منوی اصلی
نتیجه جستجوی مقالات "کودکی"
مشاهده مقالات بیشتر

پرسش‌وپاسخ

Question/Answer

سوالات خود پیرامون مسايل پزشکی را از سبزوسالم بپرسید. توضیحات بیشتر

جستجو در سوالات پزشکی و سلامت

سلام علت لجبازي درمرد سی پنج ساله چیست؟ آیا به والدینش وکودکیش برميگردد؟
دختر19ساله ای هستم که ازبچگی مبتلا به وسواس فکری و استرس ام و یک ساله که باخوردن دارو کمی درمان شدم، ومتاسفانه بدلیل ناآگاهی ازکودکی بمدت چندسال خودارضایی داشتم الان دوساله که کنارگذاشته شده ولی تاثیرشو الان توی زندگیم دارم میبینم، من حافظه ی خیلی قوی ای داشتم ولی الان اصلا نمیتونم کاریو درست انجام بدم و از انجام هرکاری بخصوص درس خوندن سریع خسته میشم،من باید چیکارکنم؟ ازاین وضع خیلی ناراحتم
سلام من دختری۱۷ساله هستم یه دختربسیارهدفمند وپرتلاش بامعدل۱۹دهم تجربی اما راستش باافسردگی مزمن دچازهستم وازاین بیماری رنج میکشم حس انزواطلبی شدید دارم استرس واضطراب شدید دارم وتقریبا ازاول کودکی تنهابودم داروهایی مثل هالوپریدول وکلردبازپوکساید وفلوکستین۲۰مصرف می کنم حالاالان یه اقای۲۳ساله عاشق من شده وقصدازدواج بامن روداره ومن هم عاشقش هستم ودوستش دارم پدرومادرنداره وتنهاست وانگاراونم مشکل عصبی داره امامن دوسش دارم وعاشقشم چون احساس می کنم میتونم بهش کمک کنم اماخب متاسفانه خیلی ببخشیدبایدبگم ازرابطه ی جنسی مبترسم واضطراب دارم برای ازدواج ودرضمن میخوام بعدازازدواج بااین اقا کلا بریم باهم یه جاتنهازندگی کنیم ومیترسم ازاینکه موقع رابطع اذیتم کنه بااین که خیلی دوستم داره وچون سنش ازم بالاتره باکرگی من روازبین ببره لطفا راهنماییم کنید چه کنم ازدواج کنم؟؟
با سلام اینجانب 21سال دارم 3سال پیش متوجه شدم که بینایی چشم چپم کمه و قبل از اون از بینایی چشمم مطمئن بودم چون وقتی سنجش میرفتم بینایی خوب بود و ناگهانی این اتفاق افتاده است وقتی به پزشک مراجعه کردم گفت تنبلی چشم داری ولی خودم که تحقیق کردم توی اینترنت نوشته بود ممکن است از اعصاب نیز باشد و برای تشخیص بهتره به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کنم حالا نظر شما در این باره چیست من به متخصص مغز واعصاب مراجعه کنم؟؟؟ اگه مراجعه کردم چی بگم؟؟ به عنوان نکته هم بگم که در کودکی از دوچرخه افتادم که بینی ام شکست در واقع ضربه خوردم این تاثیر داره؟ وضمنا وقتی چشمم را کنی فشار میدم بینایی 50درصد خوب میشه دلیلش چی میتونه باشه؟؟؟ با تشکر
با سلام .کودکی دارم 5 ساله که در نشستن -راه رفتن و حرف زدن تاخیر داشت .دکتر مغز و اعصاب گفت تاخیر تکاملی است .و با کار درمانی راه رفتن او اصلاح شد و الان کمی قسمت راست بدنش ضعیف تر هست و در مسایل گفتار درمانی نیز تحت درمان هست ولی .خوب ارتباط برقرار می کند.پازل را می چیند و همه جمله ها را واضح و بعضی هم غیر واضح می گوید . ولی توجه و تمرکزش کم هست و زود خسته می شود و سراغ کار دیگر می رود . و بسیار کم جرات هست مثلا در پریدن -از جاهای باریک ردشدن در مهد هم مانند بچه ها کارهاش رو انجام نمیده .چه راه حلی پیشنهاد می کنید .
سلام خسته نباشید از کودکی کیست پانکراس‌ داشته‌ام این کیست طبق اخرین ازمایش سونوگرافی ب ابعاد ۱۱۹*۶۵*۵۹ بوده دکتری ک مراجعه کردم گفته ۹۰‎٪ پانکراس باید خارج بشه خواستم راه حل شمارو بدونم با تشکر
سلام ایاپیشنهادی دارید؟ برای رفع خجولی وترس ازکنفرانس وصحبت درجمع که درواقع ازکودکی تاکنون(آقای بالای سی سال) هنوزباقی مونده.
سلام خانم دکترمن ازکودکی تاالان که سنم بالای سی ساله ازصحبت درجمع خجالت میکشم مخصوصاجاهایی که مجلس رسمی باشه آیاراهی برای حلش هست؟
سلام خسته نباشیدمن دختری۱۶ساله هستم محصل رشته ی تجربی باهدف پزشکی دانشگاه تهران وفوق العاده پرتلاش وسخت کوش امامتاسفانه مدت هاست باافسردگی مزمن همراهم ودچارشدم به این بیماری وازهمه مهم تراینکه داروهایی مثل فلوکستین وهالوپریدول وکلردیازپوکسایدمصرف میکردم اماداروهاروقطع کردمداروهای گیاهی جایگزین کردم انزواطلبی شدید دارم وازبچگی اینطوربودم دلیلش رونمیدونم واحساس می کنم چیزی ازاول بچگیم بوده که داره اذیتم میکنه درضمن دوسال پیش به دبیرم که خانم بودوابسته شدم ومتاسفانه اتفاقات ناگواری برام افتادکه هرلحظش برام یه درده هرگز دراین رابطع دبیرم وکسانی راکه بهم بدی کردند نمیبخشم وعلاوه برعشق به هدفم برای انتقام هم شده میخوام پزشکی تهران قبول بشم وقدرتمندبشم تادیگران فکرنکنندمن ضعیف بودم خیلی ناراحتم بابت اتفاقاتی که افتاده نمیدونم یه چیزی دربچگسم هست که داره اذیتم میکنه استرس واضطراب شدید دارم وغیرفعالم وگاهی هم شبهامیترسم ازتاریکی لازمه من هیپنوتیزم بشم؟ایا خوب میشم هیپنوتیزم باعث میشه که اتفاقات بدگذشته ازکودکی تانوجوانی رافراموش کنم؟؟؟؟؟لطفاراهنماییم کنیدوبگیداگرافسردگی دارم ازچه نوعی است
سلام ،من فردی ۳۴ ساله هستم از کودکی دچار لرزش شدم الانم روز ب روز بیشتر شده ک باعث محدویت های تو زندگیم شد و باتوجه به مصرف دارو، هیچ درمانی نگرفتم خواهشن راهنمایی کنید،ممنونم
با عرض سلام دختر من هفده سالش است مدتی است که شبها میترسه تنها در اتاقش بخوابه وباید لامپ روشن باشه تا خوابش ببره بااین که از شش سالگی در اتاق خودش میخوابید ودر کودکی هم هیچ وقت از چیزی نمی ترسید واینکه هرشب در باید در کنار من وپدرش بخوابه برای من عذاب آور شده وتا خوابش عمیق بشه چند بار از خواب میپره ومن را صدا مکنه وباز میخوابه من نگران طولانی تر شدن این ترسهای شبانه ی اوهستم چون اویک خواهر وبرادر کوچک تر از خودش هم داره وباعث میشه که آنها هم در اتاقشون نخوابند واقعا درمانده شدم که چطور با دخترم رفتار کنم تا ترسش از بین بره وهیچ وقت دلش نمیخواد که در مورد اینکه از چی میترسه حرفی بزنیم لطفا منو راهنمایی کنید ممنون مشم???
برادرم در کودکی بیش از حد گریه میکرد سرش نسبت به بدنش بزرگتر از عادی بود در ۲ سالگی تلوزیون خونمون رو شکست مادرم با قاشق داغ سوزوندش در ۱۶ سالگی اکثر وقتها بیش از حد عصبانی میشد و دستاشو بهم میفشرد از کودکی تا ۱۶ سالکی شب ادراری داشت تقریبا یک شب در میون. در ۲۰ سالگی یه بار رفت بیرون و فردا صبح برگشت . گاهی سیگار شدید میکشه. از کودکی تا الآن مرتب روزی بیش تر از ۴ ساعت پیاده روی میکنه. اکنون۶ماهه ازدواج کرده و همسرش بارداره و برادر من بیش تر عصبانی شده و تلوزیون و آینه رو با بلوک خرد کرده و ۳ تا گوشی موبایل شکسته و تموم کتابهاشم پاره کرده. اسم بیماری برادر من چیست؟اون ۳۰ ساله است.
42سالم است مردهستم از کودکی تاهمکنون فکرناآرامی دارم علت ودرمانش چیست.
سلام من دختری۱۶ساله هستم باهدف پزشکی وبسیارپرتلاش اماخب متاسفانه بامشکلی روبه روهستم افسردگی مزمن که چندسالی همراهم بوده واذیت کننده است زودعصبانی میشم وناراحتم واصلا دوست ندارم درجمع اطرافیانم باشم وازاین موضوع بیزارم ومعمولا تنهام خودبه خودگریم میگیره شرایط رقابتی بچه های کلاس داره اذیتم میکنه ومشکلموبدترمیکنه تکررادرارهم دارم درضمن شبهاهم خیلی میترسم وفیلم های ترسناکی که قبلا فقط یک باردیدم دارن اذیتم میکنن وهمش خاطرات بدکودکیم اذیتم میکنن وداروهایی مثل کلردیازپوکسایدوهالوپریدول فلوکستین مصرف می کنم لازمه هیپنوتیزم بشم اخه نمیدونم ازاول بچگیم چی بوده که داره اذیتم میکنه لطفاراهنماییم کنید
با سلام و تشکر از امکانات ایجاد شده، پسر 16 ساله ام دچار بیماری اضطراب و افسردگی مختلط بوده تمام علائم آن را دارد. هم چنین از کودکی بدلیل تنبیه بدنی شدید دچار ترومای روانی نیز می‌باشد. برای درمان به کجا مراجعه کنم. خیلی ممنون و دعا گوی شما هستم.
سلام من دختری۱۶ساله هستم ومحصل رشته ی تجربی ویه دانش اموزفوق العاده پرتلاش کسی که باتمام سختی هابازم ناامیدنمیشه ولی راستش بامشکلی مواجه هستم شایدبشه بهش گفت وسواس جبری تکررادرار هم دارم داروهایی مثل فلوکستین ۲۰وهالوپریل وکلردیازپوکساید رومصرف می کنم باتجویزروانپزشک متاسفانه اتفاقانی درکودکیم رخ داد وهنچنین درنوجوانیم مثل وابستگی به دبیرم که خانم بود وچون خیلی اذیت شدم هیچوقت کسانی راکه دراین رابطه بهم بدی کردند نمیبخشم وازبچگی تقریبا وسواس فکری داشتم زودرنج منزوی غیرفعال هم هستم وزودعصبانی. میشم ونمیتونم به کسی پیام ندم ونگم ولی بااین حال بازهم درازمون های ازمایشی شرکت می کنم ومعدلمم۱۹هست هدفمم پزشکی نمیدونم دقیقا چی شده که من ازبقیه بچه هامتمایزشدم وهمش ناراحت وخسته همش سعی می کنم برای انتقام هم که شده درسموبخونم میشه چندروزمدرسه نرم اخه فضای رقابتی مدرسه حتی بیستراز ازمون هااذیتم میکنه؟؟باتجویز روانشناش میتونم چندروزی نرم
با سلام من توسط یک روانکاو؛ روانکاوی شدم و خوب پیش میرفتیم ولی بین من و روانکاوم فاصله افتاد و دیگه نمیخوام که ادامه بدم . روانکاوم در زمانی که من برای تصمیم گیری مهم نیاز داشتم که ازشون مشورت بگیرم . بی توجهی کرد تا یه مشکل دیگه منو حل کنه ولی باعث شد ازش بدم بیاد و دیگه حرفی باهاش نداشته باشم. چند بار هم بهم پیام داد و زنگ زد من جواب ندادم. زخم های دوران کودکی باز شده و خیلی از داشته هام از بین رفته و حال خوبی ندارم.? احساس میکنم حرف های من برای روانکاوم بچه گونه اس در صورتی که برای من حرف های مهمی هست. برای همین دوست ندارم دیگه باهاش حرف بزنم. چیکار کنم؟
سلام من در دوران کودکی تصادف کردم جمجمم نشکست اما گوشتش جدا شد به همین علت بخیه زدن الان بعد ۱۳ سال جای بخیه ها ورم کرده و خیلی سفت شده میخواسم دلیلش رو بدونن
سلام، دختر من ۲۲ سال دارد و از کودکی استرس و اضطراب داشت. در تمام امتحانات با وجود آنکه بالاترین نمره را می گرفت همواره ترس از پایین بودن نمره داشت. اکنون هم با معدل ۱۹ لیسانس گرفته است. اما حالا که درسش تمام شده دچار پرش افکار شده است. سوالات تکراری و بی ربط میپرسد و قادر به تمرکز نیست. . بسیار حساس و زود رنج نیز شده است. بیماری او چیست؟
سلام، دختر من ۲۲ سال دارد و از کودکی استرس و اضطراب داشت. در تمام امتحانات با وجود آنکه بالاترین نمره را می گرفت همواره ترس از پایین بودن نمره داشت. اکنون که با معدل ۱۹ لیسانس گرفته است دچار پرش افکار شده است. سوالات تکراری می کند و قادر به تمرکز نیست. بسیار حساس و زود رنج نیز شده است. بیماری او چیست؟
سلام من دختری ۱۶ساله هستم بامعدل ۱۹ویک دانش اموزبسیارموفق درازمون هام اماخب متاسفانه چندوقتی میشه که بامشکلاتی نظیر افسردگی مواجه شدم تقریبا میشه گفت ازکودکی اینطوربودم گوشه گیر زودرنج عصبانی وحساس ومنزوی و.... ومتاسفانه دردوران نوجوانی برام اتفاقی افتادایندبودکه به دبیرم که خانم بودعلاقه مندشدم اماالان پس ازشکست های بسیارهنوز فکراذیت شدن هام رهام نکرده وچون خیلی دبیرم درحقم بدکرده وتمام حرف هام رورفته گفته فکرانتقام هستم به همین دلیل هست تانیمه هایی ازشب درس میخونم تاپزشکی دانشگاه تهران قبول بشم وفکرمی کنم این یه نوع انتقام گرفتن ازسختی هاهست درسته؟؟ومشکلاتی که درکودکی داشتم و...... مشکل کجاست به نظرشما؟؟هرکاری می کنم بدی هایی که درحقم شده رونمیتونم فراموش کنم چه کنم؟؟؟؟؟؟
سلام به پزشک محترم من از کودکی همیشه روزی نبود که پدر و مادرم با هم دعوا نکنند سر مسائل چرت و پرت باهم دعوای لحنی و فیزیکی شدید میکردن. من اون دعواها رو میدیدم و این نبود که برم تو اتاقم و به کار دیگری مشغول بشم , میرفتم اون دعواها رو تا آخر میدیدم و خودم رو آزرده میکردم و بسیار ناراحت میشدم و افسوس میخوردم. پدرم از کودکی (سن 4 سالگی به بعد) با من هم برخورد های شدیدی میکرد و به علت بیماری روانی خاص خودش بود که تمایلی رفتن به روانپزشک و درمان خودش نداشت. همیشه داد میزد و حتی من باهاش مهربانی هم میکردم اذیتم میکرد. کوچکترین کارهایی رو که انجام میدادم به شدت تنبیهم میکرد(در حد سیلی زدن های متعدد و پرت کردنم به در و دیوار) من به شدت ازرده میشدم و همیشه فکر و افسوس میخوردم این امر اعتماد به نفسم رو هم به شدت پایین می اورد چون هر کاری رو که میخواستم انجام بدم در این فکر بودم که با این کار پدرم این برخورد رو با من میکنه حتی اگر کار بدی هم نباشه. با این فکر کردن ها و افسوس خوردنا من در سن 6 یا 7 سالگی بود که متوجه تغییری در خودم شدم . به حواسپرتی دچار شده بودم و بعضی چیزها رو فراموش میکردم و دچار استرس و ناراحتی اعصاب شده بودم . برای این مشکل به روانپزشک رفتم و مشکل خودم رو گفتم کمی باهام صحبت کرد و داروی فلوکستین رو تجویز کرد . ولی مشکلات ادامه داشت و هیچ وقت تمامی نداشت گذشت و من به دوران راهنمایی رسیدم در این دوران بود که کمی کمبود حافظه رو تجربه کردم و بی برنامه شده بودم و کم حوصله; حوصله ی فکر کردن نداشتم و کمی ادم عجولی شده بودم. بعد از این دوران مشکل اساسی از جایی شروع شد که در اواخر دوران اول دبیرستان بود که مشکل روانی جدیدی رو تجربه کردم . مشکلی که در شروع کمی خفیف بود ولی به مرور زمان جدی شد. زمانی بود که هنگام توجه به سخنان معلم با ان مواجه شدم; با عنوانی و با مثال شرح میدهم . / ((مشکل و اختلال در حافظه کوتاه مدت و تمرکز و تحلیل و پردازش مطالب در حدود 4 الی 6 ثانیه بعد از گوش دادن )) هنگام توجه به سخنان استاد که اوایل شروع مشکلم بود این مشکل برایم به وجود نیومد اول فهمیدم که استاد درس رو با لحن عامیانه (نه پیچیده که نفهمم) توضیح میداد . جمله ی اول رو میفهمیدم , جمله ی دوم که میرفت جمله ی قبلی رو فراموش میکردم مشکل من بعد از مدتی کم کم جدی تر شد و هنگام توجه حتی به حرف های عامیانه مشکل دیرهضمی در من بوجود امد و توجه به حرف و یا خواندن کتاب سخت ترین کار برای من شد. خیلی حواسپرت هم بودم , به صدای مچ مچ هنگام خوردن غذا , خمیازه کشیدن و... هم حساس بودم; مشکلم روز به روز بدتر میشد . این مشکلاتی بود که با ضبط کردن و چند بار گوش دادن و یا چند بار خواندن مطالب حل میشد و پشتکار و امید بالایی داشتم و به لطف خدا معدل و نتیجه ی خوبی هم میگرفتم ;تا اینکه دوران دانشگاه رو سپری میکنم الان مشکل جدیدی علاوه بر اون مشکل ها که برایم به وجود امده است اینکه((نمی توانم بر روی یک مسئله یا یک موضوع متمرکز شوم و تحلیل کنم چون در حد 5 ثانیه بعد فکرم از موضوع یا فکر مربوطه میپره و فراموش میکنم و دوباره بسختی فکر میکنم که به خاطر بیارم)) نمیتوانم تمرکز کنم وسواس شدید فکری هم منو آزار میده به علت این مشکلات ترم سومه (جدید) که در دانشگاه تحصیل میکنم و دو ترم پیش را با معدل پایینی که حتی روی گفتن به شما رو ندارم مشروط شدم . این مشکلات را بدون هیچ گونه اغراقی و کاملا صادقانه بیان میکنم لطفا یه راه حلی برایم مطرح کنین و مشکلم و نوع درمان را بهم بگین ممنون میشم.
سلام من از کودکی اص
سلام من خانمی هستم ۲۸ ساله و مدت ۲ سال از ازدواجم میگذرد ، من کودکی سختی داشتم ، پدری داشتم که اخلاق بسیار تندی داشت و کاملا خود رای بود ، مادرم را جلوی من و برادری که از خودم سه سال کوچکتر بود کتک میزد و ما از ترس به اتاق میرفتیم و گریه میکردیم ، همیشه پدر و مادرم با هم دعوا میکردند ، ما حتی نمیتوانستیم به پدرمان بگوییم نه ،کنترل تلوزیون دست پدرم بود و حتی جرات نداشتیم که فیلم مورد علافه خودمان را ببینیم ، پدرمان خیلی مراقب ما بود و تمام زندگی ما رو کنترل میکرد و هیچ حریم شخصی نداشتیم تا اینکه بزرگتر شدیم و شدت این حساسیت پدرم کمی کمتر شد ، اگر من به پدرم کوچکترین چیزی میگفتم که برخلاف میلش بود یا با کتک زدن و یا با توهین جواب من رو میداد ، من در شرکتی حسابداری میکردم و یک روز در نمایشگاه الکامپ با پسری آشنا شدم که از همه لحاظ خوب بود و من و اپن پسر با هم به مدت دو سال دوست بودیم و عاشق همدیگر شدیم و ازدواج کردیم ، مشکلات مالی و روحی خیلی زیادی داشتیم ، هزینه مالی سنگینی رو من و همسرم متحمل شدیم جوری که تا دو سال قسط میدادیم و به سختی زندگی میکردیم تو این مدت همسرم و من کار میکردیم و خیلی از هم دور شدیم ، من و همسرم تو عشق شهره خاص و عام بودیم ولی بعد دو سال به جایی رسیدیم که هیچ حسی به هم نداریم و سر کوچکترین مساعل با هم درگیر میشویم و بحث میکنیم ، همسر من هیچوقت نه به من توهین میکند نه کتک میزند حتی تو بحث ها ولی کم کم حرمت هامون هم شکسته شدن در بحث ها ، همسرم در دعوا ها به من میگوید که انقدر حساس نباش ، عشقمونو سر این چیزای ریز خراب نکن ولی من نمیتوانم خودم‌را کنترل کنم ، من مشکلات وسواسی زیادی دارم مثلا با شکستن وسیله ای واکنش شدید نشون میدم انگار که دنیا به پایان رسیده ، خیلی به پوست و ناخن خودم پیله میکنم و خودمو زخمی میکنم ،انگار باید همه چیزایی که میخوام و برنامه ریزی کردم پشت سر هم اجرا بشن و اگر این وسط یکیشون اجرا نشن کلا بهم میریزم ، به همسرم اگه یه سری کار بگم و یکیش انجام نشه همه چیز تو سرم خراب میشه و با کوچکترین چیزها تهدیدش میکنم به خود کشی و اینکه طلاق بگیریم از هم ، خیلی حساسم و کوچکترین چیز هارو بد برداشت میکنم ، شبا خیلی تو خواب میپرم ، همش خواب بد میبینم و خواب مادرمو میبینم که بابام داره کتکش میزنه خفش میکنه ، و قلبم درد میگیره و از خواب میپرم ، مادرم برام خیلی عزیزه و اگه از دست بدمش میمیرم ، رفتار مادر شوهرم جوریه که میفهمم که اصلا منو دوست نداره مثل پدرم که میفهمیدم برادرمو بیشتر دوست داره در حالی که با اون هم تقریبا رفتارش مثل من بود ، دو ماه مادر شوهرم به خواطر تعمیرات خونه با ما زندگی کردم و نهایت احترام را به مادر شوهرم گذاشتم ولی اون اصلا تشکر خشک و خالی هم از من نکرد ، من احساس میکنم هیچکس منو درک نمیکنه و تنهام ، خیلی شوهرمو با اخلاقم اذیت میکنم و با اخلاقش خیلیاذیت میشم ، دوست دارم خودمو بکشم و از این شرایط راحت بشم ، من دو نفر عاشق رو میبینم که زندگیشون خوبه و عاشقن احساس خفگی میکنم ، من همه چیزمو از دست دادم ، تو زندگیم همیشه اتفاقای بد میوفته پشت سر هم اتفاقایی که خیلی ناراحت کننده هست ، انگار زندگیم طلسم شده ، پیش مشاور و روانشناس هم رفتم ولی کارایی که بهم گفت انجام بدم روم تاثیری نمیزاره انگار که باید با کمک قرص خودمو درست کنم ، خواستم بدونم راهکار شما چیست؟ ، ممنون
آمپول فلوفنازین هر ماه. لاموتریژین ۱۰۰ ۲عدد، فلو وکسامین ۱۰۰ ۲عدد، آریپیپرازول ۱۰ ۲عدد ، ایندرال ۲۰ ۲عدد ، آرتان ۲ ۲عدد..باتوجه به اینکه تنها مشکلِ باقی مانده ی من استرسِ شدید در مواجه با اشخاص در اجتماع است ( به دلیل حسِ هیچ انگاری ی خودم در مقابلِ افراد)، آیا این شانس را خواهم داشت که با مثبت اندیشی و مثبت زیستی و تقویت وتلقینِ ارزشمند بودنِ وجودم، حسِ خود هیچ انگاری در زمانِ حضور در بینِ افراد را از بین ببرم؟ ( ریشه ی این تفکرِ رنج آور، سرزنش و تحقیرِشدیدِ پدر ومادرم درکودکی تا سن جوانی ام ، به دلیلِ داشتنِ چهره ی زشت، به دلیلِ داشتنِ نیازها و فعالیتهای غریزی مثلِ خوردن و خوابیدن، به دلیلِ داشتقنِ نیازهای روانی و جسمانی خصوصا در دورانِ بلوغ و بعدِ آن ، است.)وآیا درصورتِ بهبودی ی نسبی در این امر، میتوانم آمپولِ فلوفنازین را به تدریج حذف کنم؟ ( به علتِ عوارضِ نورولپتیک این دارو در سالهای آینده)..ایا امپولِ آریپیپرازول واردِ ایران شده تا حداقل جایگزینِ فلوفنازین بشه؟ نوشته ام طولانی شد میبخشید و سپاسگذارم.
سلام من دختری ۱۶ساله هستم محصل رشته ی تجربی باهدف پزشکی اماخب متاسفانه ازاول کودکی مامشکل منزوی بودن مواجه بودم واحساس می کنم هرچه به دیگران نزدیک باشم ازهدفم دورمیشم واغلب تنهام اتفاقاتی متاسفانه دردوران راهنماییم برام افتاد اونم وابستگی به دبیرم بود متاسفانه تواین ماجرافقط من ضربه خورد حالا حتی برای انتقام هم که شده میخوام پزشک غدد بشم وسرسختانه درتلاشم درضمن افسردگی هم داشتم وداروهایی مثل کلردیازپوکساید وهالوپریدول مصرف میکردم والان بهترم هدفم پزشکی هست ورویاهایی دارم وبهشون فکرمی کنم دلم میگیره ونمیتونم به کسی بگم وازاول بچگی اینطوربودم لازمه من هیپنوتیزم بشم؟؟؟
سلام من پسری26ساله هستم از کودکی مشکل ادراری داشتم و ادرارم با شدت خیلی زیاد خارج می شد دو هفته پیش هم یک رابطه جنسی داشتم الان موقع ادرار احساس خارش درون مجاری ادراری دارم ولی خونی در ادرارم وجود ندارد
سلام 35 سال دارم از کودکی استرس شدید دارم ک باعث ترس میشود لطفا راهنمایی کنید
من در کودکی آدم خلاق و نابغه ای بودم همه بر من تحسین میگفتند و در بسیاری از زمینه ها همیشه اول بودم . اما زیاد نمیگم کودکی به موانع افت خلاقیت برخوردم مهم ترین موانع والدینم بودند من رو خیلی به اروم بودن وا میذاشتند. و نمیذاشتند فکر و خلاقیتم را بروز دهم و مثلا من 6 سالگی رو به خاطر دارم که یکروز مغازه نزدیک کوچه رفتم بستنی بخرم ابوی به شدت با من برخورد کردن کتک میزدن , زندانی تو اتاقم میکردن کار ندارم حتی والدینم با خودشون بسیار بسیار مشکل داشتن و همیشه با هم دعوا میکردند همیشه . اما یه روزی رو به خاطر دارم که به طرز فجیعانه ای با هم دعوا میکردند تا حد مشت زدن و اسیب دیدن . حالا من ادمی نبودم که برم سریع تو اتاقم و ولشون کنم میومدم دعوا رو میدیدم و بسیار ناراحت میشدم در طول این دوران افسردگی گرفتم و بسیار فکر میکردم ناگهان شوکی به من وارد شد و نمیدونم دیگه نمیتونستم خوشحال باشم و فکر میکردم ذهنم تاریک و افسرده شده این مشکل رو جدی نگرفتم و سال ها گذشت . مشکل حاد از زمانی بود که مشکلات بعد از این وقایع برایم پیش امد که من سوم راهنمایی بودم موقعی فهمیدم چرا استاد صحبت میکنه من دیرتر هضم و تحلیل میکنم و معنی هر کلمه ای که از دهان استاد خارج میشد رو دیرتر پردازش میکردم مشکل نمیدونم از کندی حافظه در به یاد آوردن معنی و مفهوم جمله یا هر کلمه بود یا چیز دیگه ای این مشکل رو با روانپزشک مطرح کردم و داروهای مختلفی رو مصرف کردم.تأثیری نداشت این مشکل بر روی قوه تمرکز و یادگیری تأثیر گذاشت و مجبور شدم MRI بگیرم که الحمدلله مشکلی نبود مشکل من فکریه دکتر . بسیار حواسپرت شده بودم همیشه چیزی رو جل میذاشتم و ... تا اینکه من دوران تحصیلات دانشگاه را طی میکنم مشکلم داره حادتر میشه مشکلات جدیدی برام پیش اومده نمیتونم به خوبی فکر کنم تصمیم بگیرم مادام تا به یک چیزی فکر میکنم سریع از ذهنم اون فکر میره و نمیتونم نگه دارم به سختی میتونم حتی یک عبارت رو به خاطر بسپارم. به خاطر این مشکلات احساس کمبودی دارم و به عبارتی هیچی بارم نیست دکتر خواهشا مشکل منو حل کنین من نمیتونم به اهدافم برسم اصلا نمیتونم از ته دل خوشحال باشم راه حلی رو برایم مطرح کنین
سلام من کودکی دارم سه و نیم ساله به علت بی قراری و بی خوابی و کم حوصلگی و عصبی شدن فرزندم به روانپزشک مراجعه کردم که قرص ریسپریدون تجویز کردن ، دکتر گفت که علایم بیش فعالی دارن، لطفا در مورد این دارو راهنمایی کنید و ایا مصرف این دارو برای فرزندم مضراتی دارد یا نه؟
قرمزی والتهاب چشم واطراف آن در کودکی ک سرماخوردگی و تب دارد خطر دارد یا طبیعی است
سلام کودکی یکسال و 4 ماهه دارم که 8 ماه با یک تب شدید دچار تورم صورت شد و 5 ماه بعد توده رو با جراحی برداشتن الان بعد دو ماه دوباره توده برگشته بیشتر ...تشخیص سارکوم دادن ..آیا جز شیمی درمانی ،درمانی وجود داره ؟
سلام ۵۷ ساله هستم پرده گوشم از دوران کودکی پاره شده بود وعفونتهای درون گوش مرا اذیت میکرد دو سال دکتر خرسندی ب عمل پرده گوشم را ترمیم کرد از عفونتها راحت شدم اما گوشم همش کیپ است دکتر هم گفته از طریق بینی کیپ بودن گوشت را رد کن این کار را انجام میدم بعد از ۲ دقیقه باز کیپ میشه لطفا راهنمایی بفرمایید
سلام دختری ۱۶ساله هستم محصل رشته ی تجربی افسردگی مزمن دارم خیلی حالم بده میل به انزواطلبی شدید احساس خستگی و ناامیدی می کنم به روانپزشک مراجعه کردم داروهایی مثل کلردیازپوکساید وسرتالین هالوپریدول تجویزکردندبابیماری تکرر ادرارهم مواجه هستم وازاول کودکی منزوی بودم دیگه توانایی وانرژی گذشته روبرای درس خواندن ندارم ونسبت به دوستانم بدبینی خاصی دارم وازشون نفرت دارم ایا مصلحت براین هست که برم مدرسه؟؟؟وبااین اوضاع بایدبرم؟
سلام من یه ماه پیش سرماخوردم وگلودردشدیدی داشتم دریه طرف گلو که ازهمه ان علایم سرفه باقی ماند واحساس وجودچیزی درگلو وبامراجعه به دکتر گفتن حساسیت به خشکیست ودستگاه بخورگذاشتم بعدگذشت یه ماه سرفه هایم بهترشده ولی بینیم خشک است طوری که صبح بیدارمیشوم زبان وگلویم خشک شده وزبانم باداردوسفیداست وان احساس توده درگلو که قبلابودوباعث سرفه میشدکمرنگ شده والان احساس گلوبوس دارم .گاهیی شب هاازخاب بیدارمیشوم وگاهی روی لوزه هام چیزهایی سفیداست که خودش ازبین می رودایاوجودخشکی بینی وگلوبوس دلیلی برای عفونت یاورم لوزه سوم هست؟من درکودکی بزرگی لوزه داشتم ممنون ازپاسختون.
من کودکی ۹ماهه دارم که ناراحتی قلب داره وازسرما خوردگی رنج میبره بردم دکتر آزیتروماسین داده نحوه مصرف این دارو روبلد نیستم لطفن راهنمایم کنید ممنون...
با سلام . کودکی 22ماهه دارم با وزن 12کیلوگرم.از ابتدای تولد صدا از بینی داشته وبعد تبدیل به خرخر بینی و بیدار شدنهای متوالی و هر بار درخواست خوردن شیر .چند دوره اسپری نازونکس یا ایرانی آن رستانکس طبق نظر پزشک مصرف میکند بهتر شده و بعد دوباره علائم برمیگردد در بیداری و زمانی که شیر میخورد مشکلی ندارد فقط هنگام گذاشتن در تختخواب مشکلش آغاز میشود. میخواستم بدانم آیا مشکل از آلرژی است یا لوزه یا مشکل بینی دارد و چه اقداماتی باید انجام دهم؟
کودکی که دوبار تشنج کرده باشد با مصرف فنوباربیتال دوباره امکان تشنج وجود دارد؟
سلام مشکل افسردگی شدیدی دارم به طوری که زندگی دیگر به هیچ وجه برایم رنگی ندارد تا زمانی که یادم میاد از کودکی دچار بیماری های روانی بودم مثلا وقتی که 6 سالم بود دچار وسواس شدید بودم و مدام با این حالی که شیر آب می بستم فکر میکردم هنوز آب باز است مدت زمان خیلی زیادی هست حداقل10 سال که دچار دلهره و اضظراب و افسردگی و وسواس و اختلال دو قطبی هستم یعنی از 8 سالگی الان هم دچار افسردگی شدیدی هستم به روانپزشک ها و روانشناسان مختلفی هم مراجعه کردم ولی داروها و مشاوره ها هیچ تاثیری نداشته الان هم رو به سیگار آوردم و روزی 25 نخ سیگار سنگین مصرف میکنم دیگه از زندگی قطع امید کردم آیا امیدی هست ؟
سلام.ببخشید من یه نوجوون ۱۴ ساله ام خیلی وقته این مشکلو دارم از کودکی برام اتفاق میوفته.وقتی میخوابم تقریبا یکی دو ساعت بعد از خواب بیدار میشم و یه حس خیییلی بدی بهم دست میده انگار که کل دنیا رو سرم خراب شده بدترین حالم حاظرم بمیرم ولی اینطوری نشم(غیر غابل توصیفه این حال)و مدام راه میرم.البته خودم یه تیکه چند ثانیه ای از این اتفاق رو یادم میاد و بقیش انگار که اصلا اتفاقی نیوفتاده.و وقتی ام که اروم میشم تازه به خودم میام...اگه مادرم هم نبودن که منو تو این شرایط اروم کنن تا الان یه بلایی سر خودم اورده بودم.حالا شما لطفا کمکم کنید.

آخرین تست های سلامتی

درمان بی خوابی بدون دارو (کلیک کنید)
اینجا باهوش تر میشوید!
عضویت در خبرنامه ثبت نام
ثبت نام شما با موفقیت انجام شد
در خبرنامه ما عضو بشید و دسترسی خودتون به اطلاعات جالب و جذاب رو راحت کنید. باقی کارها رو ما برای شما انجام میدیم. تنظیم خبرنامه خبرنامه سلامت خبرنامه مغز و اعصاب و روان خبرنامه زیبایی و تغذیه