منوی اصلی
نتیجه جستجوی مقالات "محیط"
مشاهده مقالات بیشتر

پرسش‌وپاسخ

Question/Answer

سوالات خود پیرامون مسايل پزشکی را از سبزوسالم بپرسید. توضیحات بیشتر

جستجو در سوالات پزشکی و سلامت

سلام من دختر 19ساله ای هستم که مشکل قلبی ندارم و حتی دوبار اکو هم انجام دادم و گفتن قلبت کاملا سالمه، ولی مشکلی که دارم اینه که اکثراوقات تنگی نفس دارم و نمیتونم کارای سنگین مثل ورزشای سنگین انجام بدم و زود خسته میشم،محیط های گرم رو نمیتونم تحمل کنم،حتی پای شعله ی گاز نمیتونم وایسم و زود نفسم تنگ میشه، من سابقه ی آسم ندارم ولی نمیدونم دلیل این موضوع چیه، ممنون میشم راهنماییم کنین
درمان نوروپاتی محیطی
سلام، من در محیط های خیلی خلوت و محیط های شلوغ دچار اضطراب میشم، حتی توی مترو وقتی خیلی شلوغ میشه مخصوصا که قسمت مردونه باشم، به همه مشکوکم! خونه هم تنها باشم نمی تونم از اضطراب بخوابم ایا من اگروفوبیا دارم؟
سلام آیا داروی هالوپریدول تاثیر منفی بر اعصاب محیطی دارد؟ آیا هالوپریدول باعث به وجود آمدن یا تشدید شدن درد عصب عضلات می‌شود یا نه؟
من استرس و افسردگی شدید دارم میترسم فراموشی بگیرم باید چکار کنم محیط زندگیم برام دائم تغییر میکنه
احساس اسارت ، احساس نداشتن ارتباط با محیط و افراد بیرون ، احساس برده بودن و سرباز دیگری بودن ، احساس دلتنگی برای خانه و خانواده طی روز ، احساس ترس شدید و گرفتن استرس وقتی میگن اضافه کار داریم یا باید ماموریت بری ، احساس ضعف و دلشوره شدید در محیط کار اخیرا هم در یک شرکت خوب که خیلی هم دنبالش بودم دعوت به مصاحبه شدم ولی دوباره استرس شدیدی پیدا کردم خواهشا کمک کنید
ترس از تونل.جای تاریک.محیط بسته یا مثل طبیعت. باعث تنگی نفس میشه. چیکار باید کنم ایا مشکل هادی هست؟
باسلام یک سوال داشتم میخواستم بدونم وقتی انسان ورمحیطی قرارمیگیره حس خوبی بهش دست میده تایک گل بومیکنه یک حسی بهش دست میده یاصبح که ازخواب پامیشه یک حس خوبی داره میخواستم بدونم نام این احساس هادربدن چیه؟؟؟احساس هاازمغزهستن یاقلب
با سلام یک پسر ۵ ساله دارم یکی از اقواممون یک پسر ۷ ساله داره اینا وقتی با هم بازی می کنند خودش یک کنار وای می ایسته واز پسرم می خواد کارهای خطرناک بکنه مثلا دستکاری کردن کنتور برق پسرم من تحت هیچ شرایطی دروغ نمی گه ولی وقتی با اون بازی می کنه مدام بهش می گه مامانت نباید بفهمه و پسرم در آن واحد راستش رو به من نمی گه ولی وقتی اونا می رن راستش رو بهم می گه نمی دونم با این مشکل چکار کنم حتی از بازی کردن با اون هم دورش کردم ولی اون بچه مدام میاد تا با پسرم بازی کنه به محیط باز هم بردمشون ولی باز تموم نمی شه
سلام. با وجود خوندن کلی کتاب و مقالات انگیزشی و داشتن شرایط برای موفقیت ولی باز هم اون عطش لازم رو ندارم و انگیزم خیلی زود فروکش میکنه و تحت تاثیر اطرافیانم قرار میگیرم با اینکه میدونم محیط بیرونی برای من چالش به حساب میاد و باید قوی باشم ولی همیشه در عین اگاهی خودمو میبازم !! تست افسردگی هم دادم افسردگی حاد دارم . میخوام ترک کنم میخوام زندگی رو بسازم ک حقشو دارم میخوام رویاها و چیزایی ک همیشه دوست داشتم ک داشته باشمو با تلاش خودم برای خودم و اطرافیانم بدست بیارم ولی نمیدونم چجوری با اراده و مصمم به سمت هدفم پیش برم و مشکلات جسمی و روحیمو برطرف کنم.
سلام خسته نباشی بنده دری محیط جدیدکه واردمی شم دچاراسترس می شم وناحیه شقیقه وگردن گزگزمی کنه
با عرض سلام خسته نباشی یه سوال داشتم یه نوجوان دختر شانزده ساله دارم چند هفته ای که فهمیدم با یه یکی در ارتباطه در ضمن نامزدهم داره باهاش صحبت کردم اول ک با عصبانیت گفت اره اونو دوستش دارم بعد که گفتم اون به هیچ وجه نمیشه حتی اگه نامزد نداشتی بعد ک با کلی دعوا گفت تمومش کردم ولی دروغ می گفت خودش موضوع به داییش گفته که این جور شده تمومش کردم ولی من مطمئنم ک تمومش نکرده هنوز در ضمن پدرش هم مسافر ته از این موضوع خبر نداره نمی دونم با پدرش در میون بذارم یا نه دا بیش بهش اخطار داده اگه یه ذره بهت شک کردم موبایلت ازت میگیرم میخوام راهنمایی کنی چکار کنم به پدرش بگم یا اینکه مبایل ازش بگیرم در ضمن در محیط کوچکی هستیم میترسم کسی بفهمه لطفا راهناییم کن
،میخواستم درمورد یه موضوعی کمکم کنین،mttسميت سلولی،میخوام بببینم به چه دستگاهایی نیاز داره،درچه محیطی انجام میشه،روش کارش چیه؟تحلیل و نتایج..ممنون میشم که کمکم کنین
علایم ترس خجالتی در محیط شلوغ
من دارو هامو یهو قطع نکردم و با کم کردن دوز قطع کردم .رفتن به روانپزشک و متخصص مغز و اعصاب رو هم بلدم اما متاسفانه هزینه های زیادشون هست که من از پسش بر نمیام و جلسات هم زیاده و هر دفعه باید کلی هزینه کنم تازه اگر دارو هم بدن که هزینه دارو هم هست .من دوست دارم که باهاشون وقت بگزرونم که اونم باز شرایط روحی و مادی خودشو میخاد .هزینه کلاس هارو ندارم چون زیادن و خیلی وقته که از محیط و افرادی که منو عصبی میکنن دوری میکنم و سعی میکنم تماسی نداشته باشم .من چاره و راه حل میخاستم که بتونم خودم انجام بدم
سلام من یک بیمار اختلالات سازگاری هستم و درحال حاضر سرباز هستم و معاف از رزم هستم تقریبا دوهفته پیش در پادگان اقدام ب خودشی با تعداد زیادی قرص کردم و محیط پادگان برام مشکل هست استرس زیادی میگیرم فکرم درگیر خودکشی خودزنی کردن هست وقتی درپادگانم حال چه کاری باید برای جلوگیری از این مشکلاتم انجام دهم
سلام من خواب ندارم ازمحیط بسته می ترسم ازاینکه داخل مترو برم یا درآسانسور باشم دچار وحشت زدگی میشم اگر دراین شرایط قراربگیرم وحشت زده می‌شم علت این موضوع چیست
سلام ۳۵ سالمه بعد از زلزله های اخیر در خانه بیقرارم . ولی در محیط باز مشکل ندارم. اشتهام کم شده ممنون میشم راهنمایی کنید
احساس خفگی ور محیط بسته
با سلام پسرم ۲۴ سال دارد ایشون یک دوره کوتاه مدت مواد مخدر مصرف می کردن شیشه به خواست خودشون با کمک دکتر روانشناس و..ترک کردنند در همون موقع با توجه به شرایط خاصی که پیش امده بود دکتر به ما گفتند ایشون مبتلا به اسپرگر هستند و درمان با دارو رو هم شروع کردن ۲سال مشکلی نبود تا اینکه مجدد به دانشگاه رفت ودر محیط قرار گرفت و دوباره مصرف مواد شروع شد و باز در حال کتمان قضیه و اینبار بیماری شدت گرفته خشم زیاد دکتر براشون داروی دپاکین و کونتیاکس ۲۰۰ رو دادن البته دو تصادف با ماشین و..سوالم اینه ایا این فرد باید بستری بشه در جایی یا همین روش رو ادامه بدیم اسیبی به خودش و بقیه نمیرسونه لطفا راهنمایی بفرمایید
سلام من حدود ده ساله دچار بیماری پانیک وترس مرضی شده ام . چند سال دارودرمانی کردم ومشاوره رفتم ولی درمان حاصل نشد. ترس از سکته ، ترس از مرگ ، ترس از ارتفاع ، ترس از محیط بسته ، ترس از اجتماع دارم میشه کمکم کنید
سلام وقت بخیر دختری هستم ۲۲ساله به تازگی با پسری از طریق فضای مجازی آشنا شدم۲۵ساله.تا حالا دوبار باهم تلفنی صحبت کردیم و قراره ایشونو ببینم الان شاغل نیست وتاسال آینده سربازه و میگه بهت وفادارمیمونم خیلی احساس یه و میگه ازت رابطه جنسی نمیخوام ولی بغل کردن وبوس کردن ودست همدیگه رو گرفتن از نظرایشون اشکالی نداره ولی من آدم مذهبی هستم وتوی محیط مذهبی بزرگ شدم برام سخته اینکارو و ایشون بهم قول ازدواج نداده فقط میگه ولت نمیکنم وازم میخواد هفته ای یه بار هم همو ببینیم چکارکنم به نظرتون؟واقعن حس خوبی بهش دارم ولی حتی اگه دستشم بگیرم احساس غذاب وجدان دارم
سلام. چند ماهی هست که همش دارم غبطه گذشته رو میخورم از محیط کار , از اینکه چرا تو این سالها بهم میدون ندادن پیشرفت کنم و همش درجا زدم. شهرمون کوچیکه و جاهای بزرگ نداره با تعداد نیروی زیاد که سرشون کارشون باشه و حاشیه نداشته باشن. الان ناراختی فکری گرفتم . بیکارم 4 ماهه , صبح از خواب بیدار میشم تقریبا 9 و چشمام بستست ولی تا ساعت 11 از همه چیز میاد تو فکرم اشتباها گذشته إینده إدما کاراشون تا سر درد بگیرم تپش قلبم تند شه عصبی شم بتونم بلند شم از تخت خوایگب .تپش قلبم زیاد شده امثرا تو فکرو لاک خودمم و خیره میشم به جایی , این استرس زیر چشممو سیاه کرده , اصلا اینطور نبودم تا حالا , چه کنم , لطفا راهنماییم متید , واقعا از ته قلبم ممنونم که این کانال راه اندازی شد , برای خیلی هایی که مشکل مالی دارن و هزینه سرسام آور ویزیت رو تو معذوراتن خیلی عالی شد . تشکر از جوابتون
سلام.خداقوت.من سمت چپ و راست پایین شکمم دردمیگیره.وهرازگاهی اسهال میگیرم.اسهال شدید.ولی جوری نیس ک زودزود دسشویی برم..اماشکمم طبیعی کارنمیکنه وپایین شکمم دردی شبیه درد پریودی میگیره و نمیتونم کامل مدفوع کنم و بعدازتقریبا2هفته یبوست میگیرم وبازهم همونجور درد دارم ونمیتونم کامل مدفوع کنم وقبلا چن بارمترونیدازول و سیپروفلوکساسین استفاده کردم و حالم طبیعی شداما بعد از یکی دوهفته دوباره همونجور میشم و مدفوعم گاها دورنگه میشه...در ضمن من درمحیطی کاملا استرس زا زندگی میکنم...و آرامش فکری ندارم
در محیط کار خیلی استرس دارم همش به این فکر میکنم اگر اشتباه کنم چی میشه
با سلام و عرض ادب ?? مدت ۵ سال بود که قبلا به دلیل موادی مثل حشیش و تریاک و مشروب خوردن به بیماری روحی دچار شدم که سال ۸۹ که سربازیم تمام شد کاملا خوب شدم البته زیر نظر دکتر های مختلف . نزدیک ۳ سال پیش که همچنان سیگار رو میکشیدم به شیره تریاک روی آوردم که بعد از ۶ ماه حالت خفگی و اضطراب و درد معده مثل رفلاکس دچار شدم که رفتم دکتر و تقریبا خوب شدم و هم شیره و سیگار و همه رو گذاشتم کنار . الان ترس از محیط بسته ترس از ارتفاع ، چون ورزش رقابتی میکنم قبل رفتن به بازی احساس اضطراب شدید و حالت خفگی انگار کسی گلومو گرفته و داره خفم میکنه ... در زندگی عدم تصمیم گیری و احساس سر خوردگی احساس تنهایی گوشه گیری و گریه افتادن بر اساس کوچکترین چیز در خلوت البته؛ بی قراری پریشانی نداشتن عزت نفس زود از کوره در رفتن ، و خیلی چیزای دیگه که بیشتر اوقات کنترلش برام سخته ، ۳۲ سال سن
باسلام بنده دچاره اختلالات خواب هستم با کوچکترین صدا از خواب بیدار میشوم باید در محیطی آرام و بدون صدا و تاریک بخوابم در غیر اینصورن خوابم نمیبرد چند وقتی است قرص لورازپام مصرف میکنم لطفا راهنمایی کنید
دختر ۳ سال و ۲ ماهه ای دارم که درنوزادی خیلی سخت به خواب میرفت،زیاد میخوابید،زود خسته میشد، خصوصا درمحیط جدید یا محیط پر صدا،از حدود ۸ ماهگی به چیزی میگفتیم دست نزن به طور مثال اتو دست نمیزد ومیترسید!بخش حرکتی اش بسیار کند بود ، تا حدود ۲ سالگی همه چیز میخورد ولی بعد از ان دچا حالت وسواسی نسبت به برخی غذاها شده مثلا در خوردن گوشتها مشکل دارد! کودکی ارام است،۲سالگی راه افتاد و از ترسش دست به چیزی نمیزد اول میپرسید بعد چیزی را میخورد یا دست میزد!از همان نوزادی به صدا حساس بود از هر صدای بلندی مثل موتور، جاروبرقی،دوش اب، موسیقی بلند،حرف زدن بلند میترسد ،از حیوانات حتی مورچه ،لمس انها و صدای بلند انها همچنین رفتن اب درچشمانش میترسد و دچار اضطراب  میشود. اصلا از بلندی حتی مقدارکم نمیپرد و میگوید میافتم، خجالتی است.حدود ۱ سالگی دست در دهانش میبرد حین اضطراب و بعد دست در بینی ،فشردن دندان ها به هم ! از بچه های کوچکتر و هم سن خودش میترسد خصوصا وقتی سر و صدا میکنند و اطرافش میدوند.مثلا در پارک صبر میکند همه از سرسره بالابروند و میایستد ونگاه میکند و میترسد بچه ای ار کنارش رد شود همچنین از لمس انها دچار اصطراب میشود  دوست دارد ولی اضطراب شدیدش اجازه نمیدهد.۱سالگی به حرف امد و بسیار عالی است زبانش و با بزرگتر از خودش خوب حرف میزند و ارتباط میگیرد.قدرت تخیل خوبی دارد.تمام احتیاجاتش را میگوید!تمرکز خیلی خوبی دارد!هوش بالایی دارد! حافطه خیلی خوبی دارد.ارتباط چشمی خوبی برقرار میکند! حدود۵ ماه پیش به دکتر اعصاب روان مراجعه کردیم که شربت فلوکستین داد و کمی بهتر شد با تولدخواهر کوچکش ۴ ماه پیش این وضعیت تشدید شده،اطراف انگشتش را میکند.انگشت دردهان میبرد، بسیار بیشتر به صدا حساس شده و وقتی از چیزی زیاد میترسد میلرزد.از حدود ۱ سال پیش دچار حالت تهوع و استفراغ بعد از اضطرابهای شدید ۴ بار تا کنون شده. رفتاردرمانی هم میکنیم ولی نتیجه محسوسی نمیبینیم و اواخر ترس و اضطراب خیلی شدیدی دارد اصلا شاد نیست و مدام میترسد و جدیدا میلرزد و حالت تهوع و استفراغ هم دارد.دستهایش هم چند هفته ایست که میلرزد !خواب و خوراکش خیلی زیاد شده!با کوچکترین صدای بلندی یا گوش دادن به موسیقی هیجان آوری یا بازی هیچان اوری دچار اضطراب شدید میشود!ترس ما از افسرده شدن اوست!شاد  نیست و غمگین است!تشخیص شما چیست؟ ایا اسیب مغزی مطرح است و اگر باشد باید چه کارهایی انجام دهیم؟ما ساکن شهرستان  هستیم!لطفا راهنمایی کنید!با تشکر
سلام عرض ادب وتشکر از زحماتی که میکشید داستان از اونجایی شروع شد که برای اولین بار سرگیجه را تجربه کردم با استرس وترس فراوان به پزشک خانواده ام مراجعه کردم اولین کار ی که انجام داد فشارم رو گرفت ۱۷ رو ۱۰ بود فورا بدون بررسی بیشتر گفتن فشار خون دارید دستگاه فشار خون گرفتم برای استفاده تو خونه که هر بار میگرفتم فشارم نرمال بود ولی بیمارستان یا پزشکم میگرفت همچنان بالا نشون میداد حدود دوسال قرص مترال ۵۰ مصرف کردم تا اینکه مشخص شد علت سرگیجه هایم از التهاب گوش میانی میباشد که با توجه به محیط کارم و هر روزه ورزش کردن ودوش گرفتن بود اما حدود یک سال هست که یک هفته سالمم ۲۰ روز سرما خورده ام البته هیچ نشانه سرماخوردگی ندارم ولی با راه رفتن معمولی تعریق فراوان دارم کلفه شدم وسط خیابان از ماشینم پیاده میشم که پشت فرمان بودم کلا لباسهام خیس عرق شده همین عامل در زمستان باعث تشدید سرماخوردگی میشود تا اینکه امروز در بیمارستان ۱۷ شهریور مراجعه کردم به متخصص عفونی مشکلم رو که مطرح کردم کل نوشته های فوق داروهایی که نوشت اسپری بکلام و ناپروکسن ۲۵۰ وکو-آمو کسی کلاو۶۲۵ تجویز کرد بخدا دیگه خسته شده ام از بس که تعریق وپشت بندش سرما خوردگی وبعدشم التهاب گوش میانی وسرگیجه رسما خونه نشین شدم متخصص هستم مکانیک کارخانجات هستم ولی برای همین مشکل خودمو باز نشست کردم لطفا منو کمک وراهنمایی کنید
با سلام. من ۳۷سال دارم. تقریبا از هشت ماه قبل بدلیل بارداری ناخواسته در روزهایی که در شرف مهاجرت از ایران بودم دچار استرس و اضطراب شدید شدم. و چندبار حمله های خفیف پانیک به من دست داد. به روانپزشک مراجعه کردم چون حدود یکهفته نه غذایی خوردم و نه خوابیدم و فقط گریه کردم. چندبار هم که خوابم میبرد با نفس تنگی و ضربان شدید قلب از خواب میپریدم. من بشدت از محیط های بیمارستانی دچار هراس میشم. حتی بوی الکل هم بمن استرس میده و فکر زایمان کردن روانمو بهم میریخت. دکتر روانپزشک دوتا قرص برای من تجویز کرد. هالوپریدول ۰/۵و ماپروتیلین۲۵میل. روزهای اول از هر قرص نصف شب و نصف صبح مصرف کردم. حال عمومی م بهتر شد. از تقریبا ماه چهارم یا پنجم بارداری نصف های صبح رو قطع کردم و فقط نصفه های شب رو مصرف کردم. حالم خوب بود تا اینکه هفته قبل دکتر زنان بمن وقت عمل سزارین رو دادن از اون موقع دوباره استرس ها و بیخوابی های نصف شب من شروع شده. من مصرف ماپروتیلین رو با اجازه از دکترم به شبی یک قرص تغییر دادم ولی همچنان هالوپریدول رو نصف مصرف میکتم. باز اضطرابم کمتر شد ولی باز هر چه به زمان زایمانم نزدیکتر میشم حالم تغییر میکنه و مرتبا ضربان قلب شدید و شل شدگی عضلات بهم دست میده. سوال من اینه که۱/ من تا چه دوزی میتونم این دوتا قرص رو مصرف کنم که اشکالی برای بارداری نداشته باشه. منظورم اینه میشه بیشتر مصرف کنم تا زمان زایمان؟۲/این دوتا قرص با داروی بیهوشی تداخل ندارن یعنی تا شب قبل زایمانم میتونم استفاده کنم؟۳/بعد از زایمان و در شیردهی هم میشه این قرصا رو استفاده کنم و با چه دوزی؟۵/برای قطع قرصها باید چجوری عمل کنم یکدفعه قطع کنم یا کم کم. واکر کم کم از روزی چقدر با چه دوزی مصرف کنم؟ ممنون میشم اگر جواب منو بدید.
دختر ۳ سال و ۲ ماهه ای دارم که درنوزادی خیلی سخت به خواب میرفت،زود خسته میشد، خصوصا درمحیط جدید یا محیط پر صدا،از حدود ۸ ماهگی به چیزی میگفتیم دست نزن به طور مثال اتو دست نمیزد ومیترسید!بخش حرکتی اش بسیار کند بود ، ارام است،۲سالگی راه افتاد و از ترسش دست به چیزی نمیزد اول میپرسید بعد چیزی را میخورد یا دست میزد!از همان نوزادی به صدا حساس بود از هر صدای بلندی مثل موتور، جاروبرقی،دوش اب، موسیقی بلند،حرف زدن بلند میترسد ،از حیوانات حتی مورچه ،لمس انها و صدای بلند انها همچنین رفتن اب درچشمانش میترسد و دچار اضطراب میشود. اصلا از بلندی حتی مقدارکم نمیپرد و میگوید میافتم، خجالتی است.حدود ۱ سالگی دست در دهانش میبرد حین اضطراب و بعد دست در بینی ،فشردن دندان ها به هم ! از بچه های کوچکتر و هم سن خودش میترسد خصوصا وقتی سر و صدا میکنند و اطرافش میدوند.مثلا در پارک صبر میکند همه از سرسره بالابروند و میایستد ونگاه میکند و میترسد بچه ای ار کنارش رد شود همچنین از لمس انها دچار اصطراب میشود فکر میکنم دوست دارد ولی اضطراب شدیدش اجازه نمیدهد.۱سالگی به حرف امد و بسیار عالی است زبانش و با بزرگتر از خودش خوب حرف میزند و ارتباط میگیرد.قدرت تخیل خوبی دارد.تمام احتیاجاتش را میگوید! به دکتر اعصاب روان مراجعه کردیم که شربت فلوکستین داد و کمی بهتر شد با تولدخواهر کوچکش این وضعیت تشدید شده،اطراف انگشتش را میکند.انگشت دردهان میبرد، بسیار بیشتر به صدا حساس شده و وقتی از چیزی زیاد میترسد میلرزد.دچار حالت تهوع و استفراغ بعد از اضطرابهای شدید ۳ بار تا کنون شده. رفتاردرمانی هم میکنیم ولی نتیجه محسوسی نمیبینیم و اواخر ترس و اضطراب خیلی شدیدی دارد اصلا شاد نیست و مدام میترسد و جدیدا میلرزد و حالت تهوع و استفراغ هم دارد.دستهایش هم چند هفته ایست که میلرزد !خواب و خوراکش ریاد شده!ترس ما از افسرده شدن اوست!شاد نیست و غمگین است!ایا ممکن است مشکل از مغز او باشد واسیب مغزی باشد و اگر باشد باید چه کارهایی انجام دهیم؟ما ساکن کرمان هستیم!ایا بیماریهای مربوط به مغز درمان هم دارند یا تا همیشه همینطور باقی میمانند؟لطفا راهنمایی کنید!با تشکر
با سلام.دختر ۳ ساله ای دارم که درنوزادی سخت به خواب میرفت،زود خسته میشد، خصوصا درمحیط جدید،به چیزی میگفتیم دست نزن نمیزد ومیترسید!بخش حرکتی اش بسیار کند بود ،۲سالگی راه افتاد و از ترسش دست به چیزی نمیزند!اکنون از صداهای بلند مثل موتور، جاروبرقی،دوش اب، موسیقی بلند،حرف زدن بلند،از حیوانات حتی مورچه و صدای انها،رفتن اب درچشمانش میترسد و دچار اضطراب شدید میشود. اصلا از بلندی حتی مقدارکم نمیپرد و میگوید میافتم، خجالتی است.اطراف انگشتش را میکند.انگشت دردهان میبرد، از بچه های کوچکتر و هم سن خودش میترسد خصوصا وقتی سر و صدا میکنند.با بزرگتر از خودش خوب حرف میزند و ارتباط میگیرد!با شربت فلوکستین کمی بهتر شد ولی با تولدخواهر کوچکش این وضعیت تشدید شده، رفتاردرمانی هم میکنیم ولی نتیجه محسوسی نمیبینیم، اصلا شاد نیست و مدام میترسد و جدیدا میلرزد و حالت تهوع و استفراغ هم دارد.ترس ما از افسرده شدن اوست!ایا امکان دارد نیاز به مراجعه به دکتر مغز و اعصاب باشد ؟لطفا راهنمایی کنید!
درودواحترام وسپاس فراوان از کانال خوب وعالیتوتون من خانمی ۳۵ساله متاهل دو مورد من رو خیلی آزار می ده و نیاز به راهنمایی دارم من در رشته هنرتحصیل کرده و سالها در زمینه کودکان بطور مستمر فعالیت داشته ،درکل چیزی از خودم می تونم مختصر بگم اینه که من آدمی بسیار فعال و اکتیوی بودم، مدیریت یک موسسه اموزش عالی رو داشتم و بسیا. فعال ،نترس و ریسک پذیر بودم بدلیل ازدواج از شهری که ساکن بودم در واقع ازخانه پدری به یکی از شهرستانهای شمال غرب نقل مکان کردم درحال حاضر۳ساله که ساکن شده اولا بخاطر تغییر محیط همه چیز خوب بود و تازگی داشت خیلی به دنبال کار بودم ولی متاسفانه موفق به پیداکردن کار نشدم وحالا به آدمی تبدیل شدم که من واقعی من نیست اعتمادبنفسم خیلی کم شده،یه جورایی ترس به من غالب شده و خیلی دوری از خانواده اذیتم می کنه برای شروع هر کاری می ترسم البته به این نکته اشاره کنم که ما شروع زندگی سختی داشتیم و شرایط برای ما به یکباره سخت شد و به یول معروف ورق برگشت اما خدا روشکر درحال حاضر همه چیز خوبه وعالیه من احساس می کنم که یکی از ترسهای من بخاطر شرایطی که پشت سر گذاشتیم می ترسم اگر کاری رو شروع کنم چیزی رو ازدست بدم واحساس می کنم که توان سابق رو ندارم و یه خستگی مفرط وکهنه ایی در من نفوذ کرده که من رو گاها ناتوان می کنه به طوری که احساس می کنم که دیگه مثل سابق حوصله و توان ندارم. مورد دومی که خیلی برای من آزاردهندس زمان هست همیشه فکر می کنم وقت ندارم زمان ندارم به عنوان مثالاگر می خوام کار یا ادامه تحصیل بدم به خودم می گم ۳۵ سالته ارشدت بگیری که چی بشه یا هر تصمیمی زمان کوتاه ولی بعد وقتی کمی از دورتر نگاه می کنم می بینم اوه من تازه قراره عمر کنم مثلا ۲۰سال دیگه خودش عمریه ولی این فاصله زمانی خیلی برام کوتاه می شه بطوری که انگار ۲۰ سال دیگه حکم دو روز یا نهایتا دو ماه دیگه رو داره امیدوارم تونسته باشم منظورم رو روسونده باشم ممنون می شم که من رو راهنمایی کنید سپاس از لطف شما شاد وپیروز باشید
سلام من خواهری دارم که امسال سومین سالش هست که برای کنکور درس میخونه . با توجه به استعدادش و معدل بالاش تومدرسه تو رشته ی تجربی انتظارش هم از خودش زیاده . و همین باعث شده تو محیط خونه با اطرافیان بدرفتاری کنه و مثل کسی که بهش ظلم شده با طلبکاره رفتار میکنه . متاسفانه اصلا به حرف هیچکس هم گوش نمیده و به قولی به هیچ صراطی مستقیم نیست . ممنون میشم راهنماییم کنید چیکاری انجام بدم . هم نگران وضعیت خودشم هم سلامتی پدر و مادرم . پیشاپیش از کمکتون سپاسگذارم
سلام من زنی 42 ساله ام، تقریباً دو سالی است که از لحاظ روحی وروانی خسته ام وزود عصبانی میشوم تا کسی حرفی خلاف میلم میزند زود گارد میگیرم اصلا بعضی وقتها حق به جانب طرف مقابل است ولی متأسفانه من عصبی میشوم بچه هام جرأت ندارن باهام صحبت کنند حوصله شون ندارم همینطور همسرم خیلی سعی میکنه محیط رو برام آروم کنه ولی من انگار چیزی درونم خالیه وبه دنبالش میگردم، البته اینم بگم بیشتر این حالاتم از زمانی شروع شد که مثلاً تو خانواده ناراحتی یا دعوا یا بیماری پیش میومد این من بودم در جریان قرار میگرفتم، سیل مهمون دایم در خانه من برای رفتن به دکتر چون ساکن تهران بودم شلوغ بود هر کس میومد حداقل دوهفته پیشم اتراق میکرد تا به حال ادامه دارد حتی شاید باورتون نشه بعضیها خارج ازکشور برای مداوا ميومدن، البته چون آشنا بودن روم نمیشد چیزی بگم فقط تو خودم میریختم این مسئله حتی رو اعصاب بچه هام وهمسرم تاثیر گذاشته
با سلام من پسری 20 ساله هستم، من اعتقادی ب روابط دوستی با جنس مخالف ندارم و کار درستی نمیدونم اما وقتی اطرافیان و دوستان رو میبینم چه در محیط دانشگاه و چه غیر دانشگاه،که افراد با جنس مخالف رابطه ی دوستی دارند و به نوعی لذت می برن، نمیدونم چرا غمگین میشم،اعتماد به نفسم رو از دست میدم،و تا ی زمانی درگیر این موضوع میشم لطفا منو راهنمایی کنید ممنون میشم
وقتی استرس میگیرم یا خیلی گرسنه ام بوی خیلی خیلی کمی مثل تینر یا چسب حس میکنم که میدانم از محیط نیست پدرم صرع داشته و خودم هم افسرگی دارم و الوینتا 150mg صبح ها و عصر ها دوکسپین 25 مصرف میکنم علت چیست؟
ایا عدم تعادل و حساسیت به لمس وسرگیجه ربطی به اعصاب محیطی داره ودرمان ساده لطفا
سلام من 36سالمه تو کارام و محیط بیرون خانه و حتی زمانیکه باکسی صحبت میکنم دقت نظر ندارم نمیتونم تمرکز داشته باشم وبعد اصلا یادم نمیمونه چی گفتیم و چی پوشیده بود و.....
خیلی خیلی زود ناراحت میشم .اعصابم بهم ریخته .از محیط کارم بدم میاد .تحملم کم شده .طاقت شنیدن حرف زور رو ندارم
درمان بی خوابی بدون دارو (کلیک کنید)
اینجا باهوش تر میشوید!
عضویت در خبرنامه ثبت نام
ثبت نام شما با موفقیت انجام شد
در خبرنامه ما عضو بشید و دسترسی خودتون به اطلاعات جالب و جذاب رو راحت کنید. باقی کارها رو ما برای شما انجام میدیم. تنظیم خبرنامه خبرنامه سلامت خبرنامه مغز و اعصاب و روان خبرنامه زیبایی و تغذیه