منوی اصلی
نتیجه جستجوی مقالات "تماس"
مشاهده مقالات بیشتر

پرسش‌وپاسخ

Question/Answer

سوالات خود پیرامون مسايل پزشکی را از سبزوسالم بپرسید. توضیحات بیشتر

جستجو در سوالات پزشکی و سلامت

سلام...من دوستی داشتم که خیلی دوستش داشتم...بهش دروغی گفتم و شیش ماه به طور جدی باهاش درگیر بود...وقتی که فهمید دیگه باهام قهر کرد...خیلی تلاش کردم باز باهاش دوست شم ولی قبول نمیکنه... مامانش هم نمیذاره...میگه بخشیدمت ولی رفتار سردش عذاب آوره... دیگه واقعا عصبی و کلافه شدم... حتی کاری کرد که دوستای دیگم هم ازم دور شن... باخاطرات کار خودم کارای اون اصلا نمیتونم کنار بیام یه بار برام یه شرط گذاشت ولی زد زیرش... خیلی باهاش حرف زدم و تلاش و التماس کردم... الان نزدیک به شیش ماه...ولی حاضر نمیشه... حالا بین یه احساس عشق و تنفر موندم... نمیدونم چیکار کنم...خیلی خیلی دوستش دادم و خیلی به هم وابسته بودیم مثل دوتا خواهر... خواهش میکنم منو راهنمایی کنید باید چیکار کنم...خیلی دوستش دارم...چجوری یا فراموشش کنم یا دوباره باهاش دوست شم؟
با سلام ، من مشکل بی خوابی دارم و در پا و کمر و سر درد ، آیا میتونم در آلمان با تیم شما تماس بگیرم .؟
سلام...من دوستی داشتم که خیلی دوستش داشتم...بهش دروغی گفتم و شیش ماه به طور جدی باهاش درگیر بود...وقتی که فهمید دیگه باهام قهر کرد...خیلی تلاش کردم باز باهاش دوست شم ولی قبول نمیکنه... مامانش هم نمیذاره...میگه بخشیدمت ولی رفتار سردش عذاب آوره... دیگه واقعا عصبی و کلافه شدم... حتی کاری کرد که دوستای دیگم هم ازم دور شن... باخاطرات کار خودم کارای اون اصلا نمیتونم کنار بیام یه بار برام یه شرط گذاشت ولی زد زیرش... خیلی باهاش حرف زدم و تلاش و التماس کردم... الان نزدیک به شیش ماه...ولی حاضر نمیشه... حالا بین یه احساس عشق و تنفر موندم... نمیدونم چیکار کنم...خیلی خیلی دوستش دادم و خیلی به هم وابسته بودیم مثل دوتا خواهر...
شماره تماس مرکز آموزش نوروفیدبک رو میخواهم
سلام برای بیماری مسخ واقعیت تماس گرفتم یه راهنمایی بفرمایید
سلام من وعشقم بعد چهارسال که باهم بودیم، بخاطر خانوادش، واینکه خودم ی دروغ بهش دادم، باهم رابطمونو بهم زدیم، والان بعد هفت ماه دوباره رفتم سمتش، اونم خوشحالم وتمایل داره به این ارتباط، اما همیشه من شروع میکنم تماسامو حدود دوهفته ایست، اینو میخوام بدونم آیا به احساساتش ضربه میزنم و میتونم از لحاظ روانی وابستش کنم وبلاتکلیفش کنم برا اینکه بخواد ازدواج کنه،این فکر خیلی اذیتم میکنه، خودشم چیزی نميگه که ارتباط نباشه؟
با سلام و خسته نباشید سوالی داشتم که یک نوجوان دختر 16با یه پسر در تماس و چت هستن هر چه که بهش میگیم همش اینا عشق ای زود گذره اصلا به حرف ما گوش نمی ده پیش یه مشاور.نزدیکای شهرمان رفتم گفته که یا پسره پیدا کنین تهدید کنین یا یک دیگه پیدا کنین تا مخ این پسره بزنه بعد بریم به دخترتون بگین نگاه کن اگه با تو هست می تونه با چند تای دیگه هم باشه از این طریق تا دست از پسره بکشه در ضمن دختره نامزدی هم هست میگه من اینو ک الان در نمایه دوست دارم در حالی ک اون پسره اصلا مال شهر دیگه هست ما می‌شناسیم حالا می خوام بدونم نظر شما چیه و کدام راه حلی بهتر جواب میده بعض یا هم میگن مبایل ازش بگیر
سلام بنده ویس را کامل گوش کردم به اضافه اینکه هرشب سردرد دارم ودوران ابتدایی خودم رو شب خیس میکردم شب خیلی خیلی سخت خوابم میبره تقریبا نزدیک صبح خوابم میبره ...زود رنجم اضطراب ونگرانی و بیقراری دایم دارم ...بیش از حد کار میکنم...بیش از حد احساساتی هستم ....ترسو هستم ...ی کم بصورت غیر طبیعی .‌‌التماس میکنم اگه واقعا راه کاری وجود داره کمکم کنید ..‌تنهایی رو بیشتر دوس دارم تا اینکه کنار همسرم باشم ...خواهش میکنم عاجزانه کمکم کنید
سلام خواهرم و عشقش باهم کات کردن به پسره گفتیم اگه خواهرم دوباره زنگ زده بهمون بگو پسره هم قول داد که هيچ ارتباطی دیگه نباشه واگه بود بهمون بگه اما خواهرم بهش زنگ زده وپسره مرتب جواب پیامها و تماساشو میده وپسره هم خوشحاله که دختره دوباره ازش سراغی میگیرد، وچیزی به ما هم نگفته پسره، آیا پسره تمایل داره هنوز با خواهرم ارتباط داشته باشه ومیشه گفت هنوز خیال ازدواج داره با خواهرم؟اما پسره خودش زنگ یا پیام به خواهرم نمیزنه، درکل ميخوام ببینم دلیل جوابای پسره چیه؟ میگه ارتباط نباشه اما خودش دوباره جواب میدهد؟
سلام من 32سالمه تقریبا از 25سالگی یه برجستگی روی دستگاه تناسلی سمت راست داشتم ولی گاه گوداری بود ولی الان نزدیک به یک سال است که برجسته شده تقریبا شبیه تیله ی بزرگ ولی درد نداره نزدیک سه ماه از تماس بیوتیک استفاده کردم ولی هنوز خوب نشده رفتم دکتر گفته کیست بارتولن هستش چیکار کنم خیلی نگران هستم ?
شماره تماس بهترین مشاور خانواده کرج
من دارو هامو یهو قطع نکردم و با کم کردن دوز قطع کردم .رفتن به روانپزشک و متخصص مغز و اعصاب رو هم بلدم اما متاسفانه هزینه های زیادشون هست که من از پسش بر نمیام و جلسات هم زیاده و هر دفعه باید کلی هزینه کنم تازه اگر دارو هم بدن که هزینه دارو هم هست .من دوست دارم که باهاشون وقت بگزرونم که اونم باز شرایط روحی و مادی خودشو میخاد .هزینه کلاس هارو ندارم چون زیادن و خیلی وقته که از محیط و افرادی که منو عصبی میکنن دوری میکنم و سعی میکنم تماسی نداشته باشم .من چاره و راه حل میخاستم که بتونم خودم انجام بدم
باعرض سلام و ادای احترام حدود بیست روزقبل صبح که خواستم بیدارشوم سرم راازبالش که بلندکردم افتادم روبالش احساس تهوع نسبتاکم سبکی سر کرختی وبی حسی عمومی بدن بی حسی نسبی لب هام و عرق سرد و احساس منگی و غوطه وری شدید در آب تپش قلب شدید و اضطراب داشتم و هرچه تلاش کردم نتوانستم از رختخوابم حتی یک وجب هم بلندشوم و همینجوری که روی شکم که خوابیده بودم به 115 زنگ زدم هوشیاریم زیادنبود ولی درتماس بااورژانس و خانواده مشکل جدی نداشتم (البته گوشی رو خانمم برایم آورد) بعدکه آمبولانس آمد و نیم ساعتی طول کشید هرچنددرگزارش خودشان 8 دقیقه ای درج کرده بودند! ؛ اکسیژن خونم 99 فشارم 8 روی 8 وقندخونم 120 بود بعد که یک ساعت و ده دقیقه بعد ازاین حالت که برام پیش آمد منو به اورژانس منتقل کردند آزمایش گرفتند و اکسیژن دادند و سرم و یک آمپول به باسنم که نمیدانم چی بود بعدطبق نتیجه آزمایشات حمله قلبی منتفی بود هرچند بعدا که در اینترنت سرچ کردم یکی تو تاازاین فاکتورهایی که توی آزمایش بود حداقا 6 ساعت مبخواست تاخودشو توی خون نشون بده ولی آزمایش من یک ساعت وربع بعدازآن حالت بود البته من دقیقاساعت 8 و 50 دقیقه صبح دچارچنین حالتی شدم وقبلش ساعت 8صبح یکبارکامل بیدارشدم وهیچ خبری ازاین حالت نبود. 3روزقبل ازاینکه چنین حالتی واسم پیش بیاداحساس وزش باد درگوشهام داشتم و دوروزبعدبروزاین حات واسم دوروزهم ادامه داشت تااینکه به یک گوش و بعداکلا تمام شد. ولی ازآن موقع به بعدهرروز یک یاچندبار دچارسبکی سر افت فشار و عرق سرد میشدم هم درخواب وهم دربیداری به تناوب چندشبهم درخواب دچارکابوس میشدم و تا اینکه این علایم جایشان دادندبه عرق شبانه بیقراری دوره ای واحساس سردی درکف پاها وبی حسی نسبی بازوهام و گرفتگی خیلی کم بعد پیاده روی و هروقت سرمابه پاهام میخورد این علایم و حالات حمله بیشترسراغم می آید دکترقلب 2تا رفتم گفتندقلبت سالمه آزمایشات روتین هم که دادم مشکلی درکارنبود دکترمغزواعصاب رفتم تشخیصش البته با معاینه بالینی (سوال جواب) حملات پانیک بود دوا نوشت بامصرفشان فشارم اینقدر بالا میرفت کلیه هام درد میکرد دواها را بیشترازیک روزمصرف نکردم ولی این حالت تمام نشده هرچنداضطرابم خیلی کمترشده / البته سالهای قبل یک حالتی سراغم می آمد بااین شرح که احساس ضعف و عرق سرد و رنگ پریدگی شدید مخصوصا وقتی که ازکف زمین ارتفاع بیشتری میگرفتم داخل اتوبوس ویادرجایی سکون داشتم مثلا وقتیکه درحال اصلاح موهای سرم بودند و یا نشستن .. که با نفس عمیق کشیدن و حرکت دادن بدنم وآب خوردن بعد چنددقیقه رفع میشد اون موقع پزشکها البته عمومی گفتن کمبو اسیدفولیک دارید البته بدون هیچ آزمایش خونی که بعد از چندایامی دیگر بااین حالات مواجه نمیشدم و کلا اززندگیم بیرون میرفت (کلا سراغم نمی آمد و دوره ای سراغم می آمد ) الان فقط بازوهام بعضی وقتها بیحس نسبی میشن و بعدا بیحسی میره سراغ پاهام و بعضی وقتها احساس ضعف و سبکی سر ویا عرق شبانه میشم البته زمان خاصی نداره چه توی خواب نصف شب باشه چه بیداری روز وشب و البته احساس وزش بادتوی گوش چپم دارم البته یه خورده کمتراز اوایل اولین بار که اورژانسی شدم خواهشمندم کمکم بفرمایید دکترمغزواعصابم ام آرآی هم نوشته که هنوز نگرفته چون توی نوبتم . خدا اجرتان دهد ان شاءالله
??????????????? ?با سلام. دوست عزیز یک سایت جدید و کانل بهتون معرفی می کنم که مرتب کلیپ های آموزشی و مشاوره ما میذاریم. https//t.me/aparatsalamat لینک صوت و تصویر سلامت در تلگرام سایتی که فقط مختص کلیپ های صوتی و تصویری پزشکی-روانپزشکی-جوانشازی زیبایی-پوست-مو-مغز-اعصاب-روان- روابط جنسی-و غیره هست http//iropon.com/media/ همچنین، در بخش فیلم، ویدئو کلیپ سایت جایروس کلینیک نیز می تونین یک سری رو ببینید www.gyrusclinic.com برای ازلاعات بیشتر در قسمت تماس با ما با جایروس کلینیک تماس بگیرید. ??????????????? ?‍⚕?‍⚕ پزشکان سبز و سالم-5 ? پزشکان سبزوسالم ? 021- ? تهران-بزرگراه رسالت-بعد از میدان رسالت به سمت شرق-نرسیده به چهارراه سرسبز-روبروی مسجد حجتیه-پلاک 686-طبقه 5-واحد 10 به کیفیت جواب توسط منوی زیر عکس، نمره دهید ⁠
سلام خدمت روانشناسان عزیز من یه دخترم که تا حالا رابطه ای با هیچ پسری نداشتم. توی مجازی با یه مشاور درسی آقا اشنا شدم اولش فقط توی درس توی تلگرام بهم کمک میکرد و خیلی هم رسمی حرف میزدیم بعد کم کم ارتباطمون پيامکی شد و صميمتومون بیشتر شد در حد عزیزم و دوستت دارم و این ها....حدودا چند وقت پيامکی بودیم تا رسید به تماس تلفنی . پشت تلفن هم تقريبا رسمی حرف میزدن تا اینکه الان رسیده به جایی که صميمت ما خیلی زیاده در این حد که به من میگن عشقم و نميتونم ولت کنم , بی تو زندگی را نميخوام و این طور حرف ها . چند وقت پیش در این مورد حرف زدیم گفتن که منو در حد عشق دوست دارن و عاشقمن ولی نگاه جنسی به من ندارن . در ضمن ایشون میگن که دوست دختر دارن اما نمیدونم راست میگن یا دروغ میگن تا عکس العمل من رو ببينن. من نمیدونم ایشون قصدش چیه ? سو استفاده یا واقعا دوستم داره من خیلی دوسش دارم و خیلی وابستشم چی کار کنم ? لطفا تو رو خدا راهنمایی کنید ??
سلام.برهمه ی دکترای عزیزو زحمتکش.من خواهری دارم که 28سالش هست و حدودا 3سال میشه که ازدواج کرده طی این 3سال که ازماجداشده متاسفانه یک روز خوش ندیده و به یک بیماری روانی مبتلا شده بیماری اش مثل شبیه به جن زدگی است حالا دقیقا نمیدونم شاید بیماری اش بخاطر این باشه که زیاد تو خانه تنها میمونده وخودش را تو اتاق حبس میکرده مشخصات بیماری اش اینگونه است بعضی وقت ها به ما میگه که شخصی به شکل مردها یا زن های فامیلمون میان پیشم میشینن، بیشتروقت ها هم به دیوار و گوشه های درو دیوار چندساعتی خیره میشه آب و غذا نمیخوره باید به زور بهش آب و غذا بدیم قاشق و بشقاب رو هم بعضی وقت ها با دستمال برمیداره و نمیخواد دستاش بهش بخوره همسرش میگفت که همیشه لباس های منو خودش رو دزدکی می برده میسوزونده چند مدت پیش هم با مادرم تماس گرفته بود وبهش گفته بود باید هرچه زودترآخوند روستامون رو بکشید اون قراره دنیارو به جهنم تبدیل کنه بعضی وقت ها تو خونه که مارو صدا میزنه و بهش میگم چیه چیزی میخوای میگه هیچی هیچی برو بعدش که میریم بازم صدامون میزنه ولی بازم که بهش میگم همین حرف هیچی هیچی برو رو تکرار میکنه بعضی وقت ها هم هی ذکراستغفرالله رو میگه بعدش میگه خدایا غلط کردم منو نجات بده اشتباه کردم نباید این کارو میکردم غلط کردم توبه میکنم خدایا منو ببخش بعضی وقت ها که باهامون میادتو آشپزخونه یا اتاق یا سرویس یا جایی دیگه میگه من نباید میومدم اینجا چرا امدم ول کن اصلا میرم نمیخوام بیخیال میشم ولش کن مهم نیست درست به یک مشت استخون تبدیل شده پیش هر جن گیر و سید و شیخ و دکتری هم که تاحالا بردیم همشون میگن که سالمه چیزیش نیست بخدا ما خیلی وضع مالیمون خرابه نمیدونیم بیماریش چیه به هردری میزنیم بسته است نمیدونیم باید پیش چه دکتری ببریمش که خوب بشه ازتون تمنا دارم که مارو راهنمایی کنید و علتش رو به مابگید من نوکرهمتون هستم همیشه سرنمازم دعا تون میکنم مارو ازاین بدبختی نجات بدین بخدا 3ساله خوشی ندیدم شوهرشم دیگه نمیخوادش میگه روانیه دیونه اس خیلی هزینه کردیم ولی شفا پیدانکرد
سلام.برهمه ی دکترای عزیزو زحمتکش.من خواهری دارم که 28سالش هست و حدودا 3سال میشه که ازدواج کرده طی این 3سال که ازماجداشده متاسفانه یک روز خوش ندیده و به یک بیماری روانی مبتلا شده بیماری اش مثل شبیه به جن زدگی است حالا دقیقا نمیدونم شاید بیماری اش بخاطر این باشه که زیاد تو خانه تنها میمونده وخودش را تو اتاق حبس میکرده مشخصات بیماری اش اینگونه است بعضی وقت ها به ما میگه که شخصی به شکل مردها یا زن های فامیلمون میان پیشم میشینن، بیشتروقت ها هم به دیوار و گوشه های درو دیوار چندساعتی خیره میشه آب و غذا نمیخوره باید به زور بهش آب و غذا بدیم قاشق و بشقاب رو هم بعضی وقت ها با دستمال برمیداره و نمیخواد دستاش بهش بخوره همسرش میگفت که همیشه لباس های منو خودش رو دزدکی می برده میسوزونده چند مدت پیش هم با مادرم تماس گرفته بود وبهش گفته بود باید هرچه زودترآخوند روستامون رو بکشید اون قراره دنیارو به جهنم تبدیل کنه بعضی وقت ها تو خونه که مارو صدا میزنه و بهش میگم چیه چیزی میخوای میگه هیچی هیچی برو بعدش که میریم بازم صدامون میزنه ولی بازم که بهش میگم همین حرف هیچی هیچی برو رو تکرار میکنه بعضی وقت ها هم هی ذکراستغفرالله رو میگه بعدش میگه خدایا غلط کردم منو نجات بده اشتباه کردم نباید این کارو میکردم غلط کردم توبه میکنم درست به یک مشت استخون تبدیل شده پیش هر جن گیر و سید و شیخ و دکتری هم که تاحالا بردیم همشون میگن که سالمه چیزیش نیست بخدا ما خیلی وضع مالیمون خرابه نمیدونیم بیماریش چیه به هردری میزنیم بسته است نمیدونیم باید پیش چه دکتری ببریمش که خوب بشه ازتون تمنا دارم که مارو راهنمایی کنید و علتش رو به مابگید من نوکرهمتون هستم همیشه سرنمازم دعا تون میکنم مارو ازاین بدبختی نجات بدین بخدا 3ساله خوشی ندیدم شوهرشم دیگه نمیخوادش میگه روانیه دیونه اس خیلی هزینه کردیم ولی شفا پیدانکرد
سلام. خانم 36 ساله هستم. مدتي هست نسبت به همسرم حساس شدم. ايشان پرستارن. و مشكل من از روزي شروع شد كه تماسي از همسرمبه همكارش رو شنيدم كه بسيار راحت با ايشان صحبت ميكرد. در حالي كه بسيار متدين اهل قران و... هستن. و من از همان روز به ايشان حساس شدم. اول فكر هايي چون نكنه همسري صيغه كردن به ذهنم مي امد و بعد اين مساله رو براي خودم رفع كردم. در حال حاضر برام سخته كه ايشان با همكار خانمشون راحتن. پس خدا چي ميگه!!! قران و اهل بيت چي ميشن!!! من در اين مدت محبتم رو به ايشان زياد كردم كه خودشون در تاريخي بهم گفتن من رو به زندگي برگرداندي.همسرم به من و سه فرزندم كم نمي گزارد. و ما راضي هستيم. اما من خودم دوست دارم كه اين رفتار هم نداشته باشن خواهش ميكنم راهنماييم كنيد. خودم احساس ميكنم دچار وسواس فكري شدم و لحظه اي خوبم لحظه كاملا بهم ميريزم. البته فقط در درونم هست
سلام خسته نباشید،دخترمن 16ساله است .ازبچگی خیلی شلوغ وشاداب بود.به سن 11سالگی که رسید شروع کرد به ارتباط با پسرها.براش مهم نبود چندساله هستن.14سالگی به پیشنهادخودش نامزد کرد.بعداز 2ماه باگوشی مادرشوهرش با دوست پسرهای قبلی تماس گرفت.شوهرش بافهمیدن ماجرا بهش بدبین شد وشکاکی وبددلی باعث جدایی شد.البته دخترمنم نسبت به ما خیلی بدبینه.مثلا اگه بازبون خوش حرف بزنیم ی چیز فکرمیکنه واگه بداخلاق باشیم طوردیگه فکرمیکنه.الان به همین دلیل بستری شده 6جلسه شوک درمانی داشته وداروهای مصرفی ریسپریدون ولورازپام وپروپرانول ولیتیوم هست.لطفا راهنمایی کنید.آیاروان پزشکان درست درمان میکنند یابستری بودنش فایده نداره؟؟اگر راه درمانش چیزدیگه ای هست بهم بگید که به تهران ببرمش؟!
سلام.ازدواجم با معرفی روحانی محلمون بود که باپسرخواهرخانمشون هست.بعد تقریبا نه ماهی عقد عروسی کردم و به شهر غریبی رفتم.شوهرم ادم توداری هست و مساعلی که ناراحتش کنه رو تو خودش میرزه واز اوایل عروسی دعوا داشتیم ولی نه به شدت برای فرار از تنهاییم حامله شدم حتی تو دوران حانلگیم بود به طوری شبها فقط گریه میکردم و دکتر زنان برام قرص اعصاب نوشته بود ولی استفاده نکردم و باهام کمی خوب شد تا گذشت فرزندم دنیا اومده خوب بود تا اینکه الان سه سالی هست گذشته از عروسیمون دوهفته اشتی هستین یه هفته یا بعضا بیشتر قهر.بیشتر شروع کننده قهر اونه و سر موضوعات الکی.قهرش اینگونه هست که سکوت مطلق میکنه و جای خوابشو عوض میکنه.مثلا حالا که صیح میره سرکار مغازه داره نمیاد تا شب وقتی میاد میره اتاقش تا فردا صبح که بره سرکار.چون غریبم خیلی کم پیش میاد از خونه برم بیرون انگار در طول هفته من با پسرم که الان دوساله و 9ماهشه تو خونه تنهاییم.توقهرش حتی رفتارش باپسرم هم تلخ میشه.گاهی بددهنی میکنه به من.تواین مدت چندباری هم تو قهراش شده که منو زده چه سیلی چه با کمربند و پشه کش.منم ادمی هستم عصبی میشم هرحرکت بی محلیش طعنه زدنش عصبانی با پسرم صحبت کردنش فقط باید بیام اتاق گریه کنم و سردرد.یه بار تو قهرم که نتونستم تحمل کنم رفتم شهرستان خونه مادرم اینا تو یه هعته که اونجا بودم حتی یه تماس نگرفت و مادرم شک کرد و فهمید قهرم و خلاصه بحثی پیش اومد که برگشتم خونه از اون موقع دیگه تو خودم میریزم تحمل میکنم ولی باکسی دیگه نگفتم که هنوز اخلاقش همونه.توقهراش حرف که باهام نمیزنه پولی هم نمیذاره که اگه چیزی نیاز داشتم بتونم بخرم.از خوبی هاش هم بگم تو دوران اشتی خوبه گاهی فکر میکنی خوشبخترین زن دنیایی ولی بازم بعضی اخلاقش غلطه.جورابشو من باید پاش کنم یادربیارم.صبحنشو لقمه بگیرم بذارم دهنش.لباس کارشو من باید یادم باشه دوسه روزی یبار عوض کنم. از حموم اومد بیرون لباس زیر و گوش پاک کن وبرس و سشوار باید اماده باشه و...ادم مغرریه.اینو بگم که بیرون از خونه با ادمها خیلی خوبه که از بامعرفتیش و دم از رفاقت و ...حرف میزنن. موندم چه کنم نه میتونم باخانوادش
شماره تماس دکترمصطفی امیری رو میخوام
خانمي هستم ٣٧ ساله هستم ،، دو فرزند دختر ١٠ و ١٢ ساله دارم ،،، اغلب أوقات نگران و مضطرب هستم ،، گاهي احساس ميكنم كنترل كارها از دستم خارجه ،، از خانه خارج شدن برام سخته ، در خانه ماندن هم برام ناراحت كننده ،،، شب ها قبل از خواب كارها و حرفاي روزم رو مرور ميكنم و اغلب از رفتارها. و حرفها ي خودم با ديگران احساس خوبي ندارم ،،، هر كلاس آموزشي رو كه ميرم نيمه كاره رها ميكنم،،، در روابط با دوستانم هم سعي ميكنم محدود باشه ديدار مداوم و تماسهاي مداوم برام غير قابل تحمل هست
باسلام حضور پزشکان محترم دختر ۶ساله ای دارم خیلی حساس وزود رنجه با کوچکترین حرفی قهرمیکنه کاری ک میخواد انجام بده باالتماس وخواهش وادارم میکنه اجازش بدم انجام بده لطفا راهنماییم کنیدممنون میشم
مدتي است كه بدون هيچ تماسي در اول رابطه جنسي أرضا ميشوم حتي بدون اينكه خودم بخواهم بسيار نگرانم إز اينكه زود انزال شده باشم و خانمم هم درگير أين مسئله شده چكار كنم؟ دليل چيست؟
با عرض سلام وادب خدمت شما من در طول ازدواجم با همسرم پی به این موضوع بردم که هنگام سکس ویا بهتر بگم بعد از سکس خانومم همواره گریه مسکنه واصلا به ارگاسم نمپرسه وبه سکس تمایلی ندارد وهمواره اظهار میدارد من از سکس بدم میاد حالا چند ساله که دانشجو دکترای زبان شناسی شده وبه علت رفت وامد وهزینه چند ماه یکباره به من سر میزنه وبسیار در روابطش خیلی سرد وهمواره تمایلی به من نداره البته ی سری درگیریهای خانوادگی باهم داشتم وهمواره اینارو برا من باز سازی میکنه من خودشو ومنو ازار میده وتا مرز صلاق پیش رفتهایم که یکباره یکروز با تماسی در مورد مشکل خودش یعنی همان میل سردیش در مورد سکس بهم گفت وایشان فرمودن من با یک دکتر سکس ژولیست صحبت کردم وپنجاه جلسه با ایشون همراه شدم وحتی هگ نوتیزم هم روی مغزم انجام داده واب پاکی رو دیگه رو دستم ریخته که شما دیگه حتی یک بارهم نباید رابطه داشته باشی واینم گفت که تنها داروی گیاهی مصرف کردم وتمایل به جدایی داره حالا از شما راهنمایی میخام خدا عزت به شما بدهد ممنون
باسلام دخترمن یکسال هست که ازدواج کرده ابراز میکرد که خیلی دخترم را دوست داردوبین ما هیچ اختلافی نبود تا اینکه اول که مهر رفت دانشگاه دیگر نیامد ونه ومادر پدرش هم اصلا نه تماسی گرفتن ونه به هیچکس اجازه تماس نداد جواب پیامهای دخترم را نمیداد وعکس پروفایلش هم یک هواپیما با کلمه freeگذاشته بود و دخترم که رفته بود منزلشون گفته بود بهش نه احساسی داره ونه باهم تفاهمی دارند و وقتی ما رفتیم منزلشون میگفت ستاره من را کنترل میکند مثلا امده تو درمانگاه که دندونش راپر کنه به این بهانه میخواسته من را کنترل کند(او دندانپزشک است سال 5) ومیگفت که دخترم کنترلینگ است البته چندین باراشاره کرد که وسواس فکری دارد به هر حال الان سه ماه است از این جریان میگذرد ودر این مدت ما تلاش کردیم دو بار پیش مشاور رفتیم وحرف او یک کلام طلاق است نفهمیدم ودلیل قانع کننده ندیدمم برای جدایی ما زنگ میزدیم خیلی کوچکی میکردیم ولی پدرش میگفت من تو کار بچه هام دخالت نمیکنم وهیچ قدمی جلونمیگذاشتن ایا وسواس فکری میتونه نقشی تو این جریان داشته باشد
سلام، دوس دخترم هشت ماه پیش به صورت یکطرفه من رو ترک کرد. الان بعد از هشت ماه برگشته و همون روز اول سه ساعت با من صحبت کرد. گفت که عذاب وجدان داشته و دلتنگ هم شده. از من خواست که هیچ هدف انتهایی رو برای ارتباط در نظر نگیرم چون من قبلا از ایشون درخواست ازدواج کرده بودم. ضمناً از من تقاضای زمان کرد و گفت دوس داره که هر از گاهی از هم با خبر بشیم. البته تمام این مدت من رو بلاک کرده بود و الان از بلاک لیست درآورده. من هم در چهار ماه گذشته هیچگونه تماسی نگرفته بودم. معلومه هنوز به جمع بندی نرسیده ولی من به ایشون بسیار علاقه مند هستم. سه روز پیش که تماس گرفت گفت که مجددا تماس می گیره و برام عکس می فرسته. هنوز خبری نشده و من هم تماسی نگرفتم. یکشنبه دهم دی روز تولدشه. به شدت بیقرار هستم. لطفاً راهنمایی بفرمایین.
سلام خطر انتقال ویروس در تماس دهانی با پنیس ( آلت تناسلی مردانه ) چیست؟
کسانی که در تماس با سرب می باشند،شیر بخورن یا نه؟؟؟؟
سلام عرض ادب و احترام بنده هشت سال اعتیاد به مواد مخدر داشتم ۴ سال تریاک و ۲سال شیره و ۲سال هروئین و بعد از ۸سال رفتم کمپ و بدون دارو ۲۰ روز در کمپ بودم و ترک کردم بعد از ترخیص از کمپ سه ماه پاک بودم، اما دچار نوعی بی انگیزگی شدم و با اینکه مشکل خوابم حل شد و اشتها نیز داشتم و از لحاظ مالی و حمایت خانواده مشکلی نداشتم اما شده بودم مثل کسی که الکی زنده است و نفس می کشه و باری به هر جهت گذران وقت میکنه و متاسفانه بعد از سه ماه گفتم یکبار مصرف کنم دیگه مصرف نمیکنم اما همان یکبار باعث بازگشت بنده به اعتیاد شد و الان ۹ ماه است که دا م هروئین مصرف میکنم و واقعا دوست دا م دوباره ترک کنم و اعتیاد مجدد شده بلای جان و زندگیمان خودم بشدت ناراحتم و خانواده هم همین طور خیلی ناراحتن متادون خریدم و هر روز میگم از فردا دارو می خورم و ترک میکنم اما تا کنون این فردا ۹ ماه طول کشیده استرس دارم احساس میکنم از همه عقب تر افتادم و با اینکه کارهای مهمی است که باید پی گیری کنم همش امروز و فردا میکنم خواهش می کنم التماس میکنم کمکم کنید چطور از دست این اعتیاد کثیف رها شم و چکار کنم که دیگه برنگرده و چطور به استرس و اضطراب غلبه کنم و چطور بشم یک آدم معمولی داره زندگی و اعتبارم از دستم میره دارم هر روز تنها تر از قبل میشم توش موندم بخدا اگر کمکم کنید بخدا هر چی بخواهید به پاتون می ریزم منتظر هستم خدا خیرتان بده دست یک آدم بدبخت و عاجز را بگیرید لطفا خواهش میکنم تشکر
چند روزی میشه که مدام خواب میبینم خواب هایی که به واقعیت خیلی نزدیکه دیروز از صبح تا شب با مادرم تماس نگرفتم آخه صبح خودش باهام تماس گرفته بود بعد از ظهر که رفتم خونشون لیست مکالماتمو چک کردم دیدم تماسی از ایشون نبوده از خودشونم سوال کردم گفتن که تماس نگرفته بودن در صورتی که یقین داشتم زنگ زده بودن دکتر این چه مشکلیه؟
دلیل ابتلا به بیماری وسواس چی هست.که چندین سال از عمرم رو از من گرفت ونتونستم درسم رو بخونم /دوم واقعا باید چیکار کنم که درمان صد در صدی بشم. میخام درسمو بخونم خانوادمو از بی پولی نجات بدم? خواهش میکنم تورو خدا کمکم کنید. من کسی رو ندارم که کمکم کنه جز خدا. خواهش میکنم منو راهنمایی کنید.بخاطر شرایط خیلی بد مالی نمیخام اشتبا کنم واقعا جایی برای اشتباه ندارم که حتی هزارتومن رو اشتباه برا مصرف قرص اشتباهی بدم??? خواهش میکنم کمکم کنید. اگر شماره تماس لازمه
مركز جايروس كلينيك در شيراز كجاست لطفا شماره تماس يا نشاني لطف كنيد
سلام وقتتون بخیر پدر بنده چند وقتی میشد که از قرص زولپیدم و چندتا قرص دیگه استفاده میکردن و الان سه هفته ایی میشه دچار افسردگی و اضطراب شدید و بدبینی و بی خوابی و کج خلقی و عدم تمرکز شدن در ضمن وقتی با ایشون صحبت میکنیم اصلا جواب نمیده و فقط بهت زل میزنه یا همش با لباس بیرون در منزل در حال راه رفتن و حرف زدن هستن به همه چیز گیر میدهند و نماز و خدا و ... را دیگه قبول ندارن هرکسی بیاد خونه بهش التماس میکنه نرید منو تنها نزارید شبها نمیخوابه از ترس اینکه دیگه بیدار نشه و .... ممنون میشم لطفا پاسخ سوال من رو بدید که ببینم پدرم در چه مرحله ایی از بیماری بسر میبره و باید چکار کنیم تا بهبودی کامل رو دوباره پیدا کنه؟؟؟ منمنونم از محبتتون.
سلام آیا تماس پیشاب با دهان فقط یکبار که بسرعت تمیز شود موجب انتقال ایدز میشود؟ آیا احساس گرماو گرگرفتگی یکنواخت با عرق جزعی در طول روز و شب نشانه ایدز می باشد
سلام ببخشید باید چه کار کنم که همسرم دیگه به کسای که باهاشون تماس یا رابطه داشته فکر نکنه اخه بعد ۲۵ سال زندگی خیلی سخته برام من از بچگی با همه چیزش ساختم وزندگی کردم نمیتون به جدای حداقل به خاطر بچه هام فکر کنم
سلام با توجه به این که من دختر هستم وباکره برای تشخیص نوع تیپ زگیل تناسلی باید چیکار کنم تورو خدا راهنماییم کنید خیلی نگرانم که داخل واژنم یا معقدم نزنه و اینکه من هیچ گونه رابطه‌ی جنسی نداشتم وتو عمرم کسی بابدنم تماس نداشته نمیدونم از کجا گرفتم ایا ممکن است تو حمام گرفته باشم تورو خدا جواب سوالاتمو بدید?
سلام من زنی سی وچند ساله هستم حدودا سیزده سال از ازدواجم گذشته زندگیه عاشقانه ومرفهی نداشتم وفقط روال عادیه زندگی،راطی کردم تا به این سن رسیدم وهیچ وقت لذتی از زندگی نبردم از همان سال اول ازدواجم فهمیدم دچار استرس بیش از حد وعدم اعتماد به نفس در برخورد با اقوام همسرم هستم چن سال که از این موضوع گذشت دچار مشکل بزرگتری شدم مشکلم تماس چشمی بود که روز به روز هم بدتر شدم در ابتدا فقط در مواجهه با جنس مخالف نمیتوانستم ارتباط چشمی داشته باشم ولی به مرور در ارتباط با خانمها هم دچار این مشکل شدم لازم ذکر کنم در ادای الفاظ و گفتم جمله دچار مشکل شدم ادم به شدت کمال گرایی بودم وهستم یه پسر نه ساله نیز دارم. لطفا اگر مقدور است کمکم کنید به خاطر شرایط نامناسب مالی نمیتوانم به پزشک مراجعه کنم
سلام من تو مدرسه درس هایم ضعیف هست و کمبود خواب همش دارم درسامو خوب یاد نمیگیرم خنگم همش توی درسام معلم ها از من راضی نیستند باید چیکار کنم واسه بهتر شدنم و باید چجوری باید برنامه ریزی کنم درسامو چه موقع بخونم و آدمی خنگی هم هستم واگه میشه شماره تماس بدید تا یه مشورتی توی تلگرام بکنم
من دلم میخواد تلفنی با نامزدم زیاد در ارتباط باشم ،اما ایشون از تماس زیاد عصبی میشه و خودش کم زنگ میزنه،من چیکار کنم؟

آخرین ویدئو های پزشکی و سلامت

درمان بی خوابی بدون دارو (کلیک کنید)
اینجا باهوش تر میشوید!
عضویت در خبرنامه ثبت نام
ثبت نام شما با موفقیت انجام شد
در خبرنامه ما عضو بشید و دسترسی خودتون به اطلاعات جالب و جذاب رو راحت کنید. باقی کارها رو ما برای شما انجام میدیم. تنظیم خبرنامه خبرنامه سلامت خبرنامه مغز و اعصاب و روان خبرنامه زیبایی و تغذیه