منوی اصلی
نتیجه جستجوی مقالات "گوشه"

پرسش‌وپاسخ

Question/Answer

سوالات خود پیرامون مسايل پزشکی را از سبزوسالم بپرسید. توضیحات بیشتر

جستجو در سوالات پزشکی و سلامت

سلام همسرم مدتی است گوشه راست سرش پیشانی وکمی از سرش یک دفعه شروع به گزگز وبعد درد می گیرد لطفا راهنمایی کنید ۰
سلام۰برادر من حدود بیست ساله گوشه گیر بوده هر وقت م رفت بیرون با مردم بسیار تند و حتی دعوا میکرد ولی الان دیگه کاملا حالت دیوانگی داره۰شیشه ها میشکونه و۰دعوا با خودش حرف میزنه۰چیکار کنیم؟ممنونم۰کمکم کنید۰
سلام...دختری هستم 24ساله که بعد یک اتفاق ناخوشایند استرس بهم وارد شد...ازون مرحله بعد همش استرس دارم..جوری که واقعا برام عذاب آور شده...کف دست و پام همش عرق میکنه..همش به چیزای بد فکز میکنم تا حدی که ضربان قلبمو حس میکنم و حالت تهوع میگیرم.شبا بیشتر اینطوری میشم.خیلی شرایط برام سخت شده.دلم میخاد یه گوشه بشینم گریه کنم
خوابم کمه.وقتی نزدیک صبح میشه گوشها.یا سرم صدای صوت میدهد لطفا راهنماییم کنید
باسلام اینجانب حدود سه ماه پیش بطور ناگهانی گوشهایم دچار گرفتگی گردید وهمزمان تعادل خود را از دست دادم، که بلافاصله در همان محل نشستم و بعد از چند دقیقه به حال عادی برگشتم . این حالت سه بار دیگر برایم اتفاق افتاد البته در فواصل مختلف ، در هر بار علایم مشابه بود. به متخصص گوش و حلق و بینی مراجعه کردم ولی مشکلی تشخیص ندادند. لطفا راهنمایی فرمایید
سلام دوانگشت پای من دیروز باشدت زیاد به گوشه تخت خورده وصدای بدی داد الان کبود شده و ورم داره راه رفتم سخت شده به نظر شما شکسته ؟
بعضی روزهابیماریش فروکش میکند ولی تازگیا خیلی عذاب میکشد قرمزی خارش ریزش اشک تاری دید و رم پلاکها و....درادامه استرس اظطراب وسردرگمی یانگرفتن نتیجه اوراگوشه گیر واصلی کرده دراین مورد پیش متخصص مصر هم رفتیم
سلام من گوش راستم وزوز داره و جفت گوشهام احساس پری و سنگینی دارن بعضی وقتا همراه با درد دکترم رفتم بتاهیستن داده زیاد خوب نشدم
من یک جوان ۳۰ ساله ام . مرتب درگیری فکری دارم،زود رنج، تنهایی بی اعتماد نفسی و بی ارادگی وهمیشه به فکر اینکه دیگران چه جور موفقن ولی من نیستم درحالی که گذشته بودم.? همراه با ترس از آینده بی هدف و پوچ آزارم میده.درصورتی که قبلاها خیلی موفق بودم و احساس خوشبختی میکردم، ولی الان واقعا هیچ احساسی ندارم و گوشه گیر شدم.مرتب فکر و فکر که چرا از عرش به فرش اومدم.تورو خدا یه راه حلی واسه اصلاح خودباوریم پیشنهاد کنید. کلا جدا از فکری شدنم، بی اعتماد نفسی و بی ارادگی دامن گیرم شده. آیا راهی برای فرار از این مشکلات وجود داره.....؟!
برای ترک گوشه لب چی مفیده
برای رفع چرک گوشه ناخن چکار کنیم؟
یک ماه است در ستون فقرات وگوشه لگن سمت چپ درد دارم بر اسر بلند کردن جسم سنگین لطفا راهنمایی کنید
سلام میخواستم بدونم بالا کشیدن گوشه ی چشم با تزریق ژل وبدون عمل جراحی امکان پذیره!؟
سلام گوشه گیر و کم حرف هستم و داخل جمع به مدت طولانی نمیتونم حضور داشته باشم و بدلیل منزوی بودن مجبور به ترک جمع خواهم شد
سندرم گوشه کشنده است یا نه
سلام من هر وقت جایی از بدنم بریده میشود با سرگیجه و احساس ضعف و سیاهی رفتن چشم و کر شدن گوشها مواجه میشوم و گاهی هم به نفس نفس می افتم دلیلش چیه.
سلام من دختری ۲۰ ساله ام من خیلی وقته که سرگیچه مشکل در راه رفتن و تاری دید دارم مخصوصا اول صبح که از خاب بیدار میشم و استرسم زیاده احساس سنگینی سر میکنم بعضی وقتا ی طرف سرم سوزن سوزن میشه گوشهام سنگین میشه خستگی مفرط دارم اصلا نمیتونم از عهده ی کار هایم بر آیم واسم سخت میشه مشکل من چیه ؟؟
سلام من دختری ۱۶ساله هستم بامعدل ۱۹ویک دانش اموزبسیارموفق درازمون هام اماخب متاسفانه چندوقتی میشه که بامشکلاتی نظیر افسردگی مواجه شدم تقریبا میشه گفت ازکودکی اینطوربودم گوشه گیر زودرنج عصبانی وحساس ومنزوی و.... ومتاسفانه دردوران نوجوانی برام اتفاقی افتادایندبودکه به دبیرم که خانم بودعلاقه مندشدم اماالان پس ازشکست های بسیارهنوز فکراذیت شدن هام رهام نکرده وچون خیلی دبیرم درحقم بدکرده وتمام حرف هام رورفته گفته فکرانتقام هستم به همین دلیل هست تانیمه هایی ازشب درس میخونم تاپزشکی دانشگاه تهران قبول بشم وفکرمی کنم این یه نوع انتقام گرفتن ازسختی هاهست درسته؟؟ومشکلاتی که درکودکی داشتم و...... مشکل کجاست به نظرشما؟؟هرکاری می کنم بدی هایی که درحقم شده رونمیتونم فراموش کنم چه کنم؟؟؟؟؟؟
با سلام بنده ۲۸سال سن دارم و مجرد هستم تو رو خدا تا آخرش بخونید خیلی برام مهمه حدود ۱۲سال پیش پدرم دچار سکته مغزی شد و من شاهد بر ماجرا بودم از آن روز دیگر به سکته و مغز حساس شده بودم همیشه فکر میکردم داخل سرم یک چیزی یا یک نبضی نامنظم میزنه شبیه تپش قلب و همیشه به انگشتان و حتی به رگهای دستهام نگاه میکردم و میترسیدم خون در رگم گیر نکنه و همیشه کنار آینه میرفتم و خودمو نگاه میکردم با خودم میگفتم اینطرف صورتم کج نیست نسبت به طرف دیگه صورتم یا لبم کج نشده نسبت به طرف دیگه یواش یواش بی خوابی پیدا کردم حدود ده سالی هم میشه بی خوابی دارم و خواب ندارم میترسیدم توی خواب شبیه مادرم سکته بزنم یواش یولش دیدم دستهام گیزگیز میکنه با خودم میگفتم حتما از سکته هست یا دستم میخوابید تا اینکه این اواخر امسال پرش تو خواب هم پیدا کرده بودم توی خواب پرش میزدم یهویی احساس خفگی و وحشت ... من با گوشی ام شبها تا ساعت دو یا یک شب ور میرفتم حدود سه ماه پیش بود این چشم چپ من نسبت به چشم راستم خوب کار نمیکرد یعنی کند تر شده بود بعد به چشمم خیلی حساس شده بودم ولی میترسیدم برم دکتر چون میترسیدم بگن سکته زدی خلاصه یک دو هفته ای گذشت دیدم این چشمم داره خوب نمیشه با خودم میگفتم برم دکتر بعد توی دلم میگفتم نه اگه بگن سکته زدی تحمل شنیدنشو ندارم خلاصه دیدم داره یک طرف صورت یکجوری میشه یعنی در خودم احساس میکردم نیمه صورت طرف راستم یکم جلوتر از نیمه صورت طرف چپم هست یک دو سه روز بعدش دیدم زبونم نیمه طرف چپم سر (لیز)شده بود یک چند روزی همینجور بود منم توی دلم میگفتم نکنه سکته زدم بعد میگفتم شاید خوب بشم یک شب بود انار خریده بودیم من چند تا انار خوردم فرداش دهانم مزه انار میداد به بچه های داخل کارگاه تعریف کردم بچه ها دهانم مزه انار گرفته از دیروز تا حالا یکم مزه اش تو دهنم مونده ولی تو فکر این بودم چرا زبونم سر شده اونم طرف چپ اینم چشم چپ نکنه سکته زدم خدایا بعد دو سه روز داخل کارگاه بودم دیدم استادم با یک چشمش اشاره کرد طرفم اون قیچی رو بده منم میخواستم دوباره به خودش اشاره کنم با یک چشم و قیچی رو بدم دیدم نتونستم با یک چشم پلک بزنم دیدم دوباره خواستم پلک بزنم نتونستم بعد این استادم گفتم جریان چیه من نمیتونم اونم گفت وای تو مشکل اعصاب داری تو سکته زدی منم ترسیدم گفتم نگو گفت چرا تو سکته زدی خودت حواست نبوده یک روز حتما فشارت بالا رفته حواست نبوده مشکل کبد هم فکر کنم داری چون جوش صورت داری و.... بعد رفتم خونه شب بود که رفتم روبروی آینه ایستادم طرف صورتم نگاه میکردم و میگفتم بزار ببینم این چشمم چکار شده بعد هر کار کردم نتونستم با یک چشم پلک بزنم هر دو چشمم را میاوردم پایین با چشم راستم میتونستم چشم عوض کنم ولی با چشم چپم نمیشد به فکم نگاه کردم دیدم راسته به دماغم به لبم تو فکر بودم و ترسیده بودم توی همون لحظه که داخل آینه بودم دیدم یک شوک کوچک یهویی تو صورتم ایجاد شد لب سمت چپم بی حرکت شد ابروی سمت چپم بالا نمیرفت وقتی ابروهامو میبردم بالا فقط ابروی سمت راستم میرفت بالا و ابروی چپ نمیرفت بالا صورتمو با ناخن کشیدم دیدم حس داره گفتم سکته مغزی که بی حس میکنه آدمو ولی خیلی میترسیدم برم دکتر فردا صبح جمعه بود رفتم بیمارستان دیدم متخصص مغزو اعصاب ندارن رفتم یک بیمارستان دیگه اونجام روز جمعه گفتند متخصص نداریم گفتند متخصص عمومی داریم گفتم باشه یک نوبت گرفتم و رفتم یک خانم دکتر بود اصلا نگاه و معاینه نکرد گفت هیچی نیست سرما خوردی خودش خوب میشه با نگرانی گفتم خانم دکتر من سکته نزدم گفت نه من توی دلم گفتم شاید بخاطر دلداری باشه بعد گفت فردا برو پیش متخصص مغز و اعصاب فرداش رفتم پیش متخصص مغزو اعصاب گفتم دیروز همه جا بسته بود رفتم متخصص عمومی به من یک خانم دکتر گفته سرما خوردین خیلی نگران هم بودم ولی آقای متخصص مغز و اعصاب هم اصلا معاینه نکرد گفت بیا این نسخه رو بگیر گفتم آمپولم داره گفت آره ۱۰تا من گفتم فقط پس قرص بدین گفت تا دو ماه همینجور هستیا شایدم بیشتر طول بکشع خلاصه داروهای کورتون دار بود همه قرصهاش بعد دیدم هشت روز گذشت ولی خوب نشدم گوشهامم به صدا حساس شده بود مخصوصا همین گوش سمت چپم به صدای بلند انسان یا بوق موتور و ماشین حساس شده بود نمیتونستم بخندم با یک طرف دهانم فقط میشد بخندم نزدیک ۸ روز اینجوری بودم که هر جا میرفتم میگفتن سکته زدی... خلاصه دوباره رفتم پیش دکتر متخصص گفتم همون آمپولاتونو بزنین گفت نه حالا که قرص خواستی دیگه برو من گفتم من نگرانم گفت نگران نباشه تا دو ماه همینطوره شاید بدتر دهانت کج تر هم بشه گفتم بیاین فشار خونم بگیرید گفتند بیا فشارم ۱۱بود گفت خوبه بعد دیدم هر جا میرفتم روحیه ام خراب شده بود از بس دورو بری هام میگفتن سکته زدی خودمم بیشتر میترسیدم آخر رفتم یک متخصص دیگه اون منو دید با نسخه گفت یک رگ تو جمجه ات بسته شده نمیدونم گف
یه مدت داخل گوشم خارش میده چندوقته بعدازغذاخوردن روزی یباربالامیاوردم لبه های بینیم خارش میده سرگیجه هم داشتم گوشه های چشمم هرازچندگاهی خارش میگیره کمی آبریزش بینی داشتم رفتم دکتربعدمعاینه داروداد گفت بینیم خشکه یعنی چی چیکارکنم سرم شستشووسیتریزین وسودوافدرین اسپری بینی دادن.دراثرچیه میشه توضیح بدین
۱۷سالمه تو خونه سر همه چیز قهر میکنم از خیلی چیزا خیلی غذاها بدم میاد و مامانم و بابام همش منو چک میکنن تنها نمیزارن برم بیرون و درباره دوستام حرف میزنن میگن اونا قهر و اینارو یادش دادن و من درس دارم ولی میگن باید کار خونه بکنی و منم کمک میکنم اما ب چشم نمیاد خواهر بزرگم ک ازدواج کرده رو تو سر من میزنن منو زوری میبرن بیرون بهم تیکه میپرونن و جلوی من حرفای زن و شوهری میزنن خستم منم تنها جای امنم زیر پتو ودرس خوندنو گوشیه چیکار کنم اخلاقم خوب شه من بد اخلاقم ک اونا و کاراشون باعثشن لجباز و قهروام و خجالتی و گوشه گیر
باعرض سلام و ادای احترام حدود بیست روزقبل صبح که خواستم بیدارشوم سرم راازبالش که بلندکردم افتادم روبالش احساس تهوع نسبتاکم سبکی سر کرختی وبی حسی عمومی بدن بی حسی نسبی لب هام و عرق سرد و احساس منگی و غوطه وری شدید در آب تپش قلب شدید و اضطراب داشتم و هرچه تلاش کردم نتوانستم از رختخوابم حتی یک وجب هم بلندشوم و همینجوری که روی شکم که خوابیده بودم به 115 زنگ زدم هوشیاریم زیادنبود ولی درتماس بااورژانس و خانواده مشکل جدی نداشتم (البته گوشی رو خانمم برایم آورد) بعدکه آمبولانس آمد و نیم ساعتی طول کشید هرچنددرگزارش خودشان 8 دقیقه ای درج کرده بودند! ؛ اکسیژن خونم 99 فشارم 8 روی 8 وقندخونم 120 بود بعد که یک ساعت و ده دقیقه بعد ازاین حالت که برام پیش آمد منو به اورژانس منتقل کردند آزمایش گرفتند و اکسیژن دادند و سرم و یک آمپول به باسنم که نمیدانم چی بود بعدطبق نتیجه آزمایشات حمله قلبی منتفی بود هرچند بعدا که در اینترنت سرچ کردم یکی تو تاازاین فاکتورهایی که توی آزمایش بود حداقا 6 ساعت مبخواست تاخودشو توی خون نشون بده ولی آزمایش من یک ساعت وربع بعدازآن حالت بود البته من دقیقاساعت 8 و 50 دقیقه صبح دچارچنین حالتی شدم وقبلش ساعت 8صبح یکبارکامل بیدارشدم وهیچ خبری ازاین حالت نبود. 3روزقبل ازاینکه چنین حالتی واسم پیش بیاداحساس وزش باد درگوشهام داشتم و دوروزبعدبروزاین حات واسم دوروزهم ادامه داشت تااینکه به یک گوش و بعداکلا تمام شد. ولی ازآن موقع به بعدهرروز یک یاچندبار دچارسبکی سر افت فشار و عرق سرد میشدم هم درخواب وهم دربیداری به تناوب چندشبهم درخواب دچارکابوس میشدم و تا اینکه این علایم جایشان دادندبه عرق شبانه بیقراری دوره ای واحساس سردی درکف پاها وبی حسی نسبی بازوهام و گرفتگی خیلی کم بعد پیاده روی و هروقت سرمابه پاهام میخورد این علایم و حالات حمله بیشترسراغم می آید دکترقلب 2تا رفتم گفتندقلبت سالمه آزمایشات روتین هم که دادم مشکلی درکارنبود دکترمغزواعصاب رفتم تشخیصش البته با معاینه بالینی (سوال جواب) حملات پانیک بود دوا نوشت بامصرفشان فشارم اینقدر بالا میرفت کلیه هام درد میکرد دواها را بیشترازیک روزمصرف نکردم ولی این حالت تمام نشده هرچنداضطرابم خیلی کمترشده / البته سالهای قبل یک حالتی سراغم می آمد بااین شرح که احساس ضعف و عرق سرد و رنگ پریدگی شدید مخصوصا وقتی که ازکف زمین ارتفاع بیشتری میگرفتم داخل اتوبوس ویادرجایی سکون داشتم مثلا وقتیکه درحال اصلاح موهای سرم بودند و یا نشستن .. که با نفس عمیق کشیدن و حرکت دادن بدنم وآب خوردن بعد چنددقیقه رفع میشد اون موقع پزشکها البته عمومی گفتن کمبو اسیدفولیک دارید البته بدون هیچ آزمایش خونی که بعد از چندایامی دیگر بااین حالات مواجه نمیشدم و کلا اززندگیم بیرون میرفت (کلا سراغم نمی آمد و دوره ای سراغم می آمد ) الان فقط بازوهام بعضی وقتها بیحس نسبی میشن و بعدا بیحسی میره سراغ پاهام و بعضی وقتها احساس ضعف و سبکی سر ویا عرق شبانه میشم البته زمان خاصی نداره چه توی خواب نصف شب باشه چه بیداری روز وشب و البته احساس وزش بادتوی گوش چپم دارم البته یه خورده کمتراز اوایل اولین بار که اورژانسی شدم خواهشمندم کمکم بفرمایید دکترمغزواعصابم ام آرآی هم نوشته که هنوز نگرفته چون توی نوبتم . خدا اجرتان دهد ان شاءالله
باسلام.پسری دارم که فروردین سه ساله کامل میشه.یک سال و نیم که بود از شیر گرفتمش بخاطر همین پوشک گرفتنش رو از دو سالگی شروع کردم اول اینکه تو خونه پوشکش نمیکردم ولی بیرون بود کم کم بیرون هم پوشکش نکردم هر نیم ساعت یه بار میبردمش دستشویی الان که به این سن رسیده بیشتر اوقات خودشو نجس میکنه و میره شلوارشو عوض میکنه هرچی یا بیخیالش شدم یا دعواش کردم یا... بازهم بیشتر من باید یاداوریش کنم که بره دستشویی از نظر دفع مدفوعش هم عادت کرده میره گوشه ای ازخونه کارشو میکنه بعدببرمش دستشویی بشورمش. دیگه نمیدونم چجور باهاش رفتار کنم تا درست دستشویی رفتن رو یاد بگیره و دیگه خودشو نجس نکنه راهنماییم کنین
باسلام.پسری دارم که فروردین سه ساله کامل میشه.یک سال و نیم که بود از شیر گرفتمش بخاطر همین پوشک گرفتنش رو از دو سالگی شروع کردم اول اینکه تو خونه پوشکش نمیکردم ولی بیرون بود کم کم بیرون هم پوشکش نکردم هر نیم ساعت یه بار میبردمش دستشویی الان که به این سن رسیده بیشتر اوقات خودشو نجس میکنه و میره شلوارشو عوض میکنه هرچی یا بیخیالش شدم یا دعواش کردم یا... بازهم بیشتر من باید یاداوریش کنم که بره دستشویی از نظر دفع مدفوعش هم عادت کرده میره گوشه ای ازخونه کارشو میکنه بعدببرمش دستشویی بشورمش. دیگه نمیدونم چجور باهاش رفتار کنم تا درست دستشویی رفتن رو یاد بگیره و دیگه خودشو نجس نکنه.میشه کمکم کنین؟
سلام مردی ۴۵ ساله هستم مدتی است صدای فشار آب در سرم ویا گوشهایم افتاده صداها را به سختی میشنوم لطفا راهنمایی بفرمایید
سلام خسته نبا شید پسری بیست ودو ساله دارم اوپسری بسیار شاد وپرحرف وسرحال بود اوالان حدود بیست روز است که خیلی کم حرف وساکت وگوشه گیر شده است انگار اصلا در این دنیا نیست می گوید من با خودم درون دلم حرف می زنم می گوید مغزم کار نمی کند اوپسری بسیار باهوش بود ولی در این چند روزه دیگر مغزش یاری نمی کنه ممنون اگر مرا راهنما یی کنید
سلام.برهمه ی دکترای عزیزو زحمتکش.من خواهری دارم که 28سالش هست و حدودا 3سال میشه که ازدواج کرده طی این 3سال که ازماجداشده متاسفانه یک روز خوش ندیده و به یک بیماری روانی مبتلا شده بیماری اش مثل شبیه به جن زدگی است حالا دقیقا نمیدونم شاید بیماری اش بخاطر این باشه که زیاد تو خانه تنها میمونده وخودش را تو اتاق حبس میکرده مشخصات بیماری اش اینگونه است بعضی وقت ها به ما میگه که شخصی به شکل مردها یا زن های فامیلمون میان پیشم میشینن، بیشتروقت ها هم به دیوار و گوشه های درو دیوار چندساعتی خیره میشه آب و غذا نمیخوره باید به زور بهش آب و غذا بدیم قاشق و بشقاب رو هم بعضی وقت ها با دستمال برمیداره و نمیخواد دستاش بهش بخوره همسرش میگفت که همیشه لباس های منو خودش رو دزدکی می برده میسوزونده چند مدت پیش هم با مادرم تماس گرفته بود وبهش گفته بود باید هرچه زودترآخوند روستامون رو بکشید اون قراره دنیارو به جهنم تبدیل کنه بعضی وقت ها تو خونه که مارو صدا میزنه و بهش میگم چیه چیزی میخوای میگه هیچی هیچی برو بعدش که میریم بازم صدامون میزنه ولی بازم که بهش میگم همین حرف هیچی هیچی برو رو تکرار میکنه بعضی وقت ها هم هی ذکراستغفرالله رو میگه بعدش میگه خدایا غلط کردم منو نجات بده اشتباه کردم نباید این کارو میکردم غلط کردم توبه میکنم خدایا منو ببخش بعضی وقت ها که باهامون میادتو آشپزخونه یا اتاق یا سرویس یا جایی دیگه میگه من نباید میومدم اینجا چرا امدم ول کن اصلا میرم نمیخوام بیخیال میشم ولش کن مهم نیست درست به یک مشت استخون تبدیل شده پیش هر جن گیر و سید و شیخ و دکتری هم که تاحالا بردیم همشون میگن که سالمه چیزیش نیست بخدا ما خیلی وضع مالیمون خرابه نمیدونیم بیماریش چیه به هردری میزنیم بسته است نمیدونیم باید پیش چه دکتری ببریمش که خوب بشه ازتون تمنا دارم که مارو راهنمایی کنید و علتش رو به مابگید من نوکرهمتون هستم همیشه سرنمازم دعا تون میکنم مارو ازاین بدبختی نجات بدین بخدا 3ساله خوشی ندیدم شوهرشم دیگه نمیخوادش میگه روانیه دیونه اس خیلی هزینه کردیم ولی شفا پیدانکرد
سلام ٣١سالم هست و اخيراً متوجه شدم علاوه بر لرزش دستهام ،سر هم لرزش خفيفى داره و تمام طول روز گوشهام كيپ هستن ولى شدتش شبها و صبح هستش دندون هام رو غير ارادى خيلى بهم فشار ميدم و زمانى شُل ميكنم كه دردش رو احساس ميكنم و به خودم ميام چشمها هم دوتايى ميبينن البته همه اين علايم كم كم بيشتر شدن ولى چيزى كه باعث شده خيلى اذيت باشم كيپ شدن گوشهام هست. يك مادر
سلام.برهمه ی دکترای عزیزو زحمتکش.من خواهری دارم که 28سالش هست و حدودا 3سال میشه که ازدواج کرده طی این 3سال که ازماجداشده متاسفانه یک روز خوش ندیده و به یک بیماری روانی مبتلا شده بیماری اش مثل شبیه به جن زدگی است حالا دقیقا نمیدونم شاید بیماری اش بخاطر این باشه که زیاد تو خانه تنها میمونده وخودش را تو اتاق حبس میکرده مشخصات بیماری اش اینگونه است بعضی وقت ها به ما میگه که شخصی به شکل مردها یا زن های فامیلمون میان پیشم میشینن، بیشتروقت ها هم به دیوار و گوشه های درو دیوار چندساعتی خیره میشه آب و غذا نمیخوره باید به زور بهش آب و غذا بدیم قاشق و بشقاب رو هم بعضی وقت ها با دستمال برمیداره و نمیخواد دستاش بهش بخوره همسرش میگفت که همیشه لباس های منو خودش رو دزدکی می برده میسوزونده چند مدت پیش هم با مادرم تماس گرفته بود وبهش گفته بود باید هرچه زودترآخوند روستامون رو بکشید اون قراره دنیارو به جهنم تبدیل کنه بعضی وقت ها تو خونه که مارو صدا میزنه و بهش میگم چیه چیزی میخوای میگه هیچی هیچی برو بعدش که میریم بازم صدامون میزنه ولی بازم که بهش میگم همین حرف هیچی هیچی برو رو تکرار میکنه بعضی وقت ها هم هی ذکراستغفرالله رو میگه بعدش میگه خدایا غلط کردم منو نجات بده اشتباه کردم نباید این کارو میکردم غلط کردم توبه میکنم درست به یک مشت استخون تبدیل شده پیش هر جن گیر و سید و شیخ و دکتری هم که تاحالا بردیم همشون میگن که سالمه چیزیش نیست بخدا ما خیلی وضع مالیمون خرابه نمیدونیم بیماریش چیه به هردری میزنیم بسته است نمیدونیم باید پیش چه دکتری ببریمش که خوب بشه ازتون تمنا دارم که مارو راهنمایی کنید و علتش رو به مابگید من نوکرهمتون هستم همیشه سرنمازم دعا تون میکنم مارو ازاین بدبختی نجات بدین بخدا 3ساله خوشی ندیدم شوهرشم دیگه نمیخوادش میگه روانیه دیونه اس خیلی هزینه کردیم ولی شفا پیدانکرد
سلام چندساله که درماتیت سبوریک گرفتم.بعضی وقتها به گوشهام میرسه امامدتی که سوت گوش دارم آیا از نشانه های درماتیت هست؟
من گلویم خیلی درد میکرد هر وقت زیاد از حنجره ام کار میکشیدم یا داد میزدم 1هفته گلویم می گرفت رفتم اندوسکپی دکتر حلق و بینی گفت گلویم سالمه چند باری رفتم گفت سالمه بعدش بهم پیشنهاد داد حتما بدم به یک پزشک اعصاب و روان ....بعد الان چند روزی هم پایین گلویم درد میکنه انگار گردنم زیر گوشه ام هم خیلی درد دارم ...میخوام ببینم آیا من الان چیکار کنم خیلی نگرانم با تشکر
سلام. علایم زیر را دارم. تنگی نفس و احساس وجود چیزی در گلو که باقورت دادن پایین نمی رود . درد در سر و گوشها واحساس خشکی در گردن مخصوصا زمانی که از خواب بیدار میشم گردنم به شدت خشک شده و همچنین درد شدید بدنی پیگیری های انجام شده هم کولونسکوپی و اندوسکوپی و تست تنفسی و نوار قلب و اکو و عکس از مری بوده که در تمام این ها فقط ورم مری تشخیص داده شده ولی من هر روز تنگی نفسم داره بدتر میشه و تپش قلب شدید زمانی که تنگی نفس میگیرم
من از گوشه چشمم حواسم به همه اشیا هست نگاه کسی بکنم رومو برگردونم.حواسم بتصویرش هست حتی رو چپ و راست کردن گردنم حساس شدم. آیا مشکل من باید به دکتر مغز و اعصاب مراجعه کنم
من یه از گوشه چشمم حواسم به همه اشیا هست نگاه کسی بکنم رومو برگردونم.حواسم بتصویرش هست حتی رو چپ و راست کردن گردتم حساس شدن. حالا یه وانشناس ک هیپنوز کارمیکنه بهم گفته ک مشکلت رو با هیپنوز حل میکنم آیا میتونم بهش اطمینان کنم.؟ ضمن اینکه من اضطراب شدید هم دارم. تو رو خدا جواب بدید.
با سلام من از گوشه چشمم حواسم به همه اشیا هست نگاه کسی بکنم رومو برگردونم.حواسم بتصویرش هست حتی رو چپ و راست کردن گردتم حساس شدن. حالا یه وانشناس ک هیپنوز کارمیکنه بهم گفته ک مشکلت رو با هیپنوز حل میکنم آیا میتونم بهش اطمینان کنم.؟ ضمن اینکه من اضطراب شدید هم دارم. تو رو خدا جواب بدید.
7سال پیش توسط خانمی که بااون قصد ازدواج داشتم بهم خیانت شد اون خانم با کسی همبستر شده بود مشکل روحی پیدا کردمو از جامعه فراری شدم گوشه گیر و منزوی شدم تحصیلاتم روهم نتونستم ادامه بدم چون میدیدم دخترپسرایی که بی پروا سکس میکردن نمیتونم ازدواج کنم و شکاکم به همه
باسلام من خیلی آدم خنده رویی هستم و همین مساله باعث شده که از جامعه دور باشم و گوشه گیر شوم چون جلوی خنده خود را در جمع نمیتوانم بگیرم هرچند قرص آلپرازولام و ایمی پرامین۲۵هم مصرف میکنم ولی هنوز در عذابم لطفا راهنمایی م کنید چند دفعه هم پیش روانپزشک مراجعه کردم ولی نتیجه ای نگرفتم به خدا نمیدانم چیکارکنم
سلام من خيلي عصبي و پرخاشگر هستم مشغله فكري زياد دارم نميتونم درس بخونم بدون اينكه اراده كنم گريم ميگيره هميشه تو خودمم گوشه نشينم چيكار كنم ؟
علت صدا دادن گوشها
سلام من دختری۱۶ساله هستم باافسردگی مزمن چندماهی میشه که به این بیماری دچارشدم متاسفانه قبل ازاین بیماری باتکرر ادرار مواجه بودم که بعدازچندمرحله فهمیدم به خاطرافسردگیم هست خودبه خودگریه می کنم داروهم مصرف می کنم امااصلا جواب نمیده البته اتفاقاتی باعث شدن که اینجوری بشم وتقریبا ازاول بچگی میل به گوشه گیری وتنهابودن داشتم عصبانیت مفرط دارم راهنمایی کنید

آخرین تست های سلامتی

درمان بی خوابی بدون دارو (کلیک کنید)
اینجا باهوش تر میشوید!
عضویت در خبرنامه ثبت نام
ثبت نام شما با موفقیت انجام شد
در خبرنامه ما عضو بشید و دسترسی خودتون به اطلاعات جالب و جذاب رو راحت کنید. باقی کارها رو ما برای شما انجام میدیم. تنظیم خبرنامه خبرنامه سلامت خبرنامه مغز و اعصاب و روان خبرنامه زیبایی و تغذیه