گاهی خشمگینه و خودش هم از این موضوع غمگین شده .لطفا راهنماییم کنید من واقعا نمیدونم چکار باید بکنم؟
سلام خسته نباشید اقای دکتر پسر هشت ساله میکروسفال دارم ک دور سرش الان ۳۹ هست این پسر ب شدت عصبی ومدام جیغ میکشد وگریه میکند وسرش را ب زمین میکوبد وب خودش اسیب میرساند الان دارو ریسپریدون روزی یکی vanatoninروزی یکی والانزاپین روزی یکی میخورد اما باز عصبی وقابل کنترل نیست نمیدونم چکار کنم کمکم کنید
سلام.خسته نباشید.من حالم اصلا خوب نیست خواهش می کنم کمکم کنید.من شبا خوابم نمیاد و‌هر وقت میخوابم زود زود از خواب میپرم.همش احساس خستگی و ناراحتی میکنم.وزیاد حرف نمیزنم.تپش قلب دارم و همراه با تنگی نفس.بغض می کنم ولی نمیتونم گریه کنم.تازه گی ها هم از بعضی چیز ها میترسم مثلا عروسک .زود عصبانی می شوم وپرخوری عصبی پیدا کردم.خیالبافی زیاد میکنم.واصلا حوصله هیچ‌کاری رو ندارم.واقعا دیگه خسته شدم.تورو خدا بگید باید چیکار کنم .
یه نفرازفامیلا بیماری روانی داره افسرده هست ودارو نمیخوره گریه میکنه سوظن نسبت به همسرش داره چه بایدکرد
اگه یه فرد آدم خوش بین و عادی باشه اما پر حرف باشه و کلا گاهی پرانرژی مثلا یک هفته و گاهی بی انگیزه مثلا دو هفته باشه(دو هفته بی انگیزه) گاهی شب ها بی دلیل گریه کنه مثلا دو سال توهم بزنه که مثلا استادش دوسش داشته و به دلایلی نتونسته ابراز کنه و اون شخص دو سال همین طوری عاشق استادش بمونه و بعد از ۴ سال که با تجربه و پخته شد مطمئن بشه اون زمان بچه و ناپخته بوده و بپذیره اشتباهشو. ممکنه بیماری داشته باشه یا طبیعیه؟ ضمنا ۳ سال افسرده بوده و ۱ سالشو فقط درمان شده و الآن خیلی عادیه و شبا هم بی دلیل گریه نمیکنه فقط کمی بی عاطفه شده و فقط حالات انگیزشی و بالعکسشو داره. البته ممکنه به علت بیکاری در این اوضاع اقتصادی هم باشه که ازین شاخه به اون شاخه میپره یا بلا تکلیفه. ممنون میشم راهنمایی کلی بفرمایید.
مادرم دو ماهه که سوزش یک قسمتی از سر داره و کف دستاش سوزن سورن میشه و از درون بیقراره و پریشونه و یه دفعه زبانش میگیره و داد میزنه و گریه میکنه
خیلی زود رنجم و زود گریه میکنم?همسرم افسردگی مانیا است ?
پسری دارم هجده ساله پشت کنکوری با استرس بالا و خیلی درس خوان از زلزله به بعد دچار ترس شدید شده بطوری که شبها باید کنار ماو در پذیرایی بخوابیم واگر در اتاقش تنها بخوابد خواب زلزله میبیند و ترس از مرگ دارد وباترس زیاد و عذاب وجدان شدید گریه میکند من نمی دانم که باید پیش روانشناس و مشاوره ببرم یا راونپزشک و روان درمان لطفا راهنمایی کنید
سلام خسته نباشید.پسرم۴سال و ۱۰ ماهشه خیلی باهوش و زیرکه ولی در مقابل خیلی پسر شیطونیه وخیلی اذیت میکنه.بیشتر اوقات عمدی این کارا رو میکنه که من و پدرش و دیگران و اذیت کنه انگار ازینکار لذت میبره طوری که ما دیگه خونه هیچکس نمیریم حتی پدربزرگ و مادربزرگ دوطرف.واینکه خودش و خیس میکنه حتی پی پیش رو هم نمیگه وقتی هم که دلیل نرفتن به دستشویی رو هم ازش می پرسیم میگه نمیدونم.خیلی زود عصبانی میشه اصلا به حرفمون توجه نمیکنه؟.پیش متخصص اعصاب و روان هم بردیمش براش دارو نوشته(ریتالین،ایمی پرامین۱۰،وازونیدین)ولی دارو ها فقط باعث میشن که بخابه و بعد از تمام شدن اثر دارو باز همون رفتارها رو میکنه،بهانه گیر ولجبازه.من خیلی نگرانشم و سعی میکنم باهاش آروم باشم و درکش کنم کلی پدرش زود عصبانی میشه.من خیلی نگرانشم هر روز کارم شده گریه هم از عوارض داروها میترسم و هم نگران مدرسه رفتن و آینده ش هستم خیلی داغون و کلافه م و واقعا به کمکتون نیاز دارم. سپاسگذارم
من زیاد گریه میکنم دوتا روانپزشک هم رفتم یکی سیتا لو پرام وپروپرانول نوشت ولی خوب نشدم بعدی هم واسم دو تا قرص کوپین 25ودزپیرامین ۲۵نوشت باز هم بی فایده بود نمیدونم چکار کنم
من یه مشکل دارم که خیلی ناراحتم و همیشه اضطراب دارم من وسواس داشتم بعد از زور ناراحتی توی سر خودم می زدم بعد الآن حافظم ضعیف شده الآن درس خوندنم خیلی طول می کشه هر روز سر این وضوع گریه می کنم بعد می گم ای کاش برگردم به گذشته ای کاش تو سر خودم نزده بودم تو رو خدا ازتون خواهش می کنم هر روز داره بدنم از درون به خاطر این موضوع می سوزه و همیشه اضطراب دارم?????? می خوام داروهم مصرف کنم تا حافظم برگرده به گذشته خواهش می شه لطفا یک مرکز عالی برای تقویت حافظه را در تهران بهم معرفی کنید.
سلام.بنده ۱۴سال پیش یکی از همکلاسیهام منو دوستداشت من بهشون بها ندادم ونهایت بدی رو بهش کردم وبعد۱۲سال شرایط زندگی باعث شد پیش آن فرد کارکنم وتحت فرمانش باشم وتو مدت دوسال همکاری ناخواسته یهو چشم بازکردم دیدم دیوونه وار دلبستش شدم ودوسش دارم و بخاطرش شب وروز گریه میکنم وکنترل عواطف انگاردست اون فردافتاده هم میتونه منو بخندونه هم بگریونه وهم غرورم و له کن و دعوام کن و...وخودشم میدونه چقد دوسش دارم اما شرایط زندگیش طوری که نمیتونه باهام ازدواج کن برام فرصت نمیکن وقت بزاره برای باهم بودن ولی دوسداره همچنان باهام دوس باش ونمیزاره به دوستیمونم خاتمه بدم.یعنی امروز قسم میخورم دیگه آدم حسابش نمیکنم برام هیچ چیزش مهم نیس ولی وقتی میبینم زود خشمم فروکش میکن لامسب..خیلی رنج تنهایی ودوست داشتن ی طرفه میکشم خواستم بدونم چیکاربایدکنم وشباهم ازفکروخیالش خوابم نمیبره..ممنون
باسلام،دختری هستم 26ساله،ازاوایل زمستان امسال به شدت احساسات ناخوشایندمثل بی قراری،کلافگی،عصبانیت وگریه دارم به پزشک مراجعه کردم وبوسپیرون مصرف میکنم همچنین افکارفلسفی که هیچ جواب قانع کننده ای برایشان ندارم مرتب ذهنم رامشغول میکندوآزارم میدهدلطفاراهنماییم کنید
پسر 6 ساله من با اینکه1/5ماهه ریتالین میخوره اما تمرکزش خوب نشده خیلی بدخلق وبداخلاق شده زود گریه میکنه چه کار کنم
باسلام من دختری ١٩ساله هستم ویک خواهر ٨ساله دارم از نظر درسی وضعیت خوبی داشتم ودر دوران دبیرستان مدرسه نمونه بودم اما از بچگی مشکل داشتم خیلی خجالتی وساکت بودم وتوانایی بر قراری ارتباط را نداشتم وندارم وبسیار از این موضوع رنج میبرم در ضمن من در خانواده ای فقیر زندگی میکنم پدرم کارگر است وهمیشه پدر ومادرم با هم دعوا میکنند ومن اصلا در خانه آرامش ندارم از سن ١۵سالگی تمایل شدیدی به ازدواج پیدا کردم اما پدرومادرم بخاطردرسم مخالفت کردن تا ١٧سالگی که خواستگار برام اومد تقریبا باشرایط من جور بود اما در آخر بخاطر سختگیری پدرم بهم خورد ومن تا چند ماه حال خوشی نداشتم وهمش گریه میکردم کنکور دادم ولی بخاطر نظر مادرم دانشگاه نرفتم تایکسال بیشتربخونم ورشته بهتری قبول شوم اما خواستگارم دوباره اومد من که دوسال انتظار کشیدم فقط خواستم.ناز کنم و گفتم نه فکر نمیکردم دوباره ول کنه بره ولی الان خیلی پشیمونم وحالم خوب نیست از طرفی حوصله درس خوندنم دیگه ندارم لطفا راهنماییم کنید
تو رو خدا یکی کمکم کنه دارم از زور ناراحتی از بین می رم من دو سال پیش وسواس شست و شو داشتم بعد از زور ناراحتی تو سر خودم می زدم بعد این تو سر زدنم حساب کردم تا حالا 60 دفعه شده تو گذشته حافظم خیلی خوب بود جمله ها را چند بار می خوندم حفظ می شدم اما الآن خیلی طول می کشه تا درسای حفظی را حفظ کنم خیلی ساعت باید بخونم تا حفظ بشم همچنین گیراییمم ضعیف شده بعضی وقت ها سردرد هم دارم ممکنه از اثرات توی سر زدن باشه خواهش می کنم کمکم کنید هر روز سر این موضوع اضطراب دارم هر روز ناراحتم و گریه می کنم می دونم شاید احمقانه باشه اما بعضی وقتا افکار خودکشی به سرم می زنه. آیا راهی هست که بتونم حافظه را به حالت اول برگردونم خواهش می کنم کمکم کنید راه چاره را بهم نشوند بدید جواب سوالما کامل بدید. دارم از پشیمونی می میرم خواهش می کنم کمکم کنید.
بنده مصرف قرص زیرزبانی B2داشتم چندوقتیه گذاشتمش کنار وازهمون موقع کاهش وزن شدیدی پیداکردم ۸کیلو کم کردم افسردگی هم دارم سرچیزهای الکی عصبی م کنترل گفتار ندارم وموقعی که عصبی مگریه م .من برای درمان خودم باید چیکار کنم؟
بنده چند وقت پیش مصرف قرص زیرزبانیB2داشتم ووضعیت جسمانیم خوب بود از وقتی که این دارو روگذاشتم کنار کاهش وزن شدیدی پیدا کردم واعصابی شدم آیا راه کاری برای افزایش وزن من وجود داره وبتونم به اعصاب خودم مسلط شوم چون بعضی موقع ها خود به خود گریه میکنم احساساتم خراب میشه افسردگی شدیدی م همش تو انضبای خودمم.
برادرم در کودکی بیش از حد گریه میکرد سرش نسبت به بدنش بزرگتر از عادی بود در ۲ سالگی تلوزیون خونمون رو شکست مادرم با قاشق داغ سوزوندش در ۱۶ سالگی اکثر وقتها بیش از حد عصبانی میشد و دستاشو بهم میفشرد از کودکی تا ۱۶ سالکی شب ادراری داشت تقریبا یک شب در میون. در ۲۰ سالگی یه بار رفت بیرون و فردا صبح برگشت . گاهی سیگار شدید میکشه. از کودکی تا الآن مرتب روزی بیش تر از ۴ ساعت پیاده روی میکنه. اکنون۶ماهه ازدواج کرده و همسرش بارداره و برادر من بیش تر عصبانی شده و تلوزیون و آینه رو با بلوک خرد کرده و ۳ تا گوشی موبایل شکسته و تموم کتابهاشم پاره کرده. اسم بیماری برادر من چیست؟اون ۳۰ ساله است.
پسرم ۲۱ ماهشه توی خونه خیلی شیطنت داره و بازی میکنه من و باباش هم زیاد باهاش بازی میکنم و زیاد احترامشو داریم بچه اول هم هست، خانواده من هم شلوغن الان کامل حرف میزنه مشکلی که واقعا اذیتم میکنه اینه که جایی که میریم و براشون اشنا نیستن گریه میکنه از بغلم نمیاد پایین چشاشو میبنده اصلا حرف نمیزنه مدام میگه بریم خونمون اصلا اون شیطنت خونه رو نداره من و باباشم شدیدا اجتماعی هستیم اصلا دوست ندارم اجتماعی نباشه این حرکتش واقعا ازارم میده نمیدونم باهاش چه رفتاری داشته باشم و چکار کنم که خوب بشه. ناگفته نماند دیگه دم دمای اخر که می خوایم از مهمونی بریم به حرف میاد اما از جاش بلند نمیشه بره با بچه ها بازی کنه خیلی هم بهم وابستس. چون پسر عموشم از کوچیکی تو جمع یه بچه ساکتی بود الانم که کلاس اول خیلی کم رو و خجالتی هست نمی خوام اینجوری بشه . این خیلی نگرانم کرده.
با سلام و تشکر ،،ازوقتی نوجوان بودم ،،دوست داشتم یه موقع هایی با خودم خلوت کنم و به صداهایی که توی ذهنم بود گوش بدم،،هرشب قبل خواب یه رمان کوتاه توی ذهنم تصور میکردم،،با خنده قهرمان کی خندیدم و با گریه اش گریه می کردم،،،در واقع قهرمان داستان خودک بودم،،،وداستان هم زندگی اینده من بود،،، هرشب داستان از رویاهای قشنگ و عشق دروعین،و خیانت و ترک کردن من،،تموم می شد ،،والان که ده سال پیش یک ازدواج اجباری و طلاق داشتم فوق العاده منزوی،،پرخاشگر،،زود عصبانی،،رویایی،،اینده نگری کردن،احساس شکست و نامیدی،،کابوس های شبانه ،،بیخوابی،،خودبرتری گاهی،،و تا چشمام رو میبندم دوباره همون داستان سرا شروع میکنه از اینده گفتن که هیچ وقت اتفاق نیوفتاد،،بدبین هم میشم،چند بار از درون منو تشویق به خودکشی هم کرده،،از این تنهایی هم رنج میبرم،،،من چیکار کنم که راحت شم از این خودی که درون منه؟چه دارویی مصرف کنم؟
با سلام و تشکر ،،ازوقتی نوجوان بودم ،،دوست داشتم یه موقع هایی با خودم خلوت کنم و به صداهایی که توی ذهنم بود گوش بدم،،هرشب قبل خواب یه رمان کوتاه توی ذهنم تصور میکردم،،با خنده قهرمان کی خندیدم و با گریه اش گریه می کردم،،،در واقع قهرمان داستان خودک بودم،،،وداستان هم زندگی اینده من بود،،، هرشب داستان از رویاهای قشنگ و عشق دروعین،و خیانت و ترک کردن من،،تموم می شد ،،والان که ده سال پیش یک ازدواج اجباری و طلاق داشتم فوق العاده منزوی،،پرخاشگر،،زود عصبانی،،رویایی،،اینده نگری کردن،احساس شکست و نامیدی،،کابوس های شبانه ،،بیخوابی،،خودبرتری گاهی،،و تا چشمام رو میبندم دوباره همون داستان سرا شروع میکنه از اینده گفتن که هیچ وقت اتفاق نیوفتاد،،بدبین هم میشم،چند بار از درون منو تشویق به خودکشی هم کرده،،از این تنهایی هم رنج میبرم،،،من چیکار کنم که راحت شم از این خودی که درون منه
سلام خسته نباشید من یگ پسر ۳ سال و۵ ماه دارم وقتی میخنده و گریه میگنه دهنش را کج میکنه چن تا دکتر بردم ولی کاری نکردن ازتون خواهش میکنم جواب من را بدید که من چکار کنم خو ب بشه
سلام من اکثر اوقات ناراحت و گرفته ام و همیشه تو فکرم.احساس میکنم دنیا واسم تنگه و نفس کشیدن واسم سخته و وقتی میخام گریه کنم گریم نمیاد میخام بدونم دلیلش چیه؟
دوماهه زایمان کردم،از دو هفته بعدش احساس دلتنگی میکنم هنگام غروب آفتاب به مدت چند ساعت،الان دو روزه صبحها هم این حالتی میشم همش گریه م میاد و کم اشتهام،هیچ مشکلی هم در زندگیم ندارم،فقط بعد زایمانم اینطوری شدم،تورو خدا کمکم کنین
سلام ،من چند ساله عصبی هستم و الان دچار معده درد و زخم اثنی عشر شدم ولی همش احساس بغض گلو و درد تو قفسه شینم احساس گرفتگی دارم همش میخوام گریه کنم ،هر چی هم می خورم احساس میکنم معدم دیر هضم میکنه ،اعصابم ضعیفه زود هم ناراحت میشم،همش استرس دارم ،ممنون
پسرم چهار سال دارد و همیشه گریه میکنه هرچی به اون بگی انجام نمیده مثال میگم بهش بگی شیرسفید است میگه نه سیاه است ؟
درمان بی خوابی بدون دارو (کلیک کنید)
اینجا باهوش تر میشوید!
عضویت در خبرنامه ثبت نام
ثبت نام شما با موفقیت انجام شد
در خبرنامه ما عضو بشید و دسترسی خودتون به اطلاعات جالب و جذاب رو راحت کنید. باقی کارها رو ما برای شما انجام میدیم. تنظیم خبرنامه خبرنامه سلامت خبرنامه مغز و اعصاب و روان خبرنامه زیبایی و تغذیه